چکیده پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد گروه زیست شناسی
نام و نام خانوادگی:راضیه ماموریان اصفهانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان آنزیمهای دخیل در مسیر تولید سولفید هیدروژن درسلولهای کومولوس گرانولوزای افراد دارای سندرم تخمدان پلیکيستيک کانديد IVF
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:
سندرم تخمدان پلیکیستیک (PCOS) یکی از دلایل ناباروری شایع در عصر کنونی است که 6 تا 21درصد از جمعیت زنان در سن باروری دارای این سندرم هستند. از سوی دیگر شیوع ناباروری در زنان دارایِ PCOS بین 60 تا 70درصد است. از ویژگیهای بالینی PCOS میتوان به هایپرآندروژنیسم، تخمدانهای پلیکیستیک و اختلال در تخمکگذاری اشاره کرد. مسیرهای سیگنالینگ متعددی در روند تخمکگذاری دخیل هستند. یکی از این مسیرهای سیگنالینگ، مسیر تولید سولفیدهیدروژن (H2S) است. تنظیمکنندۀ اصلی تولید سولفیدهیدروژن سه آنزیم CBS، CTH و 3-MPST است که به واسطۀ کاتالیز برگشتناپذیر هموسیستئین با آنزیمهای ذکرشده تولید میشود. از سوی دیگر تحقیقات انجامشده نشاندهندۀ آن است که سولفیدهیدروژن بهعنوان یک مولکول سیگنالدهندۀ گاز درونزا، نقش حیاتی در تقسیم میوز و بلوغ تخمک ایفا میکند؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که اختلال در متابولیسم سولفیدهیدروژن بتواند باعث ایجاد ناهنجاریهای تولیدمثلی شود. باتوجه به نقش سولفیدهیدروژن در فرآیندهای فیزیولوژیک و پاتوفیزیولوژیک در باروری جنس ماده و همچنین شرایط پاتوفیزیولوژیک موجود در روند فولیکوژنزیز و بلوغ تخمک در افراد PCOS در این مطالعه، یک مطالعۀ موردیشاهدیِ آیندهنگر؛ شامل 32 بیمار PCOS و 30 فرد سالم (زنان اهداکنندۀ تخمک یا زنان درخواستکنندۀ تعیینجنسیتِ جنین) انجام شد. ابتدا برخی از ویژگیهای فیزیولوژیکی و هورمونی؛ شامل سن، شاخص تودۀ بدنی، سطح هورمونهای LH، FSH، AMH و Prolactinو فشارخون و ویتامین دی بررسی شد؛ سپس سلولهای کومولوسِ نمونهها جهت اندازهگیریِ بیان آنزیمهای CBS، CTH و3-MPST در سطح mRNA، با روش qRT-PCR و آنزیمهای CBS و CTH در سطح پروتئین، با روش وسترنبلات استفاده شد؛ همچنین به بررسی غلظت GSH و GSSG با روش الایزا در مایع فولیکولیِ افراد دارای سندرم تخمدان پلیکیستیک و افراد بدون علائم شاخص سندرم تخمدان پلیکیستیک پرداختیم. در نهایت نتایج بهدستآمده بهوسیلۀ برنامۀ SPSS با آزمون Independent-Samples T Test آنالیز آماری شد و نمودارهای مربوط به نتایج، با برنامۀ PRISM رسم شد.
با توجه به مطالعات بیوانفورماتیکی و آزمایشگاهی، تفاوت کاهشیِ معناداری در بیان ژنهای CBS و CTH در سطح mRNA نشان داده شد. در سطح پروتئینِ افراد PCOS نسبت به افراد non-PCOS نیز کاهش نشان داده شد، اما معناداری مشاهده نشد؛ همچنین تفاوت معناداری در بیان ژن MPST در سطح mRNA مشاهده نشد. غلظت GSH و GSH/GSSG و GSH+GSSG در افراد PCOS کاهشی معنادار داشت و غلظت GSSG افزایش داشت، اما معناداری مشاهده نشد.
کلیدواژه: سولفیدهیدروژن، سندرم تخمدان پلیکیستیک، ناباروری CBS، CTH، 3-MPST
نام و نام خانوادگی:راضیه یزدانی
عنوان پایان نامه: حذف ژن HGF توسط سیستم CRISPR/Cas9 با استفاده نانو ذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: پروفسور محمد حسین نصر اصفهانی، دکتر فرشته کرمعلی
چکیده:
یکی از فاکتورهای ترشحی مهم که توسط سلول های بنیادی مزانشیمی از جمله سلول های بنیادی مشتق از دندان ترشح می شود، فاکتور رشد هپاتوسیتی (HGF) می باشد. در این مطالعه به منظور کاهش بیان ژن HGF از سیستم CRISPR/Cas9 استفاده گردید. به منظور انتقال سیستم CRISPR/Cas9 به درون سلولها و ترانسفکت سلولی روشهای مختلفی ارائه شده است. هدف اصلی این مطالعه، تولید نانوذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم (ELHN) به عنوان روشی نوین جهت انتقال سیستم CRISPR/Cas9 به سلول های SCAP بود. انتظار میرفت که با استفاده از این روش، بازدهی انتقال وکتور به سلولها در مقایسه با روش های معمول مانند لیپوفکتامین و الکتروپوریشن افزایش یابد.
در این مطالعه، ابتدا gRNA مناسب برای ژن HGF طراحی گردید و پس از الحاق درون وکتور CRISPR/Cas9 ، وارد لیپوزوم های مصنوعی گردید. در مرحله بعد، پس از جمع آوری اگزوزوم و تلفیق آن ها با لیپوزوم های حاوی وکتور CRISPR/Cas9، ELHN تهیه گردید. سپس، ELHN به سلول های SCAP ارائه گردید و میزان کاهش بیان ژن HGF در سطح RNA و پروتئین مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که می توان با استفاده ELHN به طور کارآمدی سیستم CRISR/Cas9 را به سلولهای SCAP انتقال داد. آنالیزهای توالی یابی DNA ژنومی سلولهای SCAP، تست QRT-PCR و رنگ آمیزی پروتئین کاهش بیان ژن HGF را نشان داد، همچنین به منظور بررسی تاثیر HGF ترشحی بر تکثیر سلولی تست MTS انجام شد. برای این منظور از محیط کشت مجاور شده با سلولهای KD -HGF و سلولهای WT بر روی سلولهای ADSC استفاده گردید، که نتایج MTS میزان کاهش تکثیر سلولی در گروه KD-HGF را نسبت به گروه WT نشان داد.
کلیدواژه: نانوذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم، سیستم CRISPR/Cas9، فاکتور رشد هپاتوسیتی، سلولهای بنیادی مشتق از بخش رأسی دندان ((SCAP ISGs.
نام و نام خانوادگی:فاطمه کفش رسان
عنوان پایان نامه: انالیز ارتباطی تست های آسیب DNAو محتوای پروتئینی هسته اسپرم در افراد بارور و نابارور کاندید ICSI
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر مرضیه تولایی، دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
سابقه و هدف: تمرکز فزاینده بر ایجاد ابزارهای جدید برای تشخیص دقیق آسیب DNA و انتخاب اسپرم های فردی قبل از ICSI به ما این امکان را می دهد تا با اطمینان و کارایی بیشتر به مشاوره و درمان زوجین بپردازیم و ترس های ناشی از ژنوم پدری به خطر افتاده را هنگام درمان مردان با استفاده از تکنولوژی تولید مثل (ART ) کاهش دهیم. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین تستهای آسیب DNAو محتوای پروتئینی هسته در مردان نابارور کاندید تزریق درون سیتوپلاسمی اسپرم (ICSI) بود و مقایسه بین انواع تستهای عملکردی اسپرم و ارزیابی نقش فراگمنتاسیون DNA اسپرم در میزان لقاح و باروری این مردان نابارور انجام گردید.
مواد و روشها: اين مطالعه بر روي مایع منی 209 نابارور کاندید ICSI که مراجعه کننده به مرکز باروری و ناباروری اصفهان بودند انجام گرفت و قبل از ورود بيماران به طرح همه شرايط مطالعه به اطلاع بيمار رسانده شده و از آنها رضايت كتبي گرفته شد. پارامترهای اسپرمی، فراگمانتاسیون DNA، کیفیت جنین، میزان لقاح و باروری با انواع تستهای عملکردی اسپرم (رنگ آمیزیهای Diff quick، CMA3، آنیلین بلو، تولوئیدن بلو، و SCSA) انجام گردیدند. داده های جمع آوری شده از این مطالعه توسط نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل پارامترهای زوجین از آزمون های آماری Independent Sample T Test و One Way Anova در گروه نابارور استفاده شده است. داده ها به صورت میانگین± خطای استاندارد ارائه شدند. سطح معنی داری در این آزمون معادل P ≤0/05 در نظر گرفته شده است.
نتایج: در این مطالعه کیفیت جنین ها به دو دسته کیفیت جنین های زیر 50 درصد و کیفیت جنین های بالای 50 درصد تقسیم شدند. هیچ تفاوت معنی داری بین پارامترهای اسپرمی در دو دسته کیفیت جنین دیده نشد، ولی از نظر تست عملکردی اسپرم تولوئیدن بلو و درصد باروری بین دو گروه کیفیت جنین اختلاف آماری معنی داری دیده شد. همچنین نتایج مطالعه ما در رابطه با ارتباط پارامترهای اسپرمی و آسیب DNA اسپرم که با تست های عملکردی اسپرم ارزیابی شد، نشان داد که بین درصد آسیب DNA با غلظت اسپرم (توسط تست AB) و تحرک اسپرم (توسط تست های DFI، و آنیلین بلو AB) رابطهی معکوس و با اسپرمهای دارای مورفولوژی غیرطبیعی ( با تستهای AB، CMA3 و درصد HDS) رابطهی مثبت و معنی داری وجود داشت. نتایج عدم اختلاف آماری معنی دار از نظر پارامترهای اسپرمی و تست های عملکردی اسپرم بین سه گروه با حاملگی مثبت (Pregnant)، کیس های با حاملگی منفی (Non-Pregnant) و کیس های بدون انتقال جنین به روشICSI (UE-ET) را نشان دادند، با این تفاوت که فقط مورفولوژی غیرطبیعی اسپرم و در تست DFI بین گروه UE-ET و بقیه گروه ها این ارتباط معنی داری بوده، که در گروه UE-ET که جنین مناسب برای انتقال یا انجماد ندارند درصد DFI و مورفولوژی غیر طبیعی افزایش معنی داری نسبت به دو گروه دیگر را نشان دادند.
نتیجهگیری: به طور کلی بیماران نیازمند ICSI سطح بالاتری از آسیب DNA اسپرم را نشان می دهند. در روش هایی مانند IVF یا ICSI، که در آن انتخاب طبیعی و رقابت اسپرم کنار گذاشته می شود، حذف یا جداسازی DNA آسیب دیده اهمیت بیشتری پیدا می کند. با توجه به نتایج این مطالعه می توان به تاثیر منفی سطح کاهش یافته DFI بر کیفیت جنین و نتایج حاملگی اشاره کرد و این نکته به عنوان یکی از تازگی های این مطالعه محسوب می شود. شفاف سازی مکانیسمهای منجر به شکستن و آسیب به DNA اسپرم و انجام مطالعات بالینی اضافی با استفاده از روش های استاندارد مورد نیاز می باشد و ممکن است به تمرکز بهتر مطالعات با هدف ارزیابی تأثیر داروها در ناباروری مردان کمک کند و چشم اندازهای درمانی جدیدی را برای درمان مردان نابارور ارائه دهد.
کلیدواژه: فراگمانتاسیون DNA، ICSI، اسپرم، تست های عملکردی، لقاح، باروری ISGs.
نام و نام خانوادگی:فراز سیفوری
عنوان پایان نامه: ساخت و ارزیابی درون تنی یک زخم پوش چندلایه شامل سلولز باکتریایی،هیدروژل کیتوسان و الیاف پلی کاپرولاکتون بارگذاری شده با نانوذرات اکسید روی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر الهه مسائلی
چکیده:
یک زخم پوش ایده آل و چند لایه باید خصوصیاتی از قبیل پایداری مکانیکی، کنترل رطوبت محیط زخم، زیست سازگاری، انتقال گاز، جلوگیری از عفونت، از بین بردن ترشحات زخم، زیست تخریب پذیری بالا و توانایی چسبندگی به پوست بدون آسیب به زخم را دارا میباشد. همچنین باید قابلیت نگهداری اگزودای زخم و خاصیت هموستاز سریع و ضد باکتریایی را نیز داشته باشد. بنابراین زخم پوشها باید حداقل دو لایه بوده به طوریکه قسمت فوقانی از ورود میکروب جلوگیری کرده و قسمت تحتانی قابلیت زهکشی اگزودای زخم را داشته باشد که وجود غشاهای نامتقارن در تولید زخم پوشها یکی از نقاط قوت مطالعات در این زمینه میباشد. در این پژوهش زخم پوش سه لایهای طراحی شد به طوری که لایه رویی آن، لایه سلولز باکتریایی به عنوان لایه با خاصیت نفوذپذیری بالا آب و گاز و تخلخل بالا لایه میانی پلیمر طبیعی هیدروژل کیتوسان به عنوان هموستات با خاصیت تحریک سلولی و ضد باکتریایی بارگذاری شده با نانوذرات اکسید روی برای بهبود خاصیت ضد باکتریایی و لایه زیرین از داربست الکتروریسی شده پلی کاپرولاکتون برای استحکام مکانیکی داربست انتخاب شدند. آنالیزهایی از جمله SEM و بررسی مورفولوژی لایه ها و DLS و Zeta Potential برای نانوذرات اکسید روی، رهایش دارو از زخم پوش، خاصیت تورم زخم پوش سه لایه، زیست تخریب پذیری و میزان تغییرات pH، به عنوان بررسیهای فیزیکی و شیمیایی زخم پوش انجام گرفت. لایه سلولز باکتریایی با میانگین قطر 5±95، و لایه PCL با میانگین قطر 3±303 نانومتر با ظاهری صاف و بدون بید و میانگین قطر نانوذرات اکسیدروی 7±212 نانومتر گزارش شد. همچنین زخم پوش سه لایه BC/Chi+ZnO/PCL خاصیت ضد باکتریایی اثر گذاری بر روی هر دو سویه E.coli و S.areus از خود نشان داد. با توجه به نتایج حاصل از تورم مناسب و رهایش آهسته نانوذرات و خاصیت ضد باکتریایی مشخص شد که پانسمان زخم سه لایه BC/Chi+ZnOPCL از پتانسیل بالایی به عنوان زخم پوش برای زخم برخوردار است. در ادامه آنالیزهای ترمیم زخم در مدل برون تنی برای زخم پوش سه لایه و ارزیابی هیستوپاتولوژیکی نواحی زخم انجام شد و نتایج نشان داد که زخم پوش سه لایه حاوی نانوذرات در کوتاه مدت درمان زخم را تسریع می کند.
کلیدواژه:
زخم پوش چند لایه، سلولز باکتریایی، هیدروژل کیتوسان، نانوالیاف پلی کاپرولاتون، نانوذرات اکسید روی
نام و نام خانوادگی:شیما حمزه
عنوان پایان نامه: بررسی بیان ژن های تحریک شده توسط اینترفرون در بافت اندومتریوم رحم در حضور بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی در شرایط اکس ویوو در گونه گاو
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر فرنوش جعفرپور، دکتر مهدی حاجیان حسین ابادی
چکیده:
رویان تشکیل شده در گاو تقریبا در روز هفتم پس از لقاح به مرحله ی بلاستوسیست رسیده که بلاستوسیست با تمایز به دو رده ی سلولی توده سلولی درونی و تروفکتودرم مشخص می گردد. تا رسیدن به مرحله ی بلاستوسیست، تکوین رویان از مسیرهای پیام رسان رحمی مستقل بوده، به گونه ای که تولید جنین تا مرحله بلاستوسیست در شرایط آزمایشگاهی تقریباً آسان می باشد. پس از مرحله بلاستوسیست، رویان گاو برای ادامه تکوین خود به طور کامل به ترشحات رحمی وابسته می باشد. از سوی دیگر میزان بیان ژن ها در اندومتریوم رحم به مرحله تکوین رویان نیز بستگی دارد و به احتمال زیاد به دلیل ترشح ترکیباتی مانند اینترفرون تائو (IFN-τ) است، اما به طور بالقوه سلول های بلاستوسیست می توانند بر میزان بیان ژن ها در اندومتریوم رحم تأثیر بگذارند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات ایجاد شده در بیان ژن های خانواده ISGs در بافت اندومتریوم رحم در هم کشتی با بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی (آزمایش 1) و همچنین بررسی بیان این ژن ها در بافت اندومتریوم رحم در حضور محیط کشت حاصل از آزمایش 1 (آزمایش 2) در شرایط آزمایشگاهی در گونه گاو بود. بدین منظور، ابتدا جنین های گاوی با دو تکنیک لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی تولید شد و سپس بلاستوسیست های تولید شده در هر دو روش در شرایط آزمایشگاهی در معرض نمونه رحمی قرار گرفته و پس از 24 ساعت مجاورت، بیان ژن های تحریک شده توسط اینترفرون (MX1, MX2, OAS1Y, ISG15, RSAD2) در سطح mRNA در بافت رحم با روش real time PCR بررسی شد. مشاهدات ما نشان داد، بیان ژن های خانواده ISGs در بافت اندومتریوم رحم در حضور بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی در مقایسه با بلاستوسیستهای حاصل از شبیه سازی دارای افزایش بیان قابل توجهی بود. در ادامه استفاده از محیط کشت (CM) بلاستوسیستهای حاصل از هر دو روش نیز این افزایش بیان ژن های خانواده ISGs را در بافت اندومتریوم رحم نشان داد. نتایج حاصل از این آزمایش تأیید کننده این مطلب است که فاکتورهای ترشحی بلاستوسیستها از قبیل القا کنندههای بیان ژن های خانواده ISGs یعنی IFN-τ در CM آنها وجود داشته و پایدار هستند.
کلیدواژه: بلاستوسیست، شبیه سازی، لقاح آزمایشگاهی، اندومتریوم رحم، اینترفرون تائو ، ژنهای خانواده ISGs.
نام و نام خانوادگی:راضیه فتحی
عنوان پایان نامه: بررسی بیوانفورماتیکی و بیانی ریبونوکلئیک اسیدهای بلند غیر کد شونده MIR4435-2HG و TTC28-AS1 در سلول های گرانولوزا بیماران مبتلا به PCOS و افراد نرمال
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most common endocrine disorders in women of reproductive age, characterized by ovulation disorder, hyperandrogenism, polycystic ovary morphology and genetic heterogeneity. Despite the extensive research that has been done on this disease, its main cause or causes are still unknown. It is now well accepted that altered activities of long non-coding RNAs (lncRNAs) are associated with the development of human diseases. However, the role of lncRNAs is unknown in reproductive medicine, except for limited cases that include the effect of changing the expression of lncRNAs on the proliferation and steroidogenesis of granulosa cells in women with PCOS.
Here, we aim to identify key lncRNAs involved in the development or exacerbation of PCOS using bioinformatics studies. Two microarray datasets were extracted from the GEO gene expression database. Among them, genes with different and significant expression (DEGs) were identified. Then, two key lncRNAs, TTC28-AS1 and MIR4435-2HG, were selected from the lncRNA list based on their correlation with each other and with the genes identified in the previous step. The measurement of the expression of these two lncRNAs was consistent with the analyzes performed in such a way that TTC28-AS1 lncRNA showed a significant decrease in expression in the PCOS group compared to the control group, and MIR4435-2HG lncRNA showed an increase in expression that was expected, but this The change was not significant. Then the relationship between the expression of TTC28-AS1 lncRNA and the clinical, biochemical and hormonal parameters of both groups in the study was investigated. The results showed a significant correlation between TTC28-AS1 lncRNA expression and LH, FSH, AMH and testosterone levels. The oocyte/embryo quality in PCOS patients undergoing ART cycles was evaluated and its relationship with TTC28-AS1 expression was investigated. Among these data, only the percentage of germinal vesicles, degenerated oocytes and the number of embryos had a significant correlation with the expression of TTC28-AS1.
The genes regulated by two candidate lncRNAs were also identified, which included FOS, PFKFB4, EGR2, TBC1D22A, ARHGEF40, and ENO2, and it was shown that they are active in various pathways such as TNF-alpha, cholesterol homeostasis, hypoxia, p53 pathway, and apoptosis. do Since it is possible that the differential expression analysis of lncRNAs can introduce diagnostic biomarkers for therapeutic purposes and suggest new approaches to understand the pathogenesis of this syndrome. In this study, the above genes are suggested as potential biomarkers for PCOS diagnosis in peripheral blood. Finally, using drug databases such as TTD، DGIdb، GeneCards, possible drugs (metformin, pioglitazone, dexamethazone, propofol and Capsaicin) that can regulate the obtained candidate genes were proposed and reported.
کلیدواژه: polycystic ovary syndrome, PCOS, lncRNAs, TTC28-AS1, infertility
نام و نام خانوادگی:سیده بشری سادات
عنوان پایان نامه: به دام انداختن نانوذرات آلژینات در داربست سلولز باکتریایی/ژلاتین به عنوان یک سیستم بالقوه تحویل پروتئین
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر الهه مسائلی
چکیده:
هیدروژل کامپوزیتی سلولز باکتریایی/ژلاتین (BC/Gel) که با ادغام نانوحامل های حاوی دارو به عنوان سیستم های دارورسانی پایدار با استفاده از مدل دارویی پروتئین آلبومین گاوی (BSA) طراحی شدند. ساخت درجا (In Situ) کامپوزیت BC/Gel در محیط کشت حاوی %wt/v 5/0 ژلاتین انجام گرفت و پس از استخراج، خالصسازی و ایجاد اتصالات عرضی، هیدروژلها تحت یک مرحله پوشش عمیق توسط سوسپانسیون Alg-NPs-BSA قرار گرفتند. نتیاج آزمون DLS و تصاویر TEM تشکیل ذرات آلژینات کروی تا بیضوی در ابعاد میکرو _نانو را گزارش می کند. طیف ATR-FTIR، حضور ژلاتین و ذرات آلژینات را در نمونه های مربوطه تایید کرد. به علاوه الگوی XRD، و نتایج TGA به ترتیب کاهش درجه بلورینگی و افزایش مقاومت حرارتی BC/Gel/Alg-NPs نسبت به BC و BC/Gel را نشان داد. بررسی زاویه تماس پویا و نرخ تورم داربست ها نشان از کاهش آبدوستی و جذب آب BC/Gel/Alg-NPs نسبت به BC و BC/Gel داشت و نرخ تخریب پس از 28 روز به ترتیب به 19/49، 47/46، 8/54 درصد رسید. همچنین داربست های BC/Gel/Alg-NPs انتشار پایدار و کنترل شده BSA را نشان دادند. پس از کشت سلول های فیبروبلاست بر گروه های داربست مبتنی بر BC، در نهایت نتایج آزمون MTS، تصویربرداری میکروسکوپ فلورسنت و SEM، فعالیت سلولی مطلوب و مورفولوژی طبیعی سلول ها را نشان داد. به طور کلی نتایج این پژوهش، پتانسیل بالقوه داربست های BC/Gel تقویتشده با کمپلکس Alg-NPs را جهت بازسازی بافت و دارورسانی در مهندسی بافت نشان دادند.
کلیدواژه: سلولز باکتریایی- نانوکامپوزیت- داربست- هیدروژل- نانوذرات آلژینات- دارورسانی
نام و نام خانوادگی:کیمیا ممتحن
عنوان پایان نامه: ساخت و مشخصه یابی هیدروژل قابل تزریق آلجینات/ ژلاتین تقویت شده با نانو بلورهای سلولز باکتریایی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر الهه مسائلی
چکیده:
Hydrogels that form a gel after injection into the body environment and within the biological conditions of the injection site are called in-situ injectable hydrogels.The injectable hydrogel of alginate and gelatin was tested in this experiment with the adaptation of alginate/gelatin cross networks, ionic crosslinking of alginate with calcium chlorate, and supramolecular interactions in order to create a superior tissue engineering substrate, which was mechanically strengthened by integrating bacterial cellulose nanocrystals. Therefore, in this study, Alg/Gel/BCN nanocomposite injectable hydrogels with different percentages of BCN were prepared, and their physical, chemical, mechanical, rheological properties and biological properties were evaluated. TEM results of bacterial cellulose nanocrystals showed that most particles have an average size of 28±33.72 nm and tubular morphology. The FTIR results clearly showed that strengthening the hydrogel with BCN did not change the network structure of Alg/Gel hydrogel. The XRD pattern showed an increase in the crystallinity index of the BCN sample compared to BC, which indicates the reduction of amorphous regions in BCN. In general, the results of the swelling and degradation test showed that the inclusion of BCN into Alg/Gel hydrogel has a potential role in improving the swelling and degradation rate. According to TGA results and improved thermal resistance by adding BCN, Alg/Gel/BCN nanocomposite injectable hydrogel is suitable for biomedical applications up to 200℃. The results of the compressive strength test also showed that the addition of BCN as a reinforcing agent led to the formation of denser and highly intertwined networks and thus increased the compressive strength and Young’s modulus. The results of frequency rheology showed that Alg/Gel/BCN6% hydrogels with 106 (pa) and Alg/Gel hydrogels with 105 (pa) respectively have the highest and lowest storage modulus, showing increases in the storage modulus by adding BCN and limiting polymer chains viscosity in the nanocomposite. The results of MTS assay, fluorescent microscope imaging, and Live/Dead staining showed high cell activity and normal cell morphology of fibroblasts-laden hydrogels. In general, the results of this research showed the potential of injectable BCN-reinforced Alg/Gel hydrogels as a bio-ink in 3D printing and in-situ forming gel in tissue engineering.
کلیدواژه: Bacterial cellulose nanocrystals; Injectable hydrogel; Alginate/Gelatin; Tissue engineering
نام و نام خانوادگی:مولود شاهزیدی
عنوان پایان نامه: طراحی و ساخت سامانهی ترنسفرزومی حاوی اسید فرولیک و بررسی اثرآن در مقابله با باکتری استافیلوکوکوسآرئوس به عنوان یک مدل درمان پوستی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرشاد همایونیمقدم – دکتر کیانوش درمیانی
چکیده:
دارورسانی به پوست با استفاده از محصولات پوستی به عنوان یک درمان غیرتهاجمی دارای مزایایی از جمله انتشار موضعی موثر و مداوم و کاربرد آسان و مقرون به صرفه برای بیمار است. با وجود این مزایا، لایه شاخی که به عنوان یک لایه دفاعی عمل میکند، از نفوذ مولکول های بزرگتر از 500 دالتون جلوگیری میکند. برای انتقال مولکولهای بزرگتر، سیستمهای دارورسانی مبتنی بر نانوحامل پیشنهاد میشود. هدف از انجام این پژوهش استفاده از نانوحامل لیپیدی ترنسفرزوم حاوی اسید فرولیک (TF-FA) با داشتن خاصیت ضدمیکروبی، به عنوان یک گزینه درمانی برای بیماری پوستی سلولیتز که منشا آن عفونت ناحیه درم پوست در اثر ورود پاتوژن استافیلوکوکوس آرئوس (S. aureus) است، میباشد. اسید فرولیک (Ferulic Acid (FA))یک ترکیب فنلی دارای خواص ضدمیکروبی میباشد و به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی دارای توانایی مراقبت از پوست است اما بدلیل ناپایداری ، کپسوله کردن آن درون نانوحامل کمک به بهبود انتقال آن میکند. جهت انجام پژوهش ابتدا تهیه نانوحامل TF-FA توسط دستگاه تبخیر در خلا چرخان انجام شد و سپس به بررسی های لازم جهت مشخصهیابی، تعیین خاصیت ضدمیکروبی، بررسی اثر سمیت سلولی و درنهایت توانایی عبور و نفوذ در پوست پرداخته شد. نتایج بررسی DLS ، پتانسیل زتا و شاخص پراکندگی در TF-FA نشان داد ، اندازه آن کمتر از 100 نانومتر و پتانسیل زتا برابر 3/25- میلیولت و شاخص پراکندگی 16/0میباشد که حاکی از نانو بودن و پایداری مطلوب آن میباشد. طبق نتایج طیفFT-IR حاصل از نانوحامل، نوار قوی و گسترده مربوط به FA در عدد موج cm-1 08/3331 مشخص شد که مشخصه گروه OH فنولی در ترکیب است. همچنین در الگوی XRD نتایج نشان داد که FA با موفقیت درون ترنسفرزوم کپسوله شده است و راندمان کپسوله شدن FA درون نانوحامل معادل با 1/82% بدست آمد. بررسی رهایش FA در سامانه بصورت آهسته رهش و تدریجی در طی 24 ساعت بود. غلظت مهارکنندگی (MIC) و غلظت کشندگی (MBC) نانوحامل TF-FA مقابل باکتری(S. aureus) برابر 5/1 و 3 میلیگرم بر میلیلیتر بدست آمد. نتایج حاصل از تیمار با سلولهای فیبروبلاست پوستی نشان داد، حضور FA به صورت آزاد و کپسوله میتواند سرعت بسته شدن زخم را به طور معنی داری افزایش دهد. نتایج بررسی نفوذ و رسوب پوستی FA موجود در TF-FA توسط فرانزسل پس از گذشت 24 ساعت برابر (µg /cm2/h) (91/3±) 4/106 و (µg/cm2) (2/1±) 26/34 بدست آمد که در مقایسه با حالت غیرکپسوله آن میزانی بیش از دو برابر داشت. نتایج حاصل نشان داد بارگذاری FA در نانوحامل لیپیدی ترنسفرزوم میتواند از آن در برابر غیرفعال شدن محافظت کند و سمیت و عوارض جانبی بالقوه و مضر آن را کاهش دهد. به همین منظور نانوحامل TF-FA میتواند به عنوان یک محصول درمانی با پتانسیل دارورسانی به پوست در مقابله با بیماری سلولیتز پیشنهاد شود.
نتیجهگیری : با توجه به تاثیر سوپرناتانت باکتریهای پروبیوتیک بر مهار تومورهای سرطانی میتوان از این پروبیوتیکها برای ادجوانت تراپی، افزایش تاثیر داروهای ضد سرطانی و همچنین به عنوان حاملهای دارویی استفاده کرد.
کلیدواژه: نانوحامل لیپیدی – ترنسفرزوم – اسید فرولیک – تحویل پوستی- سلولیتز
نام و نام خانوادگی:شادی مرادی
عنوان پایان نامه: بررسی اثر سوپرناتانت باکتریهای لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس بر القای آپوپتوز و مهار سیکل سلولی رده سلولی PANC-1
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مهدی حاجیان-دکتر فاطمه سلیمانیفر
چکیده:
هدف تحقیق : سرطان پانکراس به علت نداشتن علائم بالینی مشخص در مراحل پیشرفته قابل تشخیص میباشد. با توجه به اثرات جانبی درمان های شیمی درمانی بر بدن انسان و تاثیر میکروبیوم بدن انسان بر درمان سرطان با ایجاد پاسخ التهابی در مطالعات اثر پروبیوتیکهای، کشته شده و یا سوپرناتانت آنها بر آپوپتوز سلولهای سرطانی در ردههای مختلف با استفاده از سویههای متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته است. در تحقیق پیش رو اثر سوپرناتانت باکتریهای لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس بر مهار سیکل سلولی و همچنین القاء آپوپتوز در رده سلولی PANC-1 مورد بررسی قرار گرفته است.
روش تحقیق: در این تحقیق باکتریهای لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس در محیط MRS مایع کشت داده شده و پس از رسیدن به OD~0.7 رسوب سلولی به محیط DMEM فاقد سرم منتقل شد. 24 ساعت پس از کشت، سلولهای PANC-1 در محیط DMEM حاوی 10% سرم و غلظتهای 5%،10%،20%،40% از سوپرناتانت باکتریها تیمار شدند و زندهمانی سلولها به روش MTS مورد بررسی قرار گرفت. همچنین با انتخاب غلظت IC50 به عنوان غلظتي که 50% رشد سلول را نسبت به گروه کنترل متوقف مي کند، تستهای مربوط به آپوپتوز و سیکل سلولی با دستگاه فلوسایتومتری انجام شد. سپس با استفاده از Real time PCR بیان ژنهای پروآپوپتوزی BAX و آنتی آپوپتوزی BCL-XL مورد بررسی قرار گرفت تحلیل های آماری تمامی تست ها در برنامه Graph Pad Prism و سطح معنی داری 0.05 P value = مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها : تحلیلهای آماری انجام شده نشان دهنده معنی دار بودن مرگ سلولهای PANC-1 در غلظتهای 10 %، 20 % و 40 % در مقایسه با گروه بدون تیمار بوده است. تیمار سلولهایPANC-1 با غلظت 20% به عنوان غلظت IC50 از سوپرناتانت باکتریهای لاکتوباسیلوس رامنسوس، لاکتوباسیلوس کازئی و ترکیب هر 2 سوپرناتانت، سبب افزایش معنی دار آپوپتوز به ترتیب به میزان 42% ، 39.33%، 40.33 % بوده است . همچنین تیمار سلولهای PANC-1 با غلظت 20% سبب کاهش تعداد سلولها در فازG1 و افزایش تعداد سلولها در فاز S نسبت به کنترل و در نتیجه توقف چرخه سلولی در فاز S گردیده است(P≤0.05). از تیمار سلولهای فیبروبلاست با غلظت 20% ، تغییر معنا داری نسبت به گروه کنترل مشاهده نگردید(P≥0.05). بیان ژن BAX در سلولهایPANC-1 تیمار شده برای گروه های تیماری سوپرناتانت لاکتوباسیلوس رامنسوس، کازئی و ترکیب سوپرناتانت ها به ترتیب به میزان 2.1 ،1.78 و 2.3 در مقایسه با سلولهای کنترل افزایش و بیان ژن BCL-XL در سلولهایPANC-1 تیمار شده برای گروه های تیماری سوپرناتانت لاکتوباسیلوس رامنسوس، کازئی و ترکیب سوپرناتانت ها به ترتیب به میزان 0.33 ،0.35 و 0.34 در مقایسه با سلولهای کنترل کاهش یافته است (P≤0.05). اما در سلولهای فیبروبلاستی، تغییر معنی داری در افزایش یا کاهش بیان ژنها مشاهده نشده است(P≥0.05).
نتیجهگیری : با توجه به تاثیر سوپرناتانت باکتریهای پروبیوتیک بر مهار تومورهای سرطانی میتوان از این پروبیوتیکها برای ادجوانت تراپی، افزایش تاثیر داروهای ضد سرطانی و همچنین به عنوان حاملهای دارویی استفاده کرد.
کلیدواژه: پروبیوتیک،سوپرناتانت،آپوپتوز،سلولسرطانی
نام و نام خانوادگی:بهاره بهروزنژاد
عنوان پایان نامه: ساخت و مشخصه یابی نانوکامپوزیت های سلولز باکتریایی/ ژلاتین/ نانولوله های کربنی کربوکسیلیک به عنوان یک مدل پایدار تحویل دارو در مهندسی بافت
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی
چکیده:
سلولز باکتریایی (BC) یک پلیمر زیست تخریب پذیر طبیعی است که ویژگی های فیزیکی-مکانیکی و زیستی قابل توجهی برای کاربردهای زیست پزشکی دارد. اگرچه، BC ذاتاً غیرسمی و زیست سازگار است ولی با ترکیب پلیمرهای دیگر می تواند بر کاستی های خود در جذب مجدد آب و عدم فعالیت زیستی غلبه کند. در این راستا، کامپوزیت BC و ژلاتین (BC/Gel) به عنوان یک بستر مهندسی بافت برتر مبتنی بر BC با قابلیت فعالیت سلولی بهبود یافته مورد توجه قرار گرفت که با ادغام یک نانوحامل حاوی دارو، خواص دارورسانی پایدار و استحکام مکانیکی آن تقویت گردید. بنابراین در این مطالعه، کامپوزیتهای BC/Gel با نانولولههای کربنی چند جداره کربوکسیلیک (cMWCNTs) حامل مدل پروتئینی آلبومین سرم انسان (HSA) ساخته شدند. ساخت درجا (in situ) کامپوزیت BC/Gel در محیط کشت حاوی %wt/v 5/0 ژلاتین انجام گرفت و پس از استخراج، خالصسازی و ایجاد اتصالات عرضی، هیدروژلها تحت یک مرحله پوشش عمیق توسط سوسپانسیون (CNT:HSA = 1:5) و مقدار نانوذرات %wt ۰۴۴/0 نسبت به وزن داربستها قرار گرفتند. نتایج AFM نشان دهنده افزایش سختی داربست با افزودن cMWCNTs و CNT-HSA بودند و تصاویر SEM و آنالیز BET ساختار متخلخل و به هم پیوسته کامپوزیت BC/Gel را با منافذ وسیع تر و 67/5% کاهش تخلخل کلی نشان دادند که با ورود نانوذرات این ویژگی ها بهبود یافت. طیف ATR-FTIR، حضور ژلاتین، cMWCNTs و CNT-HSA را در نمونه های مربوطه تایید کرد. الگوی XRD هیچ تغییر قابل توجهی در ساختار بلورین BC/Gel و BC/Gel/CNT در مقابل BC نشان نداد. با اینحال شاخص بلورینگی آن¬ها به¬ترتیب 28/17% و 53/18% کاهش داشت. نرخ تورم هیدروژلهای حاوی ژلاتین در 8 ساعت به حداکثر رسید که در داربستهای مبتنی بر cMWCNTs به 10 ساعت افزایش یافت که نشان از بهبود قابلیت جذب مجدد مایعات است. به دلیل گنجاندن ژلاتین و cMWCNTs در ساختار BC، نرخ تخریب زیستی 11% و 17% در داربست های مربوطه در مقایسه با BC بهبود یافت که توسط نتایج EDX و SEM پس از 28 روز تأیید شد. از این رو، داربست BC/Gel حتی پس از ادغام cMWCNTs، نتایج TGA بهتری را برای مقاومت حرارتی بالاتر نشان داد. علاوه بر این، افزودن cMWCNTs به کامپوزیت BC/Gel، باعث بهبود زاویه تماس با آب و استحکام کششی شد. نتایج TEM و پتانسیل زتا نیز، تشکیل کمپلکس CNT-HSA را تایید کرد و داربستBC/Gel/CNT-HSA مقدار 96/55% آزادسازی تدریجی دارو را در طی 168 ساعت نشان داد. پس از کشت سلول¬های فیبروبلاست بر گروه های داربست، نتایج آزمون MTS، تصویربرداری میکروسکوپ فلورسنت و SEM، فعالیت سلولی بالا و مورفولوژی طبیعی سلول ها را نشان دادند. به طور کلی نتایج این پژوهش، پتانسیل بالقوه داربست های BC/Gel تقویتشده با کمپلکس CNT-HSA را جهت بازسازی بافت و دارورسانی در مهندسی بافت نشان دادند.
کلیدواژه: سلولز باکتریایی – ژلاتین – نانولوله های کربنی – نانوکامپوزیت ها – مهندسی بافت
نام و نام خانوادگی:هما محقق
عنوان پایان نامه: ساخت زخم پوش چندلایهی سلولز باکتریایی/آلژینات-ژلاتین/الیاف پلیکاپرولاکتون بارگذاری شده با آنتیبیوتیک: یک مطالعهی درونتنی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی
چکیده:
هدف از انجام این تحقیق تولید زخمپوش چند لایه با قابلیت دارورسانی است که لایهی خارجی از سلولز باکتریایی(BC)، لایه میانی از هیدروژل آلژینات(Alg)- ژلاتین(Gel) و لایهی زیرین از پلیکاپرولاکتون(PCL) الکتروریسی شده بارگذاری شده با سیپروفلوکساسین تشکیل شده است. جهت ساخت زخم پوش، ابتدا کشت باکتری و تخلیص هیدروژل سلولز باکتریایی صورت گرفت. سپس نانوالیاف پلیکاپرولاکتون الکتروریسی شدند و بارگذاری دارو با روش الکترواسپری روی الیاف انجام گرفت. در نهایت پس از ساخت هیدروژل آلژینات/ژلاتین، سه لایه روی یکدیگر قرار گرفتند و زخم پوش مشخصهیابی گردید بررسی مورفولوژیک داربست بیانگر الیافی در مقیاس نانو و بدون هیچگونه گره و پیچیده شدن الیاف وهمچنین بارگذاری موفق دارو بر روی نانوالیاف است. بعلاوه در تصویر میکروسکوپی مقطع عرضی از زخمپوش نیز لایهها روی یکدیگر بخوبی قرار گرفتهاند. در بررسی آزمون ATR-FTIR طیفهای شاخص و مربوط به پلیکاپرولاکتون در طول موج cm-1 1166-1239 (C-O-C)، cm-1 1467 (C-C)، cm-1 1724 (C=O)، cm-1 2941 (C-H2) و سیپروفلوکساسین در طول موجهای cm-1 1042 (C-F)، cm-1 1618 (N-H)، cm-1 2941 (Ar-H)، cm-1 3543 (OH) تشخیص داده شد. بررسی رهایش دارو، بیانگرسامانهی رهایشی در ابتدا طی 4ساعت اولیه بصورت انفجاری و سپس آهسته و تدریجی بوده است و خواص ضد باکتریایی نسبت به هر دو نوع باکتریهای گرم مثبت و منفی نشان داد. در مطالعه برون تنی، عدم سمیت زخمپوش و فعالیت متابولیکی سلولی مناسب مشاهده شد و همچنین زخمها در 14 و 21 روز جهت بررسی پاتولوژیک مورد مطالعه قرار گرفتند و مشاهده شد که در گروه زخمپوش مورد مطالعه و حاوی دارو، در دو بازه زمانی ذکر شده ترمیم بهتری نسبت به دو گروه دیگر صورت گرفته است و پس از 21 روز بافت پوششی و لایه اپیدرمی و رگزایی بصورت کامل تشکیل شده و هیچگونه واکنش التهابی وجود نداشته است. با استناد به بررسیهای انجام گرفته کامپوززیت BC-Alg/Gel-PCL/CIP بخاطر خواص زیست سازگاری و خاصیت ضدباکتریایی مناسب میتواند به عنوان زخمپوش ضدباکتریایی در نظر گرفته شود.
کلیدواژه: زخمپوش، سیپروفلوکساسین، دارورسانی، پلی کاپرولاکتون، الکتروریسی
نام و نام خانوادگی:فریما تاراج
عنوان پایان نامه: بررسی حضور میتوکندری خارج سلولی سلول های بنیادی مزانشیمی پالپ دندان در شرایط کشت معمول
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
میتوکندری اندامک پویایی است که تحت شرایط خاصی می تواند به عنوان یک سیگنال پاراکراین وارد فضاء خارج سلولی شود. در مطالعات پیشین به وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی به ویژه در محیط های استرسی و ناپایدار یا هم کشتی دو رده متفاوت سلولی اشاره شده است، این در حالیست که وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی سلول ها در شرایط کشت نرمال تا حدودی ناشناخته است. سلولها ی بنیادی پالپ دندان شیری (SHED) و ترشحات آنها، به دلیل سهولت در دسترسی و کاربردهای درمانی گسترده به عنوان یک کاندید خاص برای سلولدرمانی در نظر گرفته می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ترشحات سلول های بنیادی پالپ دندان با منشا اکتودرمی، وجود یا عدم وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی به عنوان یک فاکتوری برای ارتباطات سلولی در این رده و در شرایط فیزیولوژیکی انجام گردید. به منظور بررسی حضور میتوکندری در فضاء خارج سلولی نیاز به شبیه سازی مقیاس کوچکتری از شرایط فیزیولوزیکی سلولی در محیط آزمایشگاه بود؛ بدین شکل که جمعیتی تک لایه از سلول های پالپ دندان شیری در مساحت سطح مورد نیاز کشت داده شدند و محیط اطراف این سلول ها به عنوان فضاء خارج سلولی و اختصاصا راه ارتباطی آنها برای آزادسازی میتوکندری در نظر گرفته شد. در این پژوهش تجسس میتوکندری در محیط کشت سلول های دندان شیری با رویکردی متشکل از بکارگیری میکروسکوپ های الکترونی روبشی و عبوری، نشانگرهای اختصاصی میتوکندری، فلوسایتومتری و میکروسکوپ فلئوروسنت صورت گرفت. در مرحله بعد به منظور مطالعه ویژگی های ساختاری و عملکردی جمعیت میتوکندری ها به آنالیز تصاویر به دست آمده از مرحله پیشین و همچنین انجام روش پراکندگی نور داینامیکی پرداخته شد. در ادامه امکان جذب میتوکندریها توسط سلول های دیگر بررسی شد. نتایج حاصل از تکنیک فلوسایتومتری و تصاویر میکروسکوپ های الکترونی حضور میتوکندری در فضاء خارج سلولی را در دو ساختار عریان و درون وزیکول های خارج سلولی اثبات کرد.
کلیدواژه:
میتوکندری، سلول های مزانشیمی، وزیکول های خارج سلولی
نام و نام خانوادگی:الهام قبادی
عنوان پایان نامه: طراحی و چاپ سه بعدی داربست های خونرسان استخوانی الهام گرفته از طبیعت
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی
چکیده:
استخوان از جمله بافت های بدن می باشد که ترمیم آن در شکستگی ها و آسیب دیدگی های شدید به طور کامل انجام نمی گیرد و یا بسیار زمان بر می باشد. در چنین مواردی نیاز به استفاده از روشهای درمانی جایگزین مانند مهندسی بافت بسیار مشهود است. اما در اغلب موارد چالش اصلی مهندسی بافت استخوان، رگزایی محدود بافت و خونرسانی ضعیف طی ترمیم و شکل گیری بافت جدید می باشد. در بافت استخوان شاخه های شبکه های عروقی به صورت منظم در سه بعد سازمان یافته اند تا مواد غذایی کافی را به همه سلول های بافت برسانند، که در صورت عدم شکل گیری این یکپارچگی (رگزایی نامطلوب)، فرایند ترمیم بافت موفق نبوده و داربست جایگزین نمی تواند در مرحله اولیه پس از کاشت ذخیره خونی کافی را فراهم کند و لذا مرگ سلول ها را در پی دارد. بنابراین در سالهای اخیر توجهات فراوانی به سمت طراحی داربستهای استخوانی نوین که قادر به القای همزمان رگزایی و استخوان زایی می باشند، جلب شده است. در این پژوهش، با الهام از ساختار طبیعی استخوان، از روش چاپ سه بعدی FDM به منظور وارد کردن یک شبکه عروقی دارای عملکرد به درون یک داربست متخلخل پلیمری پلی لاکتیک اسید (PLA) استفاده خواهد شد. PLA به دلیل سازگاری عالی، پایداری حرارتی، ویسکوزیته کم و ویژگی های ترموپلاستیکی مناسب برای فناوری FDM انتخاب گردیده است. از طرفی محصولات حاصل از تخریب این پلیمر سمی نیستند و توسط مسیرهای متابولیکی طبیعی دفع میشوند. جهت تزریق سلول های اندوتلیال نیز از هیدروژل آلژینات استفاده می شود که در کاربردهای کلینیکی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است و محلول پلیمری آن در حضور کاتیون های دو ظرفیتی مثل Ca2+، بدون نیاز به معرف های شیمیایی یا تولید محصولات جانبی، توانایی تشکیل ژل شدن در دمای اتاق را دارد. از طرفی به دلیل زیست سازگاری خوب، سمیت بسیار پایین و هزینه نسبتا کم، می توان آن را به عنوان گزینه مناسبی برای کارهای مهندسی بافت در نظر گرفت.
کلیدواژه:
مهندسی بافت استخوان، چاپ سه بعدی، رگزایی، هم کشتی، هیدروژل
نام و نام خانوادگی:منا شوکتیان
عنوان پایان نامه: ساخت یک حامل minicircle مبتنی برRNAی تکثیر شونده ی ویروس Sindbis جهت بیان سریع و بالای EGFP در سلول های HEK293T
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکترکیانوش درمیانی
چکیده:
تولید پروتئین های برون تنی با کاربردهای مختلف نظیر ساخت واکسن و تمایزسلولی در سلول هدف به چندین روش امکان پذیر است. در این میان رونویسی درون آزمایشگاهی و استفاده از mRNAهایی که با این روش تولید شده اند دارای محدودیت هایی است. لذا در این مطالعه هدف ما استفاده از روشی جایگزین در تولید سریع و انبوه mRNA با قابلیت تکثیر در سلول های هدف می باشد. ویروس سیندبیس متعلق به خانواده ی آلفاویروس ها و دارای RNAژنومی با قابلیت تکثیر می باشد که در توالی آن نواحی کدکننده ی پروتئین های ساختاری و غیر ساختاری وجود دارد. توالی کدکننده ی پروتئین های غیر ساختاری یک آنزیم همانندسازی با قابلیت تکثیر RNA ژنومی را کد می کند که این آنزیم همچنین می تواند از توالی تحت پروموتر ساب ژنومی موجود در پایین دست توالی کدکننده این آنزیم، میزان بسیار زیادی mRNA رونویسی کند. توالی های تحت پروموتر ساب ژنومی، کدکننده ی پروتئین های ساختاری مورد نیاز در فرآیند بسته بندی، اجتماع و جوانه زنی ذره ی ویروسی است که در وکتورهای مورد استفاده با منشا این ویروس در مطالعات گوناگون با توالی ژن مورد نظر جایگزین شده است که در این تحقیق جهت سنجش کارایی این سیستم با توالی ژن EGFP جایگزین شده است. لذا در این مطالعه با بهره گیری از آنزیم RNAرپلیکاز این ویروس، mRNA و در نتیجه پروتئین مورد نظر به میزان انبوه در سلول هدف تولید گردد. حامل به کاررفته جهت انتقال سیستم بیانی ویروس سیندبیس به سلول حامل مینی سیرکل نام داشته که یک حامل یوکاریوتی مبتنی بر DNA می باشد که در ژنوم میزبان الحاق نشده و طی تقسیمات سلولی از بین می رود. برای ساخت این مینی سیرکل قطعه ای شامل توالی رپلیکاز سیندبیس، پروموتر ساب ژنومی و ژن EGFP بین دو توالی attB و attP در پلاسمیدوالدی TDH کلون شده و طی فرآیند القا مینی سیرکل CMV-SinRep5-EGFP تولید شد. هم چنین کارایی سیستم و ماندگاری این مینی سیرکل در سلول در مقایسه با مینی سیرکل کنترل مثبت CMV-EGFP سنجیده شد. نتایج حاصل از تکنیک فلوسایتومتری و تصاویر میکروسکوپ فلورسنت، بیان بالای EGFP توسط سیستم رپلیکاز و ماندگاری کوتاه مدت مینی سیرکل در سلول های HEK293T را اثبات کرد.
کلیدواژه: آلفاویروس ، پروموتر ساب ژنومی، minicircle، RNA خودتکثیرشونده ، RNAرپلیکاز
نام و نام خانوادگی:ساره سروش زاده
عنوان پایان نامه: کشت صفحه ای سلول های رنگدانه دار شبکیه، مشتق از سلول های بنیادی جنینی انسانی بر روی بستر آلژینات اصلاح شده
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
ماتریکس خارج سلولی نقش مهمی در بقای سلولی و هموستاز ایفا میکند. در واقع، بسیاری از سلولها مستقل از ماتریکس شان نمی تواند زنده بمانند. به منظور حفظ این مهم، ایده مهندسی بافت که حیطهای چند رشتهای از روشهای مهندسی و علوم زیستی میباشد داده شد. علاوه بر معرفی موادی با خواص نزدیک به غشای پایه ی سلول ها، برخی از محققان بر این باورند که دستیابی به صفحات سلولی بدون حفظ داربست بسیار حائز اهمیت است. برخی از اختلالات بینایی در سراسر جهان به علت آسیب دیدن یا از دست رفتن کامل سلولهای رنگدانه دار شبکیه (RPE) میباشد. با توجه به تحولات قابل توجه در دستیابی به سلولهای RPE از سلولهای بنیادی جنینی انسان (hESCs)، ما به سلولهای RPEدر یک سیستم همکشتی بدون استفاده از هیچ فاکتور خارجی دست پیدا کردیم.از طرفی دیگر، یک داربست دو لایه از هیدروژل آلژینات آماده کردیم که به منظور بهبود پیوست سلولهابه داربست و به دست آوردن یک لایه سلولی، لایه فوقانی آلژینات را توسط پپتید سه اسید آمینهای آرژنین-گلایسین-آسپارتیک اسید(RGD) ،پروتئین لامینین 111 و ماتریژل به طور جداگانه اصلاح کردیم.لایه سلولی رها شده از بستر، بیان مارکرهای اختصاصی و ترشح ترکیبات خاص غشای پایه را دارا بود، همچنین دارای اتصالات محکم خاص توسط پروتئینZO-1 بود که به عنوان سد خونی شبکیه معرفی میشود و نقش مهمی در هموستاز شبکیه بازی میکند. در این مطالعه، ما یک روش جدید دستیابی به صفحات سلول RPE بدون حفظ داربست برای هدف درمانی آینده معرفی کردیم.
کلیدواژه: صفحات سلول های رنگدانه دار شبکیه (RPE) ، آلژینات، پپتید سه اسید آمینه ای آرژنین-گلایسین-آسپارتیک اسید (RGD)، لامینین 111
نام و نام خانوادگی:نرگس شمس
عنوان پایان نامه: ساخت یک حامل ویروسی دارای پروموتر انسولین انسانی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر کامران قائدی
چکیده:
دیابت شایعترین بیماری غدد درون ریز است که سالانه تعداد زیادی از افراد مبتلا به آن، جان خود را از دست میدهند. دیابت یک اختلال متابولیک در بدن است که با افزایش سطح گلوکز خون همراه است. این بیماری نوعی بیماری مزمن است که بر توانایی بدن برای استفاده از انرژی موجود در غذاها، تأثیر میگذارد. سه گروه اصلی دیابت عبارتند از: دیابت نوع 1، دیابت نوع 2 و دیابت بارداری. دیابت نوع 2 با بالا بودن گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین و کمبود نسبی انسولین شناسایی میشود. دیابت نوع 1 ناشی از حمله خود ایمنی علیه سلولهای β مولد انسولین بخش درون ریز پانکراس است. سلولهای β پانکراس مسئول تولید هورمون انسولین هستند که گلوکز خون را در سطح طبیعی حفظ میکند. درمان جایگزینی سلولهای بتا پانکراس یکی از امیدوارکنندهترین روشهای درمانی محسوب میشود. تمایز hPSCها به IPCهای عملکردی نویدبخش درمان جایگزینی سلول برای بیماران مبتلا به دیابت است. علیرغم پیشرفتهای اخیر در توسعه پروتکلهای تمایز سلولهای بتا از hPSCs، مشخص میشود که سلولهای شبیه بتا مشتق از hPSC نسبت به سلولهای بتا انسانی دارای کاستیهایی هستند. روشهای پیشرفته برای کمک به تلاشها برای توسعه و اصلاح پروتکلهای تمایز سلولهای بتا از hPSCها بسیار مطلوب است. این ایده با مطالعات اخیر تأیید میشود که PSCهای اصلاح شده ژنتیکی که بیان ژنهای خاص را گزارش میدهند، یکی از رویکردهای درمان امیدوارکننده جایگزینی سلول است که برپایه تمایز سلولهای بنیادی به سلولهای β است. Pdx1 و انسولین نشانگرهای کلیدی اختصاصی سلولهای بتا در مراحل مختلف تکامل سلولهای بتا هستند. نظارت بر بیان Pdx1 و انسولین تا حد زیادی به ایجاد پروتکلهای تمایز سلول بتا کمک میکند. برای بررسی عملکرد ردههای سلولی، وکتور حاوی پروموتر انسولین انسانی برای نظارت بر تمایز سلولی استفاده میشود. هدف اصلی در این طرح تولید وکتور ویروسی حاوی پروموتر انسولین انسانی است تا بتوان در آینده از این وکتور جهت تخمین میزان بازده تمایز سلولهای پرتوان انسانی به سلولهای β پانکراس استفاده نمود.
کلیدواژه: دیابت نوع 2، پروموتر انسولین، وکتور
نام و نام خانوادگی:زینب جولایی
عنوان پایان نامه: اثر مصرف پروبیوتیک توسط موش های سوری نژاد BALB/C در دوران بارداری و شیردهی بر برخی از میکروفلورهای روده در مدل استرس حاد موش های ماده بالغ نسل بعد
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر حمیدرضا مهاجرانی
استاد راهنما دوم:دکترکیانوش درمیانی
چکیده:
research has shown that probiotics affect mental health and brain function by acting through the intestinal and brain axes. Therefore, intestinal microbiota can be an important target for the effect of probiotics on behavior that has been considered in this study. Evidence gathered in recent years has shown that gastrointestinal disorders are directly related to mental illnesses such as depression. Features of tic effects such as a combination of intestinal microbiota, hormones and epigenetic characteristics include host age, environment, characteristics and sex. Both males and females have similar patterns in terms of nutritional and microbial use. This means that there is instability and changes in the gut microbiota during the life stages that may be related to a particular age and disease of a genus. In addition, a comparison of the number of intestinal microbiota at different stages of development (meaning the time from birth to) has been shown. Is. In the acute stress model of adult female next-generation mice, BALB / C mice are paid to determine if probiotic use can reduce the population of potentially diseased microbiota.
کلیدواژه: Probiotics, Intestinal microflora, Acute stress, BALB / C mice.
نام و نام خانوادگی:نرگس جمشیدیان
عنوان پایان نامه: بررسی بیان آنزیم های سیستاتیونین بتا-سنتاز و سیستاتیونین گاما-لیاز دخیل درمسیرترانس سولفوراسیون و هم اکسیژناز- 1 در بیضه موش های نر دارای کمبود ویتامین D3
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصراصفهانی
استاد راهنما دوم:دکتر مرضیه تولائی
چکیده:
هدف تحقیق: اتوفاژی در تکوین و بقای جنین نقش داشته و برای تخریب mRNAی مادری و حذف تجمع پروتئین و اندامکهای غیرضروری و نیز تسهیل باز برنامه ریزی در جنین لازم و ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت اتوفاژی از طریق بررسی میزان پروتئین LC3 در جنین های حاصل از SCNT در گونه بز در مقایسه با جنین های حاصل از IVF و علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT و پیشنهاد ترکیب هایی جهت بهبود وضعیت جنین های شبیه سازی شده، شکل گرفته است. یکی از این ترکیبات راپامایسین است که با مهار اختصاصی mTORC1 بعنوان فعال کننده مسیر اتوفاژی عمل می کند.
روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تعیین غلظت بهینه ی ترکیب راپامایسین از جنین های SCNTاستفاده شد. سپس غلظت بهینه به منظور بررسی تاثیرگذاری بر تکوین جنین های شبیه-سازی شده مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از سلول های فیبروبلاست جنینی بز نژاد saanenاستفاده شد. به منظور ارزیابی تأثیر راپامایسین بر الگوی اتوفاژی در جنینهای حاصل از SCNT ، بیان پروتئین LC3 در مرحله تشکیل پیش هسته در جنین های SCNT در مقایسه با جنین های IVF توسط ایمنوفلورسانس مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT پرداخته شد. در نهایت به منظور کیفیت سنجی جنین ها، بلاستوسیست های روز هفتم برای ژن های پرتوانی و تروفکتودرمی، مورد بررسی و آنالیز ژنتیکی قرار گرفتند.
یافته ها : پس از بررسی اثر غلظت های مختلف و زمان های متفاوت روی جنین های بز حاصل از SCNT دو غلظت ۱۰ و۱۰۰ نانومولار بهترین اثر را از نظر افزایش میزان بلاستوسیست بز در روز هفتم داشت .
نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه در 6 ساعت اولیه پس از انتقال سلول و فعال سازی تخمک در روند شبیه سازی، اتوفاژی در مقایسه با جنین های حاصل از IVF، مشاهده نشده، همچنین از طرفی مهار القای اتوفاژی در حین فعال سازی تخمکها در روند SCNT به دلیل وجود 6DMAP است؛ بدین ترتیب که 6-DMAP با غیر فعال کردن مسیر MAPK در ساعات اولیه پس از فعال سازی در SCNT، باعث کاهش القای اتوفاژی می شود ولیکن غلطت بهینه ی راپامایسین با مهار مسیر MTOR اتوفاژی مهار شده را القا می کند.
کلیدواژه: اتوفاژی، بازبرنامه ریزی اپی ژنتیکی ، تکوین قبل از لانه گزینی، راپامایسین، شبیه سازی.
نام و نام خانوادگی:نسرین ماهوش
عنوان پایان نامه: بررسی تاثیر راپامایسین از طریق فعال سازی اتوفاژی بر تکوین جنینهای شبیه سازی شده در مرحله قبل از لانه گزینی در گونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرنوش جعفرپور
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
هدف تحقیق: اتوفاژی در تکوین و بقای جنین نقش داشته و برای تخریب mRNAی مادری و حذف تجمع پروتئین و اندامکهای غیرضروری و نیز تسهیل باز برنامه ریزی در جنین لازم و ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت اتوفاژی از طریق بررسی میزان پروتئین LC3 در جنین های حاصل از SCNT در گونه بز در مقایسه با جنین های حاصل از IVF و علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT و پیشنهاد ترکیب هایی جهت بهبود وضعیت جنین های شبیه سازی شده، شکل گرفته است. یکی از این ترکیبات راپامایسین است که با مهار اختصاصی mTORC1 بعنوان فعال کننده مسیر اتوفاژی عمل می کند.
روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تعیین غلظت بهینه ی ترکیب راپامایسین از جنین های SCNTاستفاده شد. سپس غلظت بهینه به منظور بررسی تاثیرگذاری بر تکوین جنین های شبیه-سازی شده مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از سلول های فیبروبلاست جنینی بز نژاد saanenاستفاده شد. به منظور ارزیابی تأثیر راپامایسین بر الگوی اتوفاژی در جنینهای حاصل از SCNT ، بیان پروتئین LC3 در مرحله تشکیل پیش هسته در جنین های SCNT در مقایسه با جنین های IVF توسط ایمنوفلورسانس مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT پرداخته شد. در نهایت به منظور کیفیت سنجی جنین ها، بلاستوسیست های روز هفتم برای ژن های پرتوانی و تروفکتودرمی، مورد بررسی و آنالیز ژنتیکی قرار گرفتند.
یافته ها : پس از بررسی اثر غلظت های مختلف و زمان های متفاوت روی جنین های بز حاصل از SCNT دو غلظت ۱۰ و۱۰۰ نانومولار بهترین اثر را از نظر افزایش میزان بلاستوسیست بز در روز هفتم داشت .
نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه در 6 ساعت اولیه پس از انتقال سلول و فعال سازی تخمک در روند شبیه سازی، اتوفاژی در مقایسه با جنین های حاصل از IVF، مشاهده نشده، همچنین از طرفی مهار القای اتوفاژی در حین فعال سازی تخمکها در روند SCNT به دلیل وجود 6DMAP است؛ بدین ترتیب که 6-DMAP با غیر فعال کردن مسیر MAPK در ساعات اولیه پس از فعال سازی در SCNT، باعث کاهش القای اتوفاژی می شود ولیکن غلطت بهینه ی راپامایسین با مهار مسیر MTOR اتوفاژی مهار شده را القا می کند.
کلیدواژه: اتوفاژی، بازبرنامه ریزی اپی ژنتیکی ، تکوین قبل از لانه گزینی، راپامایسین، شبیه سازی.
نام و نام خانوادگی:مرجان صادقی
عنوان پایان نامه: ارزیابی تاثیر IWR1 بعنوان مهار کننده مسیر پیام رسان WNT بر تکوین قبل از لانه گزینی جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی شده در گونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرنوش جعفرپور
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
مقدمه: علیرغم پیشرفتهای فراوان در بهبود روش لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی (IVF ،SCNT )کارایی آن از نظر تکوین پس ازلانه گزینی در مقایسه با بارداری طبیعی در گونه های مختلف کمتر است. سه مسیر اصلی پیام رسان در تکوین جنین دخیل هستند: WNT،FGF ،TGF-β، در بین این مسیرها ،مسیر WNT نقش مهمی را در فرآیند تکوین دارد. اطلاعات محدودی در مورد نقش مسیر WNT در تکوین جنین های لقاح یافته وجود دارد. مطالعات قبلی نشان داده است که فعال سازی مسیر WNT در طی مراحل پس از تسهیم یا متراکم شدن جنین می تواند تکوین قبل از لانه گزینی را کاهش دهد. با توجه به این ، در این مطالعه ما اثر مهار WNT را با استفاده از یک ریزمولکول (IWR1 ) در طی مراحل پس ازمتراکم شدن جنین در تکوین قبل از لانه گزینی جنین های IVF و SCNT در گونه های بز ارزیابی کردیم.
مواد و روش ها:به منظور بررسی مهار مسیر WNT بر میزان بلاستوسیست جنین های حاصل از IVF ، 3 غلظت از IWR1 (25/1, 5/2, 5 میکرومولار) 4 روز پس از لقاح به محیط کشت اضافه شد. میزان بلاستوسیست در روز 7 رشد در شرایط آزمایشگاهی ارزیابی شد. علاوه بر این ، تعداد کل سلول (TCN) ، تعداد توده سلول داخلی (ICM) وتعداد سلول های تروفکتودرم (TE) از طریق رنگ آمیزی دیفرنشیال در بلاستوسیست مشتق شده از گروه های مختلف تیماری ارزیابی شد. سپس میزان جابه جایی پروتئین B-CATENIN از طریق رنگ امیزی ایمونوسیتوشیمی بررسی شد و بیان ژن های در گیر در مسیر (b-catenin و frizlled ) و ژن های تکوینی ( nanog و cdx2 و oct4) از طریق تکنیک Real time pcr مورد بررسی قرار گرفت .سپس دو غلظت موثر بر تکوین در جنین های ivf (1.25 و 5 )بر روی جنین های حاصل از شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفت و تمام انالیز های بالا نیز برای این جنین ها انجام گرفت.
يافته¬ها: نتایج ما نشان داد که تیمار جنین های حاصل از IVF با غلظت های 1.25 و 5 میکرومولار IWR1 میزان بلاستوسیست را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد ( 32.25±3.58 و 33.69±5.64 درصد به ترتیب) در مقایسه با گروه کنترل (20.38±2.68 %) .و همچنین تیمار جنین های SCNT نیز در دو غلظت 1.25 و 5 میکرومولار از IWR1 میزان بلاستوسیست را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد (25.23±1.69 و 35.25±2.72 )
تعداد ICM ، TE و TCN پس از تیمار با IWR1 در جنین های بلاستوسیست تغییر نکرد. میزان شدت رنگ بتاکتنین نیز مطابق با الگوی تکوین در روز هفتم جنینی بود .
نتیجه گیری: نتایج مطالعه ما نشان داد که مهار مسیر WNT با یک مولکول کوچک کارآمد ، IWR1 ، می تواند تکوین جنین قبل از لانه گزینی را از نظر میزان بلاستوسیست بهبود بخشد بدون اینکه بر روی تعداد کلی سلول ها و بیان ژن های تکوینی اثر سوء ای بگذارد.
کلیدواژه: مسیر پیام رسانی WNT ، SCNT ، IWR1
نام و نام خانوادگی:ریحانه آقاجانی
عنوان پایان نامه: بررسی پارامترهای اسپرمی، تست های عملکردی و اجزاء اصلی چرخه ی “one carbon cycle” در موش های نر تیمار شده با پاروکستین متعاقب القای افسردگی
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
استاد راهنما دوم:دکتر مرضیه تولائی
چکیده:
هدف: بیماری های شدید افسردگی (MDD) یکی از بیماری های پیشرو در جهان است و استفاده از داروهای ضد افسردگی همچون پاروکستین بسیار شایع می باشد، مطالعات و بررسی های پیشین، مشخص نموده که این دارو با تأثیری که روی هورمون هایی نظیر LH و FSH می گذارد، می تواند پارامترهای اسپرمی همچون: مورفولوژی، تعداد و تحرک را تحت تاثیر قرار دهد ومنجر به کاهش پتانسیل باروری شود. از طرفی افسردگی یک بیماری پیچیده است و عوامل ژنتیکی، اپی ژنتیکی(چرخه ی انتقال کربن و متیلاسیون) و محیطی در بروز آن نقش دارند و از آنجایی که برخی مطالعات هم نشان داده اند که در افراد افسرده به طور کلی کمبود فولات و ویتامین B12 و افزایش هموسیستئین وجود دارد که از اجزاء اصلی “one carbon cycle” هستند و چرخه هم به نوبه ی خود در تولید انتقال دهنده های عصبی نظیر سروتونین نقش دارد،که می توان به اهمیت حضور ویتامین B12 و فولات برای پیش برد چرخه و بیوسنتز انتقال دهنده های عصبی مثل سروتونین و کاهش افسردگی پی برد . بنابراین هدف این مطالعه، القاء افسرگی در موش های نر نژاد NMRI و بررسی تاثیر داروی پاروکستین بر پارامترهای اسپرمی، تست های عملکردی اسپرم و اجزاء اصلی چرخه ی “one carbon cycle” که در هموستاز سلولی و تعادل اکسیدانت – انتی اکسیدانتی و ایجاد افسردگی نقش بسزایی دارد، می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه، 30 موش نر نژاد NMRI را در 5 گروه به شرح زیر :
1)موش هایی که افسردگی مزمن در آنها ایجاد می شود.
2)موش های افسرده، که با دوز اپتیمال داروی پاروکستین تیمار شده اند.
3) موش های بدون افسردگی، تیمار شده فقط با داروی پاروکستین.
4)گروه سالین(حلال پاروکستین).
5)گروه کنترل تقسیم نموده و پس از تکمیل دوره ی اسپرماتوژنز حیوانات، آنها را قربانی کرده و به ارزیابی پارامترهای اسپرمی، پراکسیداسیون لیپید اسپرم، آسیب DNA، کمبود پروتامین و تست بادی پای، پرداخته و پلاسمای حیوانات را برای بررسی اجزای اصلی چرخه ی انتقال کربن جداسازی کرده ایم .
یافته¬ها: پارامترهای اسپرمی و تست های عملکردی اسپرم در حیوانات گروه پاروکستین و گروه استرس، در مقایسه با گروه کنترل و سالین و گروه استرس + پاروکستین، تفاوت معنی داری داشته است (p<0.05). با مقایسه اجزای اصلی چرخه ی انتقال کربن نظیر متیونین ،هموسیستئین ، فولات ، B12 ،گلایسین ، ترئونین و هورمون های FSH و LH در پلاسمای خون موش های گروه استرس و گروه پاروگستین و گروه استرس + پاروکستین در مقایسه با گروه کنترل و سالین، تفاوت معنی¬داری مشاهده کردیم(p>0.05) که این نتایج، مشایه نتایج به دست آمده از مقایسه بافت ها بود.
نتیجه¬گیری: افسردگی و استرس بدون درمان می تواند پارامترهای اسپرمی و در نتیجه پتانسیل باروری را متأثر کند.همچنین در این مطالعه مشاهده شد که استفاده از داروی پاروکستین به تنهایی هم می تواند اثر سوء داشته باشد و بر پارامتر های اسپرمی و بافت های بدن اثر تخریبی بگذارد.از طرفی اجزاء اصلی چرخه ی انتقال کربن نیز که نقش مهمی در متابولیسم بدن و مسیرهای مختلف ضروری برای بدن دارد نیز تفاوت معنی داری، در گروه استرس و گروه پاروکستین در مقایسه با گروه های کنترل دارد.
کلیدواژه: ناباروری مردان، افسردگی، اسپرماتوژنز، پارامتر های اسپرمی، پاروکستین ،SSRI ، سروتونین ، چرخه ی انتقال کربن
نام و نام خانوادگی:نفیسه زمانی
عنوان پایان نامه: بررسی آنزیمهای سیستاتیونین بتا-سنتتاز و سیستاتیونین گاما-لیاز دخیل در مسیر ترانس سولفوراسیون و HO-1، در بافت بیضه مدل موشهای نر نژاد C57، دارای کمبود ویتامینهای B9 و B12
رشته تحصیلی:زیست فناوری میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مرضیه تولائی
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
مقدمه: با توجه به اینکه ثابت شده است افزایش هموسیستئین باعث افزایش استرس اکسیداتیو از طریق تولید بیش از حد گونه های فعال اکسیژن (ROS) می شود و افزایش ROS مرتبط با ناباروری است. یکی از چرخه های متابولیکی که در تولید آنتی اکسیدانت ها به واسطه یکسری آنزیم ها، کوفاکتورها و ویتامین ها عمل می کند، چرخه 1-کربن است. لذا در این مطالعه سعی بر آن شد که، با ایجاد مدل موش های نر نژاد C57 دارای نقص ویتامین های B9 و B12، آنزیم های اصلی دخیل در مسیر ترانس سولفوراسیون (CBS و CSE)، از چرخه 1-کربن که در تولید آنتی اکسیدانت ها نقش دارند، و همچنین HO-1 بر روی بافت بیضه این موش ها، مورد بررسی قرار گیرد.
روشها: در این تحقیق از 20 سر موش نر نژاد C57 (چهار هفته با میانگین وزن10-15 گرم) در دو گروه ده تایی شامل گروه های کنترل با مصرف غذای نرمال AIN-93G و گروه کمبود ویتامین های B9 و (VBD) B12 با مصرف جیره غذایی فاقد ویتامین های B9 و B12 به مدت 90 روز استفاده گردید. پس از گذشت 90 روز با خون گیری از قلب، نمونه های خون موش ها جمع آوری شد و میزان ویتامین های B9 و B12، تستوسترون و هموسیستئین در هر گروه تعیین گردید و همچنین قسمت دم اپیدیدیم برای انجام تست های پارامترهای اسپرمی و بافت بیضه برای بررسی هیستوپاتولوژی و ایمنوهیستوشیمی به آزمایشگاه آندرولوژی ارسال گردید. بررسی بیان ژن های CBS، CSE و HO-1 در سطح RNA در بافت بیضه با استفاده از تکنیک Real time PCR و همچنین بررسی بیان پروتئین CBS، CSE و HO-1 در بافت بیضه با استفاده از تکنیک Western blot انجام گردید.
نتایج: میانگین غلظت اسپرم و تحرک کل اسپرم در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 نسبت به گروه کنترل به طور قابل توجهی پایین بود. در حالی که میانگین مورفولوژی غیرطبیعی اسپرم در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 به طور قابل توجهی بالاتر از گروه کنترل بود. علاوه بر این، میانگین پراکسیداسیون لیپیدهای اسپرم، هیستون باقیمانده کروماتین و آسیب DNA در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 در مقایسه با گروه کنترل به طور قابل توجهی بالاتر بود و ROS درون سلولی، تفاوت معنی داری را بین دو گروه نشان نداد. کمبود ویتامین های B9 و B12 باعث کاهش سطح سرمی تستوسترون و تاثیر منفی بر کیفیت پارامترهای اسپرمی می شود. هموسیستئین در گروه VBD نسبت به گروه کنترل افزایش قابل توجهی داشته است و میزان متیلاسیون DNA اسپرم در گروه VBD نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است. کمبود ویتامین های B9 و B12 منجر به کاهش بیان ژن های CBS و CSE و افزایش بیان ژن HO-1 در بیضه موش ها گردید.
نتیجهگیری: بر اساس یافته های این پژوهش کمبود ویتامین های B9 و B12 علاوه بر تاثیر منفی بر کیفیت پارامتر های اسپرمی موجب هایپومتیلاسیون DNA اسپرم از طریق تاثیر بر چرخه 1-کربن می شود. از طرفــي کمبود ویتامینهای خانواده B مــي توانــد منجر به افزایش هموسیستئین پلاسما شود. افزایش هموسیستئین در گروه VBD انتظار میرفت به دلیل نقص در ژن CBS و CSE مسیر ترانس سولفوراسیون باشد. همچنین کمبود ویتامینهای B9 و B12 منجر به افزایش بیان ژن HO-1 می گردد. لذا HO-1 نقش مهمی در مکانسیم دفاع سلول در پاسخ به استرس اکسیداتیو ناشی از کمبود ویتامینهای B9 و B12 اجرا میکند. لذا کاهش سطح خانواده ویتامین B در بدن می تواند مرتبط با کاهش عملکرد بیضه و فرایند اسپرماتوژنز باشد.
کلیدواژه: چرخه 1- کربن، CBS ، CSE، استرس اکسیداتیو، پارامترهای اسپرمی
نام و نام خانوادگی:ساره کتوئی زاده
عنوان پایان نامه: بررسي بیان نسبي ژن TNP1 و lncRNA مجاور آن ) lnc-Ac007557 ) در بافت بیضه حاصل از مردان آزواسپرمي
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر کیانوش درمیانی
چکیده:
مقدمه : آزواسپرمی یکی از دلایل ناباروری در 10 – 15 % مردان است که به فقدان کامل اسپرم در انزال مایع منی اطلاق میشود . آزواسپرمی به دو دستهی عمده آزواسپرمی انسدادی (Obstructive azoospermia)و آزواسپرمی غیرانسدادی ( Non obstructive azoospermia ) تقسیم میگردد . پروتئین Transitional protein1 ( TP1 ) در فرآیند فشردهسازی کروماتین در طی بلوغ اسپرم نقش مهمی دارد . طی این فرآیند ابتدا TP1 جایگزین هیستو نها شده ، سپس خود ، توسط پروتامینها جایگزین میشود . long non coding RNA ها(lncRNA ) در تنظیم بیان ژن ها به صورت سیس یا ترانس نقش قابل توجهی ایفا میکنند. یافتن lncRNA های مرتبط با ژنهای آزواسپرمی غیرانسدادی (NOA) ممکن است دیدگاه جدیدی در مکانیسمهای مولکولی آزواسپرمی غیرانسدادی فراهم کند. از طرفی، lncRNA ها نسبت به ژنهای کدکننده به طور اختصاصیتر در بافتها و سلولها بیان می شوند، از این رو می توانند بیومارکرهای مناسبی برای تشخیص بیماریهای ناباروری باشند . در مطالعه حاضر، هدف ما ارزیابی بررسی الگوهای بیانی lncRNA AC007557(LINC)1921 مجاور ژن TNP1 (<10kb) است . برای این منظور ، الگوهای بیانی TP1 و LINC01921 در بیوپسی بیضه بیماران آزواسپرمی تعیین گردید و ارتباط بیان این lncRNA با ژن TNP1 ارزیابی شد.
مواد و روش ها : نمونه ی بافت بیضه در 51 مرد آزواسپرمی شامل 36 مرد آزواسپرمی غیرانسدادی(NOA )و 15 مرد آزواسپرمی انسدادی (OA ) به عنوان کنترل، از مردان آزواسپرمی مراجعه کننده به مرکز باروری و ناباروری اصفهان جهت عمل micro-TESE تهیه شد . از نظر بافت شناختی نمونه های بافت بیضه طبقه بندی شدند . RNA تام توسط TRIZOL از نمونههای بافت استخراج شد و جهت سنتز cDNA مورد استفاده قرار گرفت. الگوهای بیانی ژن TNP1 و 01921LINC در نمونه ها توسط واکنش qPCR-RT و روش ΔΔCt-2 محاسبه گردید . کارایی بیومارکر هر ژن توسط منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC) ارزیابی شد.
نتایج: سطح بیان ژن TNP1 و lncRNA مجاورش، LINC01921 به طور قابل توجهی در نمونههای NOA در مقایسه با OA کاهش یافته بود . به علاوه ، همبستگی مثبتی بین الگوی بیانی TNP1 و LINC01921 وجود داشت . همچنین آنالیز منحنی ROC نشان داد که سطح زیر نمودار برای TNP1 و LINC01921 به ترتیب 92 / 0 و 83 / 0 بود که پتانسیل آنها را به عنوان بیومارکر آزواسپرمی نشان میدهد.
بحث: در این مطالعه سطح بیان TNP1 و LINC01921 در نمونههای NOA به عنوان تست و نمونه های OA به عنوان کنترل ارزیابی شد.
نتایج ما تفاوت چشمگیر بین سطح بیان دو گروه را نشان د اد . شناسایی lncRNA مجاور ژن آزواسپرمی میتواند دیدگاه ارزشمندی در ناباروری مردان فراهم کند و به روشن سازی مکانیسم مولکولی بیماری کمک کند.
کلیدواژه: آزواسپرمی، lncRNA ، TNP1 ، ناباروری مردان
نام و نام خانوادگی:هنگامه تقیان دینانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان پروتئین های خانواده Ten-Eleven Translocation (TET1-3) و وضعیت متیلاسیونDNA در بیضه ی رت های القاء شده واریکوسل
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مرضیه تولائی
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
واریکوسل به بزرگ شدن وریدهای شبکه سیاهرگی پامپینی فورم درون کیسه بیضه گفته می شود. به دنبال ایجاد واریکوسل شرایطی از جمله تجمع جریان خون، هیپوکسی، هایپرترمی، عدم تعادل هورمونی، استرس اکسیداتیو در بیضه ایجاد می شود. افراد نابارور مبتلا به واریکوسل با افزایش دمای بیضه و استرس اکسیداتیو مواجه هستند که این استرس اکسیداتیو می تواند منجر به آسیب DNA و به دنبال آن تغییرات اپی ژنتیکی از جمله متیلاسیون DNA شود.کروماتین سلول اسپرم بسیار متراکم است و میزان متیلاسیون DNAدر این سلول بالا است. با ورود اسپرم به داخل تخمک، کروماتین از حالت تراکم خارج شده و دمتیلاسیون DNA رخ می دهد. آنزیم هایی که نقش در فرایند دمتیلاسیون فعال DNA دارند تحت عنوان Ten-Eleven Translocation (TET1-3)می باشند. عدم بیان هرکدام از این آنزیم ها در اسپرم می تواند با نقص در فرایند دمتیلاسیون فعال DNA پس از ورود اسپرم به داخل تخمک همراه باشد و به دنبال آن با کاهش تکوین و تکامل مرتبط باشد. همچنین بیان این آنزیم ها با تراکم کروماتین و تحرک اسپرم ارتباط مستقیم دارد. مطالعات متعددی نشان داده اند که ارتباط معنی داری بین سطح استرس اکسیداتیو و فعالیت آنزیم ها وجود دارد. در این راستا پیشنهاد شده است که فعالیت آنزیم های TET در شرایط استرس اکسیداتیو کاهش می یابد، به دنبال آن سطح دمتیلاسیون فعال DNA کاهش می یابد و هیدروکسی متیل سیتوزین رخ نمی دهد(5-hmC).
هدف: با توجه به اینکه ثابت شده است که در شرایط واریکوسل، استرس دمایی و به دنبال آن سطح استرس اکسیداتیو بطور معنی داری بالا است، در این مطالعه سعی بر آن است که بیان آنزیم های TET در بیضه رت های القاء شده واریکوسل مورد ارزیابی قرار گیرد.
روش اجرا: این مطالعه بر روی30 حیوان آزمایشگاهی رت نر، نژاد wistar انجام شد. رت های نر بطور تصادفی در 3 گروه کنترل، شم و واریکوسل طبقه بندی شدند.
2ماه پس از القاء واریکوسل رت ها قربانی شده و از بیضه چپ ( به دلیل ساختار آناتومیکی متفاوت و اینکه شیوع واریکوسل در آن بیشتر است) برای بررسی پروتئین های خانواده (TET1-3) TETاز روش وسترن بلات و ایمنوهیستوشیمی و برای بررسی5-hmC از روش ایمنوهیستوشیمی استفاده شد. برای بررسی بیان mRNA TETs نیز از روش Real time استفاده شد. همچنین با گرفتن مقاطع بافت بیضه، با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی، وضعیت متیلاسیون DNA مورد بررسی قرار گرفت. از اسپرم اپیدیدیم سمت چپ برای بررسی پارامترهای اسپرمی،کروماتین اسپرم (هیستون و پروتامین) و ROS استفاده شد.
نتایج: در سطح سلولی، القاء واریکوسل پس از 2 ماه منجر به کاهش کیفیت پارامترهای اسپرمی (غلظت، تحرک و مورفولوژی) و آسیب سلامت DNA ( آسیبDNA ، کمبود کروماتین، هیستون اضافه) و لیپید پراکسیداسیون گروه واریکوسل در مقایسه با دو گروه کنترل و شم شده است(05/0P<). همچنین واریکوسل باعث افزایش معنی دار5-hmC و کاهش معنی دار 5-mC در گروه واریکوسل در مقایسه با گروه کنترل-شم می گردد. در سطح مولکولی، القاء واریکوسل پس از 2 ماه منجر به افزایش معنی دار بیان TET2هم در سطح پروتئین و هم در سطح mRNA در گروه واریکوسل در مقایسه با گروه کنترل-شم گردیده است. در بیان TET1,TET3 در سطح mRNA در دو گروه کنترل-شم و واریکوسل تغییر معنی داری مشاهده نگردید، همچنین در سطح پروتئین با توجه به تکرار مکرر وسترن بلات با غلظت های مختلف آنتی بادی و پروتئین هیچ باندی برای این دو آنزیم مشاهده نشد.
نتیجه گیری: القاء واریکوسل منجر به کاهش متیلاسیون DNA و افزایش دمتیلاسیون DNA با افزایش بیان برخی از آنزیم های TET در بیضه رت ها می گردد و پیامد آن کاهش کیفیت اسپرم و همچنین کاهش تست های عملکردی اسپرم می باشد.
کلیدواژه: واریکوسل، پروتئین های TETs ، متیلاسیون DNA،5-hmC FNDC5، miR-129-5P
نام و نام خانوادگی:لیلا ملکی
عنوان پایان نامه: اعتبار سنجی ژن FNDC5 به عنوان ژن هدف miR-129-5p درگیر در بیماری دیابت نوع 2
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر کامران قائدی
استاد راهنما دوم: دکتر مریم پیمانی فروشانی
چکیده:
دیابت یک اختلال متابولیک در بدن است که با افزایش سطح گلوکز خون همراه است. این بیماری نوعی بیماری مزمن است که بر توانایی بدن برای استفاده از انرژی موجود در غذاها، تأثیر می گذارد. سه گروه اصلی دیابت عبارت اند از : دیابت نوع 1، دیابت نوع 2 و دیابت بارداری. دیابت نوع 2 با بالا بودن گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین و کمبود نسبی انسولین شناسایی میشود. در گذشته ارتباط افزایش بافت چربی که مشخصهی اصلی چاقی است با بیماری های متابولیک نظیر دیابت نوع 2 و بیماری های قلبی عروقی مشخص شده است. مطالعات نشان دادند که تغییر بیان miRNA ها با پاتولوژی بیماری دیابت در ارتباط می باشد. مجموعا مطالعات زیادی به اهمیت نقش miRNA ها در تنظیم مسیر سیگنالی انسولین در بافت چربی اشاره می کنند بر اساس مطالعات انجام شده یکی از ژن های تاثیر گذار در بیماری های متابولیک و هموستازی از جمله بیماری دیابت نوع 2 ژنFNDC5 می باشد. نشان داده شده است که این ژن در بافت چربی بیماران مبتلا به دیابت کاهش می یابد. همچنین پایگاه های داده ی مختلفی از جمله MiRWalk و Target Scanپیش بینی می کنند که این ژن یکی از اهداف miR-129-5p می باشد. همچنین مطالعه ای که در پژوهشکده رویان بر روی بافت چربی موش های چاق (مدل دیابت) انجام شده بود نشان داده است که افزایش بیان miR-129-5p ارتباط معناداری با کاهش بیان ژن FNDC5 دارد. در نتیجه هدف از این مطالعه، اعتبار سنجی ژن FNDC5 مورد هدف miR-129-5p است که در رده¬ ی HEK293T توسط تکنیک لوسیفراز انجام می شود.
کلیدواژه: دیابت نوع 2، ژن FNDC5، miR-129-5P
نام و نام خانوادگی:محیا شاهم آبادی
عنوان پایان نامه: ارزیابی تکوین قبل و بعد از لانه گزینی جنین های شبیه سازی تولید شده با روش بلوغ آزمایشگاهی دو مرحله ای درگونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مهدی حاجیان
استاد راهنما دوم: دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:
FSH در سلول های کومولوس تخمک های بدست آمده از فولیکول های کوچک منجر به کاهش صلاحیت رشد تخمک در شرایط آزمایشگاه می شوند. بنابراین احتملا حذف این دو هورمون و افزودن واسطه های مترشحه از سلول های گرانولازا یعنیNatriuretic peptide ، Prostaglandin E2 (PGE2) و Amphiregulin (AREG) به بهبود بلوغ آزمایشگاهی تخمک کمک خواهد کرد. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرNP و AREG و PGE2 در محیط کشت بلوغ دو مرحله ای بر بلوغ آزمایشگاهی تخمک و همچنین ارزیابی جنین قبل و بعد از لانه گزینی در گونه بز است.
در این مطالعه در مرحله ی IVM، COCها در محیط کشت دو مرحله ای کشت می شوند. بدین صورت که COC ها ابتدا 8 ساعت در معرض NP با غلظت nM 1000 و سپس 18 ساعت در محیط دارای PGE2(1nM) + AREG(600nM) کشت شدند. سپس شاخص بلوغ میوزی هسته با رنگ آمیزیHoechst ، درصد تسهیم و بلاستوسیست جنین های شبیه سازی، تعداد بلاستومر بلاستوسیست ها با استفاده از رنگ آمیزی افتراقی، درصد برگشت-پذیری جنین ها پس از پروسه ی انجماد – ذوب و بیان ژن های مرتبط با تکوین جنین در بلاستوسیست های حاصل از پروسه ی شبیه سازی بررسی و با جنین های حاصل از دو گروه کنترل شامل Conventional IVM و (TCM) Tissue culture medium مقایسه شد. در نهایت درصد آبستنی جنین های حاصل از پروسه ی شبیه سازی و انجماد – ذوب در دو گروه Conventional IVM به عنوان گروه کنترل و گروه NP-> PGE2 + AREG به عنوان گروه تیماری، پس از انتقال جنین به منظور ارزیابی تکوین بعد از لانه گزینی نیز بررسی شد.
گروه NP -> PGE2 + AREG نسبت به گروه Conventional IVM درصد تخمک در فاز متافاز دو کمتر و فاز آنافاز – تلوفاز بیشتری را نشان داد. در ارزیابی درصد تسهیم و بلاستوسیست، هیچ تغییر معنی داری بین سه گروه آزمایشی دیده نشد. همچنین افزایش معنی دار تعداد سلول ICM و Total و نسبت ICM / TE در بلاستوسیست-های گروه NP-> PGE2 + AREG نسبت به دو گروه کنترل دیگر شاهد بودیم. در بررسی درصد وضعیت برگشت پذیری پس از انجماد – ذوب جنین ها، گروه NP -> PGE2 + AREG نسبت به گروه کنترل Conventional IVM تفاوت معنی دار نشان نداد اما نسبت به گروه کنترل TCM افزایش معنی داری را شاهد بودیم. همچنین افزایش بیان ژن NANOG در بلاستوسیست های گروه NP-> PGE2 + AREG نسبت به گروه کنترل دیده شد.
مطالعه ی حاضر به عنوان تاییدی بر مطالعات گذشته در این راستا، نشان داد که افزودن NP به محیط کشت بلوغ تخمک از طریق مهار ازسرگیری زود هنگام میوز تخمک و از طرف دیگر با فعال کردن مسیر لیپولیز منجر به کاهش قطرات لیپیدی می شود. لازم به ذکر است که در مطالعه ی حاضر برای اولین بار از هر دو فاکتور AREG و PGE2 در محیط بلوغ کشت دو مرحله ای در بز استفاده شد و همچنین برای اولین بار اثرات روش بلوغ دو مرحله ای بر تکوین قبل و بعد از لانه گزینی جنین های حاصل از روش شبیه سازی بررسی شد. در واقع در این مطالعه، حذف LH و FSH و جایگزینی واسطه های این دو هورمون (AREG و PGE2)، باعث بهبود کیفیت جنین حاصل از روش شبیه سازی، وضعیت برگشت پذیری پس از انجماد – ذوب و درصد آبستنی پس از انتقال شد.
کلیدواژه: بلوغ آزمایشگاهی، تکوین جنین، Natriuretic peptide،Prostaglandin E2 ، Amphiregulin
نام و نام خانوادگی: نازنین عصاره
عنوان پایان نامه: ارزیابی تکوین تخمک و تولید جنین آزمایشگاهی بز در حضور و عدم حضور LH و FSH
رشته تحصیلی: رشته زیستشناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهدی حاجیان- دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
از آنجا که کیفیت و کمیت جنین حاصل از بلوغ آزمایشگاهی تخمک (In vitro maturation) در مقایسه با جنین حاصل از تخمک بالغ شده در شرایط طبیعی بدن (In vivo maturation) پایین تر از حد انتظار است، بهبود مطالعات مربوط به عوامل تنظیمی پتانسیل تکوین تخمک ضروری است. شایستگی تکوین در مجموعه تخمک و سلول های کومولوس (Cumulus oocyte complex) نتیجه اثرات هورمون های اندوکراین و فاکتور های مترشحه از سلول های کومولوس و گرانولوزا می باشد. هدف از این مطالعه تعیین اثر (CNP) Natrioretic peptide type C، (PGE2) Prostagelandin E2 و (AREG) Amphiregulin مترشحه از سلول های گرانولوزا بر بلوغ و تکوین تخمک بزی است.
در این مطالعه ابتدا غلظت سنجی مکمل های مورد استفاده انجام گرفت و پس از آن تخمک های نابالغ بزی به مدت 8 ساعت در معرض غلظت 1000 نانومولار CNP و به مدت 18 ساعت در معرض غلظت 1 نانومولار PGE2 و 600 نانومولار AREG کشت داده شده اند. پس از 26 ساعت شاخص انبساط سلول های کومولوس، وضعیت بلوغ میوزی هسته با رنگ آمیزی Hoechst، درصد تسهیم، بلاستوسیست و تعداد بلاستومر جنین های بدست آمده با رنگ آمیزی افتراقی ارزیابی شد. همچنین در ادامه بررسی میزان قطره های چربی با رنگ آمیزی Nile Red، بیان ژن های درگیر در مسیر لیپولیز از جمله (ATGL) Adipose triglyceride lipase (مرتبط با لیپولیز)، (PLIN2) Prelipin2 و (DGAT1) Diacylglycerol acyltransferase1 (مرتبط با ذخیره لیپید) مورد بررسی قرار گرفتند.
در غلظت 1000 نانومولار CNP به مدت هشت ساعت همزمانی توقف میوز و کاهش قطره های چربی را شاهد بودیم. در ادامه کاهش میزان قطره های چربی، همچنین بیان ژن های مرتبط با این پروسه، ATGL (دخیل در لیپولیز) افزایش معناداری در مقایسه با گروه conventional IVM و (TCM) Tissue culture medium داشته، بیان PLIN2 (مرتبط با ذخیره لیپید) افزایش معناداری در مقایسه با گروه conventional IVM داشته اما در سطح DGAT1 تفاوت معناداری در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد. در گروه CNP(8h) PGE2(1nM) افزایش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو و درصد بلاستوسیست در مقایسه با گروه کنترل را شاهد بودیم. در گروه CNP(8h) AREG(600nM) افزایش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو، درصد بلاستوسیست و تعداد سلول Trophectoderm در مقایسه با گروه کنترل شاهد بودیم و در نهایت با تایید غلظت های مورد استفاده در روند این آزمایش، تفاوت معناداری در شاخص انبساط سلول های کومولوس در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با گروه conventional IVM مشاهده نشد و از طرفی کاهش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با conventional IVM شاهد بودیم. همچنین تفاوت معناداری برای درصد تسهیم و بلاستوسیت در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با conventional IVM مشاهده نشد و در آخر افزایش معناداری در تعداد سلول های Trophectoderm گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد.
این مطالعه مدارکی فراهم کرد حاکی از اینکه CNP از طریق سلول های کومولوس منجر به توقف میوز و فعال کردن مسیر لیپولیز و در نهایت باعث کاهش قطره های چربی شده و همچنین PGE2 و AREG منجر به بهبود بلوغ، انبساط سلول های کومولوس و کیفیت جنین در عدم حضور LH و FSH شده اند.
کلیدواژه: : بلوغ آزمایشگاهی، شایستگی تکوین، Natriuretic peptide، Amphiregulin، Prostagelandin E2، بز
تاریخ دفاع: پاییز 1399
نام و نام خانوادگی: سمانه نجفیان
عنوان پایان نامه: ایجاد ساختار سه بعدی شبکیه متشکل از سلولهای رنگدانهدار و پیشساز فوتورسپتوری شبکیه
رشته تحصیلی: زیست شناسی سلولی و ملکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
بیان موضوع:
در دهههای اخیر اختلالات بینایی شیوع بسیاری پیدا کردهاند که بعضی از آنها قابلیت درمان ندارند. از جمله شایعترین آنها بیماریهای شبکیه میباشد که بیشتر سلولهای رنگدانهدار شبکیه و گیرندههای نوری را درگیر کردهاند. متأسفانه با پیشرفت بسیاری از این اختلالات، به مرور زمان، فرد بینایی خود را از دست میدهد. دانشمندان با روی آوردن به دانش استفاده از سلولهای بنیادی مطالعات قابل توجهی در دستیابی به سلولهای شبکیه انجام دادهاند.
هدف:
شبکیه، لایه نازک بافتی در سطح داخلی چشم است. درفضای شبکیه چشم دو گروه سلولی وجود دارند که با همکاری یکدیگر نهایتاّ منجر به فرآیند دیدن میشوند: 1-سلولهای رنگدانهدار شبکیه 2- سلولهای عصبی شبکیه که از جمله آنها سلولهای فوتورسپتوری میباشند. طبق مطالعات محدود صورت گرفته قبلی، تمایز سلولهای پیشسازعصبی شبکیه به میزان مؤثری تحت تأثیر سلولهای رنگدانهدار شبکیه می باشد. بدین منظور هدف از این مطالعه، دستیابی به سلولهای فوتورسپتوری شبکیه با استفاده از اثر القایی همکشتی سلولهای پیشساز عصبی شبکیه با سلولهای رنگدانهدار شبکیه بودهاست.
روش پژوهش:
در این مطالعه، همکشتی سلولهای پیشساز عصبی شبکیه با سلولهای رنگدانهدار شبکیه (ARPE19) بر روی بستر آلژینات-لامینین111 (همانند موقعیت درونتنی) انجام شده و همچنین تیمار همزمان با DAPT (N-[N-(3,5-Difluorophenacetyl-L-alanyl)]-S-phenylglycine t-Butyl Ester) با گروه کنترل (کشت سلولهای پیشساز عصبی شبکیه تحت تیمار با DAPT) ، مقایسه شده است.
نتایج و بحث:
نتایج این مطالعه نشان داد که می توان با استفاده از ایجاد لایه آلژینات دستکاری شده شرایط مناسبی برای کشت سلولهای ARPE19 به همراه RPC (Retinal Progenitor Cell) فراهم نمود. این مدل همکشتی سبب ایجاد ساختار سه بعدی از این دو نوع سلول شد. همچنین در مواردی ارتباط نزدیکی بین این دو لایه سلولی نیز مشاهده شد. همکشتی RPC با سلولهای ARPE19 سبب تمایز بیشتر این سلولها به سمت سلولهای مخروطی فوتورسپتوری شد. با حذف لایه هیدروژلی با استفاده از شلاته کننده های کلسیم، دو لایه سلولی بصورت ساختار بدون آسیب قابل برداشت و بررسی بودند. سلولهای رنگدانهدار شبکیه با ترشحات فاکتورهای القایی خود به عنوان القاگر تمایزی عمل کرده و نقش مهمی در تمایز RPC به سلولهای عصبی شبکیه (سلولهای فوتورسپتوری) داشته است، بدین منظور این روش همکشتی برای ادامه مطالعات آینده درمانی مؤثر واقع خواهد شد.
کلیدواژه: سلولهای ARPE19، سلولهای پیشساز عصبی شبکیه (RPC)، سلولهای فوتورسپتوری، DAPT، آلژینات-لامینین111
تاریخ دفاع: تابستان 1398
نام و نام خانوادگی:رضا ابوئی
عنوان پایان نامه: بررسی اثرات لقاح آزمایشگاهی بر اتوفاژی و آپوپتوز در جفت های روز 5/15 آبستنی در موش
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی- دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:
بارداری های حاصل از تکنیک های کمک باروری (ARTs) با افزایش عواقب نامطلوب بارداری نظیر زایمان زودهنگام، وزن کم هنگام تولد (LBW)، محدودیت رشد داخل رحمی (IUGR) و پره اکلامپسیا همراه است. مطالعات قبلی نشان دهنده این مهم می باشد که انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی (IVF) در گونه ی گاو، با نقص در رگزایی جفت و همچنین کاهش رشد جنین همراه است. اتوفاژی یک مکانیسم سلولی طرفدار بقاء می باشد که در اثر کمبود مواد غذایی و هایپوکسی ایجاد می شود. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر فهم این مهم بوده است که آیا اتوفاژی و آپوپتوز تکوین جفت را در گروه های ITC (که جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های همزمان شده ی به طور طبیعی، انتقال داده شد ) و ITS ( جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های سوپراووله که به وسیله هورمون همزمان شده اند، انتقال داده شد ) در مقایسه با گروه های تیماری دیگر اعم از: C ( کنترل )، CTC (جنین های حاصل از حاملگی طبیعی به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد) و STC ( جنین های حاصل از موش های سوپراووله به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد ) چه مقدار تحت تاثیر قرار داده است. بدین منظور، جفت ها در روز 5/15 آبستنی جمع آوری و میزان بیان ژن های مرتبط با اتوفاژی ( Atg5, Atg7, Beclin1, Lc3b) و آپوپتوز (P53,Bcl2,Bax) در سطح mRNA مورد بررسی قرار گرفت. همچنین علاوه بر آنالیز توسط real time-PCR ، میزان پروتئین دو ژن ATG7 و LC3B توسط تکنیک Western blot مورد ارزیابی قرار گرفت. و همچنین وزن جفت، وزن جنین و نسبت بین آنها اندازه گیری شد. طبق نتایج ما، وزن جنین و همچنین نسبت وزن جنین به وزن جفت در گروه¬های CTC، STC، ITC و ITS نسبت به گروه C (کنترل ) کاهش یافته بود. نتایج ما نشان دهنده این مهم می باشد که سطح بیان ژن های وابسطه به اتوفاژی و آپوپتوز در سطح mRNA تغییر معنی داری نداشت به جز ژن های Atg5 و Bax که در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل افزایش بیان معنی داری داشته است. علاوه بر این، سطح پروتئین ATG7 و LC3B در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری را نشان داده است. این نتایج نشان دهنده ی این مطلب می باشد که بعد از لانه گزینی، میزان اتوفاژی در موش های پذیرنده ای که علاوه بر تکنیک های انتقال جنین و لقاح آزمایشگاهی، تحت تیمار هورمونی قرار گرفته اند ( ITS ) نسبت به گروهی که تیمار هورمونی نداشته است ( ITC )، افزایش داشته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که سوپواوولاسیون می تواند موجب اختلالات اتوفاژی و آپوپتوز در جفت شود. این افزایش فعالیت اتوفاژی در جفت های حاصل از گروه ITS می تواند با اختلالات مشاهده شده در جفت، به دلیل انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به رحم سوپراووله هم راستا باشد.
کلیدواژه:اتوفاژی، آپوپتوز، جفت و موش، لقاح آزمایشگاهی.
تاریخ دفاع: زمستان 1399
نام و نام خانوادگی:خاطره مختاری کرچگانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیوانفورماتیکی و آنالیز بیانی مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع در روند پیشرفت بدخیمی در رده ی سلولی HT29 سرطان کولورکتال
رشته تحصیلی:زیست شناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی فروشانی-دکتر کامران قائدی
چکیده:
با توجه به تغییر سبک زندگی و به خصوص رژیم غذایی در عصر حاضر، چاقی به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در ابتلا به انواع بیماری ها از جمله سرطان کولورکتال به عنوان یکی از شایع ترین نوع سرطان دستگاه گوارش، است. در ارتباط با چاقی و خطر ابتلا به سرطان کولورکتال مسیرهای مولکولی مختلفی عنوان شده است مانند مقاومت انسولینی یا افزایش اسیدهای چرب آزاد پلاسما که سبب می شود مسیرهای سیگنالینگ سلول های اپیتلیال روده دچار تغییر شوند.
روش کار: در مطالعه ی حاضر با استفاده از داده های ماکرواَرِی این پرسش موردنظر است که در بافت اپیتلیالی روده افراد چاق چه مسیرهای پیام رسانی فعال می شود و این مسیرها با سرطان کولورکتال چه ارتباطی دارند. بعد از آنالیزهای بیوانفورماتیکی مشخص گردید که ژن هایی که در سرطان کولورکتال بهطور معنی داری افزایش بیان می یابند، در بافت کولون افراد چاق نیز نسبت به همان افراد بعد از کاهش وزن بیان بالاتری دارند. همچنین آنالیزها نشان داده است که در افراد چاق ژن های 16 مسیر سیگنالینگ بهطور معنی داری (FDR<0.05) افزایشیافته و این مسیرها فعال بوده اند. سپس بعد از رسم Cross talk مسیرهای شناسایی شده، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع که درCross talk با مسیر متابولیسم آراشیدونیک اسید بود، مورد توجه قرار گرفت. همچنین Cross talk ژن های این دو مسیر نشان داد که مسیر سیگنالینگ PPAR نیز در این مسیر و تنظیم آن تأثیرگذار است. مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع شامل 22 ژن است که پس از بررسی انجام شده با استفاده از پایگاه داده ی GEO مشخص گردید که 4 ژن (HSD17B12, TECR, FADS2, ELOVL5) از این مسیر بهطور معنی داری (FDR<0.05) در نمونه بافت سرطان کولورکتال نسبت به نرمال افزایش بیان دارند. (همچنین داده های TCGA نیز همین یافته را نشان داد) (P.value<0.0001). سپس از مدل سلولی سرطان کولورکتال HT-29 و تیمار با لینولئیک اسید این فرضیه مورد بررسی قرار گرفت که تغییر بیان ژن های این مسیر چه تأثیری در روند بدخیمی خواهند گذاشت. در ادامه، سطح بیان ژن ها ی کاندید شده با استفاده از Real Time RT-PCR در رده ی سلولی HT-29 سرطان کولورکتال پس از تیمار با 200 میکرومول لینولئیک اسید بررسی گردید.
نتایج: بررسی نتایج حاصل، نشاندهنده کاهش معنی دار(P.value<0.01) سطح بیان ژن های کاندید شده در رده ی سلولیHT-29 سرطان کولورکتال و افزایش بیان PPARγ در حالت تیمار با لینولئیک اسید نسبت به گروه کنترل بود. همچنین کاهش معنی دار(P.value<0.01) مهاجرت، تشکیل کولونی و تکثیر از طریق بررسی تعداد سلول و زنده مانی سلول HT-29 در تیمار با لینولئیک اسید مشاهده گردید.
بحث: تفسیر نتایج حاصل نشان می دهد، احتمالاً لینولئیک اسید از طریق تأثیر مسیر سیگنالینگ PPAR به عنوان لیگاند اصلی، باعث کاهش ژن های کلیدی در مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع می گردد و این مسیر را بلوکه می کند و با توجه به ارتباط این مسیر و مسیر متابولیسم آراشیدونیک اسید پیشنهاد می شود که علاوه بر مسیرهای شناسایی شده در محور چاقی و سرطان کولورکتال، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب نیز مورد توجه است و نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
کلیدواژه:سرطان کولورکتال، لینولئیک اسید، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع، Real Time RT-PCR ،FADS2, ELOVL5 TECR, HSD17B12,
تاریخ دفاع: زمستان 1398
نام و نام خانوادگی:مارال حاجی پور
عنوان پایان نامه: شناسایی بیوانفورماتیکی و بررسی ریبونوکلئیک اسیدهای بلند غیرکد کننده (lncRNAs) تحت تأثیر فعال سازی PPARγ در رده ی سلولی HT-29 سرطان کلورکتال
رشته تحصیلی: زیستشناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کامران قائدی-دکتر مریم پیمانی فروشانی
چکیده:
سرطان کولورکتال یکی از علل اصلی مرگومیر ناشی از سرطان است که سالانه تعداد زیادی از افراد مبتلا به این بیماری جان خود را از دست میدهند. مطالعات مولکولی مختلفی در ارتباط با این بیماری انجام شده است که نشاندهنده می دهد عوامل و فرآیندهای ایجادکننده سرطان کولورکتال، متغیر و پیچیده است. مطالعات نشان می دهندکه RNA های بلند غیرکد کننده (lncRNAs) نقشهای مهمی در مکانیسمهای سلولی دارند و تغییر در بیان آنها می تواند در ایجاد یا کنترل سرطانها نقش کلیدی ایفا کنند. براین اساس می توانند کاندید های مناسبی در درمان و تشخیص زودهنگام سرطان ها باشند.
روش کار: در این مطالعه با در نظر گرفتن نقش PPARγ در سرطان کولورکتال به عنوان سرکوبکنندهی تومور، با استفاده از مقالات و پایگاه داده GEO به شناسایی و کاندید کردن ژن هایی که تحت تأثیر فعال شدن پروتئین PPARγ در رده سلولی سرطانی کولورکتال هستند، پرداخته شد و با استفاده از پایگاه داده UCSC توالی PPRE(response element pparγ) را تا bp 4000 بالادست هر ژن کاندید، بررسی گردید و درنهایت 5 ژن، به عنوان ژن های کاندیدی که تحت تأثیر فعال سازی پروتئین PPARγ در رده سلولی سرطانی کولون بودند انتخاب شد. در مرحله ی بعد با استفاده از متاآنالیز شبکه ی بیانی بین ژن های کاندید و کل lncRNA های شناخته شده را از طریق همبستگی بیانی رسم گردید و lncRNAهایی که با تعداد بیشتری از ژنهای کاندید همبستگی بیان (R>0.5, P.value<0.001) داشتند، انتخاب شد و سپس توالی PPRE(response element pparγ) را تا bp 4000 بالادست هر lncRNA های کاندید شده بررسی گردید و درنهایت سه lncRNA، به عنوان lncRNA های تحت تأثیر فعال سازی پروتئین PPARγانتخاب شد. در ادامه، سطح بیان ژن ها وlncRNA های کاندید شده با استفاده از Real Time RT-PCR در رده ی سلولی HT-29 سرطان کولورکتال بررسی گردید.
نتایج: بررسی نتایج حاصل نشاندهندهی افزایش معنی داری (FDR<0.05) سطح بیان 5 ژن کاندید پس از تیمار با پیوگلیتازون بهعنوان لیگاند PPARγ در رده ی سلولی HT-29 نسبت به گروه بدون تیمار بود. از طرفی سطح بیان lncRNA های LINC01133 ,MBNL1-AS ,LOC100288911 الگوی بیانی مشابه با ژن های کاندید نشان دادند و بهطور معنی داری (FDR<0.05). افزایش بیان در سطح این 3 lncRNA، پس از تیمار مشاهده گردید، همچنین کاهش معنی دار(P.value<0.01) تکثیر از طریق بررسی تعداد سلول و زنده مانی سلول HT-29 در تیمار با پیوگلیتازون مشاهده گردید.
بحث: اگرچه آزمون های بیشتری برای تأیید پیش بینی های بیوانفورماتیکی موردنیاز است، بااین حال می توان نتیجه گرفت که احتمالاً افزایش بیان PPARγ منجر به افزایش اثر آن بر ژن ها و lncRNA های هدف گشته و موجب افزایش بیان آنها گردیده است. با توجه به اینکه PPARγ در سرطان کولورکتال نقش سرکوبکننده تومور را دارد، به طوریکه استفاده از آگونیست های مصنوعی PPARγ سبب کاهش خطر ابتلا به سرطان کولورکتال میگردد، بنابراین شناسایی lncRNA های تحت تأثیر فعالسازی PPARγ می تواند یک استراتژی جدید در درک عملکرد و فعالیت PPARγ در سرطان کولون باشد.
کلیدواژه:کولورکتال، PPARγ، lncRNAs، response element pparγ(PPRE)، پیوگلیتازون
تاریخ دفاع: زمستان 1398
نام و نام خانوادگی: نسرین حاج هادیان
عنوان پایان نامه: بررسی اثرات سوپراوولاسیون بر اتوفاژی و آپوپتوز در جفتهای روز 5/15 آبستنی در موش
رشته تحصیلی:زیست شناسی سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
تکنیک های کمک باروری (ART) با طیف گسترده ای از اختلالات بارداری مانند محدودیت رشد داخل رحمی (IUGR) ، زایمان زود هنگام ، وزن کم در زمان تولد (LBW) و مسمویت آبستنی (PE) مرتبط هستند. بیشتر مطالعات انجام شده در پیرامون این اختلالات، بر روی جنین متمرکز شده و توجه کمتری به اثرات احتمالی بر روی جفت شده است. در این مطالعه به بررسی اثر سوپراوولاسیون در مراحل تکامل قبل و بعد از لانهگزینی بر روی بیان ژنهای وابسته به اتوفاژی و اپوپتوز در جفتهای روز 5/15 در موش پرداخته شده است. برای تعیین اثر سوپراوولاسیون بر مراحل تکاملی قبل و بعد از لانهگزینی، پنج گروه آزمایشی طراحی شده است که شامل: کنترل (C)، انتقال رویان از موش کنترل به موش همزمان شده طبیعی (CTC)، سوپراووله (S)، انتقال رویان از موش سوپراووله به موش همزمان شده طبیعی (STC) و انتقال رویان از موش سوپراووله به موش همزمان شده به وسیله سوپراوولاسیون(STS) میباشد. طبق نتایج بدست آمده، وزن جنین و همچنین نسبت وزن جنین به وزن جفت در گروههای S، STC و STS در مقایسه با گروههای C و CTC کاهش داشته است. اتوفاژی یک فرایند کاتابولیک القایی است که توسط عوامل استرس زا خارجی نظیر کمبود مواد غذایی ، هیپوکسی و… فعال می شود. در این مطالعه به بررسی اتوفاژی و آپوپتوز در جفت غیر طبیعی ناشی از سوپراولاسیون، پرداخته شد. بیان بالاتر mRNA مارکرهای وابسته به اتوفاژی Atg5، Atg7، Beclin1 و Lc3b و همینطور بیان بالاتر ATG7 و LC3BII/LC3bI در سطح پروتئین نشان دهنده اختلال اتوفاژی در جفتهای تحت اثر شرایط محیطی سوپراوولاسیون در مراحل پس از لانهگزینی (S و STS) در مقایسه با گروههای C، CTC و STC بوده است. علاوه بر این ، ژنهای مرتبط با آپوپتوز شامل Bax و P53 در گروههای S و STS نیز در مقایسه با گروههای C ، CTC و STC بیان بیشتری داشتهاند. این نتایج بیان میدارد که سوپراوولاسیون موجب اختلال در اتوفاژی و اپوپتوز در جفتهای تحت اثر رژیم هورمونی، میشود. اگرچه مسیر سیگنالی ناشی از سوپراوولاسیون که منجر به اختلال در اتوفاژی و اپوپتوز میشود، به بررسیهای بیشتری نیاز دارد.
کلیدواژه:سوپراوولاسیون، اتوفاژی، آپوپتوز، جفت و موش
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی: علی مقیمی خوراسگانی
عنوان پایان نامه: بررسی تأثیر فرولیک اسید بر بیان مارکر NURR1 در سلول های میکروگلیا موش نر
رشته تحصیلی:زیست شناسی علوم سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده:
میکروگلیاها سلولهای دفاعی ساکن سیستم عصبی مرکزی هستندکه در شرایط پاتولوژیک فعال می¬شوند و به فرم تهاجمی (M1 ) خود تبدیل می شوند. تغییر وضعیت میکروگلیا از نوع M1 به نوع M2 میتواند در کاهش التهاب در سیستم عصبی اهمیت داشته و روند تهاجمی M1 را خاتمه دهد. افزایش بیان ترانسکریپشن فاکتور(NR4A2) Nurr1 میتواند در شیفت M1 به M2 نقش ایفا نماید. یکی از ترکیباتی که فعالیت میکروگلیاها را تحت تأثیر قرار میدهد آنتی اکسیدان فرولیک است که فعالیت ضد التهابی، آنتی اکسیدانی و محافظت کننده عصبی آن در نورونها اثبات شده است اما اثر آن بر میکروگلیاها کمتر بررسی شده است .لذا در این مطالعه تأثیر فرولیک اسید بر بیان مارکر Nurr1 در سلول های میکروگلیا و شیفت آنها از M1 به M2بررسی شده است.
بدین منظور ابتدا سلول¬های میکروگلیا از مغز موش های نوزاد سه روزه نر استخراج شدند. بعد از تعیین دوز موثره فرولیک اسید، غلظت 50 میکروگرم در میلیلیتر از آن برای ادامه مطالعه انتخاب شد و غلظت بتا آمیلوئید 50 نانومولار با توجه به مطالعات قبلی در نظر گرفته شد. گروه ها شامل: کنترل؛ تیمار با بتا آمیلوئید؛ تیمار با فرولیک اسید؛ و گروه تیمار با بتا آمیلوئید+ فرولیک اسید بودند. در این مطالعه مورفولوژی سلول های میکروگلیا ، Ramification index و بیان ژن های IL1-B به عنوان سایتوکاین التهابی وIL10 به عنوان سایتوکاین ضد التهابی و همچنین بیان مارکر Nurr1 به عنوان یک فاکتور ضد التهابی اندازهگیری شد و تعداد سلول های Nurr1 مثبت نیز با رنگ آمیزی اختصاصی شمارش شد.
نتایج اثبات کرد که سلول های میکروگلیا تیمار شده با فرولیک اسید مورفولوژی خود را به فرم منشعب و میله ای تبدیل میکنند و از حالت آمیبی که فرم التهابی میکروگلیا است خارج میشوند. فرولیک اسید باعث افزایش بیان مارکرNurr1 بهعنوان یک فاکتور رونویسی اختصاصی موثر بر کاهش فعالیت التهابی شده و بیان IL1-B که یک فاکتور التهابی است را کاهش و از این طریق باعث افزایش بیان سایتوکاین ضد التهابی IL10 می شود، و لذا التهاب و استرس ناشی از بتا آمیلوئید را کاهش میدهد.
کلیدواژه:میکروگلیا ، فرولیک اسید ، بتا آمیلوئید ، Nurr1 ، IL1-β
تاریخ دفاع: زمستان 1399
نام و نام خانوادگی: سیده سحر حسینی
عنوان پایان نامه: تأثیر داروی فنرتیناید بر تکوین قبل از لانه گزینی جنین های شبیه سازی شده در گونه ی گاو
رشته تحصیلی:زیست شناسی علوم سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهدی حاجیان حسین آبادی- دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:
هدف تحقیق:
مقاومت زیاد سلول های سوماتیک دربرابر برنامه ریزی مجدد اپی ژنتیکی، سبب کارآیی پایین روش شبیه سازی شده است. بسیاری از داروهای اپی ژنتیک، با هدف قرار دادن متیلاسیون DNA / هیستون و استیلاسیون هیستون، برای بهبود شرایط جنین های شبیه سازی شده ی آزمایشگاهی و داخل بدن استفاده شده اند. Trichostatin A (TSA) عملکرد و کیفیت رشد جنین های شبیه سازی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود داده است. تجزیه و تحلیل نتایج ریزآرایه نشان داد که از 37238 رونوشت ژن هدف، تعداد نسبتاً کمی از ژن ها در گروه کنترل و TSA- NTدر مقایسه با جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی بیان شدند. در همکاری تحقیقاتی بین المللی با دانشگاه کمبریج، با توجه به مطالعات بیوانفورماتیکی مبتنی بر انتخاب مولکول های کوچکی که ژن هایی با بیان متفاوت را مستقیماً هدف قرار می دادند؛ روش TDR پیشنهاد شده است . در این روش، داروهای منتخبی که احتمالاً ژن هایی با بیان متفاوت در جنین شبیه سازی را هدف قرار می دهند، شناسایی شدند. این روش راه نوینی را برای یافتن داروهای منتخب جدید برای بهبود کیفیت جنین های حاصل از شبیه سازی گشود. سومین ترکیب پیش بینی شده بر اساس این روش، فنرتیناید است که یک مهار کننده انتخابی سایکلین D1 (CCND1) است که به طور گسترده برای درمان سرطان مورد استفاده قرار می گیرد.
روش تحقیق:
در این مطالعه، طیف وسیعی از غلظت فنرتیناید (4 ، 8 ، 16 و 32 میکرومولار) و زمان های مختلف تیمار (6 ساعت و 9 ساعت) پس از فعال سازی بر روی تکوین جنین های پارتنوژنز و شبیه سازی شده، ارزیابی شد. تیمار جنین¬های پارتنوژنز با غلظت 4 میکرومولار فنرتیناید به مدت 6 ساعت پس از فعال سازی، عملکرد بلاستوسیست را به میزان قابل توجهی افزایش داد. سپس، جنین های حاصل از شبیه سازی تیمار شده با 4 ، 8 ، 16 و 32 میکرومولار فنرتیناید به مدت 6 و 9 ساعت پس از فعال سازی از نظر شاخص¬های تکوینی بررسی شدند. آنالیزها توسط GraphPad Prism 8، نرم افزار Excel و SPSS صورت گرفته شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که غلظت 16 میکرومولار فنرتیناید به دنبال 6 ساعت تیمار، بازده تشکیل بلاستوسیست را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد که با شاخص های تکوینی در گروه جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی قابل مقایسه بود. تجزیه و تحلیل بیان ژن نشان داد که غلظت 16 میکرومولار فنرتیناید پس از 6 ساعت تیمار در جنین های شبیه سازی شده بیانگر افزایش بیان ژن های پرتوانی (POU5F1 و NANOG) و ژن های تروفکتودرمی (TEAD4) به طور معنی داری در مقایسه با گروه¬های کنترل شبیه¬سازی و جنین-های حاصل از لقاح آزمایشگاهی است.
نتیجه گیری:
داده های این پژوهش نشان داد كه تركیب پیش بینی شده ی فنرتیناید بر اساس روش TDR، میزان رشد جنین های شبیه سازی شده را در طی مراحل قبل از لانه گزینی افزایش می دهد. با این حال، تکوین پس از لانه گزینی بلاستوسیست های حاصل از تیمار با این دارو باید ارزیابی شود.
کلیدواژه:شبیه سازی، باز برنامه ریزی، سیکل سلولی، فنرتیناید
تاریخ دفاع: شهریور 1398
نام و نام خانوادگی: پریا بهداروندیان
عنوان پایان نامه: بررسی تأثیر پالبوسیکلیب بر کارایی شبیهسازی در جنینهای قبل از لانه گزینی در گونه گاو
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهدی حاجیان حسین آبادی-دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:
مقدمه: استفاده از داروهای اپی ژنتیکی با هدف تصحیح اپی ژنتیک و به موجب آن بهبود بازبرنامه ریزی هسته ای در افزایش بازده روش شبیه سازی به صورت فزاینده ای مورد بررسی قرار گرفته است. در یکی از مطالعات اخیر تأثیر دارویTrichostatin A بر بیان ژن جنین های شبیه سازی شده در مقایسه با جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی با استفاده از روش ریزآرایه بررسی شد و ژن هایی که در جنین های شبیه سازی شده بیان متفاوتی داشتند، شناسایی شدند. از اطلاعات بدست آمده و با کمک روش¬های بیوانفوماتیکی راه حل جدیدی با نام (روش transcriptional drug repositioning (TDR)) به منظور یافتن کاندیداهای داروی با هدف افزایش کیفیت جنین¬های حاصل از روش شبیه¬سازی بدست آمد. داروی ضدسرطان پالبوسیکلیب که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت، یک مهار کننده انتخابی کینازهای وابسته به سیکلین 4/6 (CDK4 و CDK6) است و بالاترین رتبه را در جدول پیش¬بینی روش TDR دارد.
روش کار: در ابتدا طیف وسیعی از غلظت پالبوسیکلیب (800-50 نانومولار) در بازه زمانی تیماری 0 ، 6 ، 9 و 12 ساعت پس از فعال سازی بر روی صلاحیت تکوین جنین های پارتنوژنز ارزیابی شد. پس از آن غلظت بهينه آزمايش قبلي (100 نانومولار) در بازه زماني 0 ، 6 ، 9 ، 12 و 15 ساعت در جنين هاي شبیه سازی شده مورد ارزيابي قرار گرفت و در نهایت شاخص هاي تکوینی ( میزان دوسلولی، تسهیم روز سوم و بازده بلاستوسیست در روز هفتم) و بیان ژن های پرتوانی (POU5F1 و NANOG) و تروفکتودرمی (TEAD4) مورد بررسی قرار گرفتند.
يافته ها: غلظت 100 نانومولار پالبوسیکلیب به مدت 12 ساعت تیمار پس از فعال سازی، باعث کاهش سرعت تشکیل دو سلولی، افزایش تسهیم و بازده بلاستوسیست در مقایسه با گروه کنترل شد که با شاخص های تکوینی در گروه لقاح آزمایشگاهی قابل مقایسه بود. بررسی بیان ژن، افزایش معنی دار بیان ژن های ذکر شده را در گروه تیماری در مقایسه با گروه های کنترل و لقاح یافته نشان داد.
نتيجه گيري: تركيب پيش بيني شده پالبوسيكليب با استفاده از روش TDR، تکوین جنین های شبیه سازی شده را پیش از مرحله لانه گزینی بهبود می دهد. با این حال، تکوین پس از لانه¬گزینی بلاستوسیست های حاصل از این تیمار نیز باید ارزیابی شود.
کلیدواژه:شبیه سازی، بازبرنامه ریزی اپی ژنتیکی، TDR ، پالبوسیکلیب
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی: الناز پورگلي زاده
عنوان پایان نامه: بررسی نقش modified m RNA Sox10 بر تمایز سلولهای بنیادی بر رده اولیگودندروست
رشته تحصیلی: زیست شناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده:
سلولهاي اوليگودندروسيت نقش بسيار مهمي در بازسازي غلاف ميلين در بيماريهاي دميلينه کننده مانند مالتيپل اسکلروزيس دارند. به نظر ميرسد سلول درمانی میتواند به عنوان یک راهکار درمانی برای این بیماریها در نظر گرفته شود. نقش فاکتورهای رونویسی Olig2 ˓Sox10 و Nkx2.2 در تکامل و تمایز سلولهای بنیادی عصبی به رده اولیگودندروسیت مشخص شده است. در میان این فاکتورهای رونویسی، Sox10به طور موثری این تمایز را القا کرده است. تا کنون از روشهای زیادی برای تولید سلولهای اولیگودندروسیت با استفاده از این فاکتورهای رونویسی انجام شده است˓ اما به دلیل مشکلاتی از جمله دستکاریهای ژنتیکی و ایمن نبودن هر کدام از این روشها˓ نمیتوان از این سلولها در بالین استفاده کرد. جهت تولید سلولهای اولیگودندروسیت با قابلیت کاربرد بالینی در این مطالعه برای اولین بار از تکنیکin vitro Transcribed modified mRNA(ivT-mmRNA) برای افزایش بیان فاکتور رونویسی Sox10 برای تمایز به اولیگودندروسیت استفاده شد، و از ترکیبivT-mmRNA-Sox10(ivT-Sox10) و محیط تکثیری و تمایزی اولیگودندروسیت به منظور تمایز بهره گرفته شد. ivT-Sox10 به صورت تنها و به صورت ترکیبی با Olig2 و Nkx2.2 در تمایز به رده اولیگودندروسیت مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور دستیابی به پروتکلی با بالاترین کارایی ترانسفکشن و تمایز˓ انواع استراتژیهای کشت سلول در نظر گرفته شد و ترانسفکشن در 4 گروهA:Single-mNSC-Adherent, B:Single-mNSC-Suspension˓ D:Neurosphere-Adherent و C:Neurosphere-Suspension انجام شد. پس از آن به منظور شمارش اولیگودندروسیتهای بالغ تولید شده˓ بررسیهای مورفولوژیکی و سپس رنگ آمیزی ایمونوسایتوشیمی انجام شد. نتایج این بررسیها نشان داد که˓ ترانسفکشن ivT-Sox10 و جمع آوری آن پس از 4 ساعت و سپس استفاده از فاکتورهای محیطی PDGFAA˓ bFGF˓T3 به مدت 14 روز نتایجی مشابه با ترکیب این 3 فاکتور رونویسی (ivT-mmRNA-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2(ivT-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2)) در تمایز mNSC به OPCs و اولیگودندروسیتهای بالغ را دارا است. بنابراین با توجه به اینکه ترکیب فاکتورهای رونویسی نیازمند میزان بیشتری از محلولهای ترانسفکشن (کاتیونیک لیپید) میباشد و سمیت این ترکیبات بالاست˓ همچنین از طرف دیگر تولید هر کدام از این ivT-mmRNAها زمان بر و پرهزینه است˓ استفاده از فاکتور رونویسی Sox10 به تنهایی میتواند به میزان کافی و با هزینه کمتر اولیگودندروسیت تولید نماید. یافتههای ما نشان داد که˓ ivT-Sox10 در همه گروهها و بویژه در گروه Single-mNSCs-Suspension بیشترین میزان تمایز به رده اولیگودندروسیت را دارد و از نظر میزان القاء تمایز (61%) در مقایسه با ترکیب (71%)ivT- Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2 با اختلاف تقریبا ده درصد موفق بوده است.
کلیدواژه:سلولهای اولیگودندروسیت˓ ivT-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2 ˓ivT-Sox10 mNSCs.
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی: مریم کشانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان نسبی hsa-miR-16-5p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسید های چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کلورکتال
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی فروشانی، دکتر کامران قائدی
چکیده:
با توجه به تغییر سبک زندگی و بهخصوص رژیم غذایی در عصر حاضر، سرطان کولورکتال، که شایعترین نوع سرطان دستگاه گوارش است، شیوع بالایی پیداکرده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیره در ارتباط با سرطان کولورکتال نشاندهنده ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای کولورکتال است. از طرفی مطالعات مختلف نشان دادهاند که hsa-miR-16-5p در سرطان کولورکتال کاهش بیان قابلتوجهی دارد و کاهش بیان این miRNA با بروز بالای متاستاز غدد لنفاوی و پیشرفت بیماری همراه است. در این مطالعه با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب و با استفاده از مقالات مختلف، تعداد یازده ژن جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با hsa-miR-16-5p انتخاب گردید. از بین ژنهای کاندید شده، نه ژن که طبق پایگاه بیوانفورماتیکی miRWalk 2.0 هدف miRNA مذکور هستند، انتخاب شدند. درنهایت سه ژن VEGFA، PPARα و FASN که امتیاز بالای چهار در پایگاه miRWalk 2.0 داشتند انتخاب گردیدند. در ادامه، سطح بیان hsa-miR-16-5p و mRNA این ژنها با استفاده از Real Time RT-PCR در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتالCaco-2, HCT116, SW480) HT-29 ) بررسی گردید. بررسی نتایج حاصل نشاندهنده کاهش معنیدار سطح بیان hsa-miR-16-5p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به گروه کنترل (HDF) بود. از طرفی سطح بیان ژنهای VEGFA، PPARα و FASN الگوی بیانی مخالف با hsa-miR-16-5p را نشان دادند و بهطور معنیداری افزایش بیان در سطح این سه ژن مشاهده گردید. اگرچه آزمونهای بیشتری برای تأیید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی موردنیاز است، بااینحال میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً کاهش بیان hsa-miR-16-5p منجر به کاهش اثر مهاری آن بر روی mRNA ژنهای هدف گشته و موجب افزایش بیان آنها گردیده است. با توجه به نقش کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلفی همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند miRNA ها) منجر به افزایش سطح بیان این ژنها میشوند، جایگاه درمانی ارزشمندی برای سرطانهای مختلف و بهویژه سرطان کولورکتال خواهد بود. ازاینرو کاهش سطح بیان hsa-miR-16-5p میتواند بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان بیماران مبتلابه سرطان کولورکتال در مطالعات آینده مدنظر قرار گیرد.
کلیدواژه: سرطان کولورکتال، hsa-miR-16-5p، VEGFA، PPARα، FASN، Real Time RT-PCR، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب.
تاریخ دفاع: زمستان 1396
نام و نام خانوادگی: بهار مهدوی
عنوان پایان نامه: طراحی، ساخت و ارزیابی عملکرد یک mRNA چند ژنی با کاربرد بالقوه تولید سلولهای بنیادی پرتوان القایی انسانی
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کیانوش درمیانی، دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
فنآوری سلولهای بنیادی پرتوان القایی یا به اختصار سلولهای iPS، تأثیر بسزایی در پیشرفت بیولوژی سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی دارد. از سال 2006 تاکنون، تکنولوژی سلولهای iPS به سرعت تکامل یافته و رویکردهای مختلفی جهت تولید سلولهای iPS گسترش یافته است. در این میان، روشهای mRNAهای تغییر یافتهی سنتزی و حاملهای اپیزومالی به طور معمول برای تولید سلولهای iPS غیر الحاقی به کار میروند. mRNAهای سنتز شده پتانسیل بسیار خوبی را برای دستیابی به سلولهای iPS غیر الحاقی ایمن و با کارایی بالا از خود نشان دادهاند. با این حال، پایداری پایین mRNAها ضرورت انتقال روزانهی آنها را موجب میشود که کاری پرهزینه و وقتگیر است. در مقابل DNAهای اپیزومالی غیر ویروسی، رویکردی نسبتاً آسان، کم هزینه و کم خطر را برای ارائهی فاکتورهای برنامهریزی مجدد به داخل سلولهای سوماتیکی فراهم میکنند؛ اما در مقایسه با رویکردهای الحاقی کارایی این روش بسیار پایین است. برای غلبه بر این محدودیتها در مطالعهی حاضر، یک mRNA پلیسیسترونیک و یک پلاسمید خارج کروموزومی پلیسیسترونیک حاوی توالی تنظیم کنندهی پس از رونویسی ویروس هپاتیت Woodchuck یا به اختصار WPRE طراحی کرده و ساخته شد. توالی WPRE باعث بهبود پایداری mRNAهای سنتز شده و mRNAهای تولید شده در سلولهای هدف گشته و به دنبال آن سطح بیان فاکتورهای القا کنندهی سلولهای iPS را افزایش میدهد.
ما یک پلاسمید پلیسیسترونیک خارج کروموزومی پایدار را به عنوان یک ابزاری ساده و عملی برای تولید سلولهای iPS گسترش دادیم. این حامل نسبتاً کوچک سطوح بالایی از بیان همزمان چهار فاکتور برنامهریزی مجدد با تیتر مشابه را که یک پارامتر حیاتی و مهم برای برنامهریزی کارآمد و اصولی در نظر گرفته میشود نشان داد. علاوه بر این، یک mRNA سنتز شدهی پلیسیسترونیک پایدار را به عنوان یک ابزار بالقوه برای القای سلولهای iPS ایمن و کارآمد توسعه دادیم. استفاده از کلاهک انتهای ′5، نوکلئوتیدهای تغییر یافته و دم پلی A انتهای ′3 در ساختار mRNAهای سنتز شده، باعث افزایش پایداری و افزایش بازده ترجمه میشود. از طرف دیگر برای کاهش پاسخهای ایمنی سلولی، بعد از رونویسی در شرایط آزمایشگاهی تیمار با فسفاتاز انجام میگیرد تا منجر به حذف ′5 تری فسفات از انتهای mRNAهای کلاهکگذاری نشده شود. علاوه بر این، بکارگیری توالی WPRE در انتهای ′3 کاست بیانی باعث افزایش نیمه عمر mRNA و به دنبال آن افزایش بازده و پایداری بیان پروتئین در سلولهای هدف میگردد.
کلیدواژه:
سلولهای iPS، پلیسیسترونیک، پپتید 2A، mRNAهای تغییر یافته، پلاسمیدهای خارج کروموزومی، توالی WPRE
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی:ایمان نیک طبع
عنوان پایان نامه: بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای میتوکندریایی کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی -دکتر فرزاد سید فروتن
چکیده:
دیابت نوع دو یا دیابت وابسته به انسولین، یکی از شایع ترین اختلالات متابولیک، ناشی از اختلال عملکرد انسولین در بافتهای هدف به ویژه عضلات اسکلتی است. شیوه زندگی کنونی منجر به مصرف رژیمهای غذایی پرچرب غنی از AGEs و ورزش کمتر شده که دو عامل خطر اصلی دیابت هستند. تحقیقات نشان داده است که مصرف بیش از حد رژیمهای پرچرب غنی از AGEs منجر به اختلال عملکرد میتوکندری میشود و کاهش تولید ATP میشوند. با توجه به گران بودن داروهای شیمیایی و عوارض جانبی زیاد آنها ، توجه درمانی به سمت گیاهان جلب میشود. علاوه بر این، اثرات مثبت ورزش بر بهبود عملکرد انسولین تأیید شده است.
مواد و روشها: این مطالعه روی موشهای نر C57BL / 6 انجام شد. به منظور القاء دیابت نوع دو، ابتدا موشها به مدت 16 هفته با رژیم پرچرب غنی از AGEs تغذیه شدند. سپس 8 هفته درمان مختلف جهت بررسی تأثیر آنها بر وضعیت دیابتی صورت گرفت تیمارها شامل داروی گیاهی گلیکوگل، ورزش، ورزش-داروی گیاهی گلیکوگل ، داروی شیمیایی متفورمین، داروی شیمیایی به همراه داروی گیاهی گلیکوگل و جزء اصلی گلیکوگل (مریم گلی) بودند. آزمایشات بیوشیمیایی شاملFBS ، GTT ، انسولین ناشتا ، HOMA-IR و مطالعات مولکولی شامل بیان نسبی ژنهای mt-Nd1 ، mt-Nd5 ، mt-Co1 ، mt-Co2 و Atp5a و سطح ATP برای مقایسه اثرات درمانهای مختلف در عضله اسکلتی بودند.
نتایج: بعد از 16 هفته رژیم غذایی پرچرب غنی از AGEs، دیابت نوع 2 با موفقیت القا شد و نتایج بافت شناسی، FBS ، GTT و انسولین ناشتا آن را تأیید کرد. پس از آن، بهبود فنوتیپی و بیوشیمیایی کلی در همه تیمارها تا حدی مشاهده شد. پس از القای دیابت نوع 2، بیان نسبی ژن هایmt-Nd1 ، MT-Nd5 ، mt-Co1 و mt-Co2 ، در مقایسه با گروه دیابتی افزایش یافته است. با این حال، هیچ تغییر قابل توجهی در بیان Atp5a و سطح ATP مشاهده نشد. بالاترین میزان بیان ژن در گروه ورزش و بالاترین سطح ATP در گروه ورزش-گلیکوگل مشاهده شد.
بحث: نتایج این مطالعه نشان می دهد که موارد زیر: رژیم غذایی پرچرب غنی از AGEs منجر به نقص عملکرد طبیعی میتوکندری میشود. بیشترین بهبود در وضعیت دیابتی با ورزش هوازی به همراه مصرف داروهای گیاهی گلیکوگل حاصل شد، زیرا گلیکوگل به تشدید اثرات مثبت ورزش هوازی کمک میکند.
کلیدواژه: دیابت نوع 2، چاقی، اختلال عملکرد میتوکندری، محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته، ورزش، ATP
تاریخ دفاع: تابستان 1398
نام و نام خانوادگی: مریم حق پرست آزاد
عنوان پایان نامه:بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلایکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای هستهای کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کامران قائدی- دکتر مریم پیمانی
چکیده: یکی از بیماریهای شایع قرن حاضر، دیابت نوع دو و یا دیابت غیر وابسته به انسولین است که ناشی از اختلال عملکرد هورمون انسولین در بافت های هدف میباشد. سبک زندگی کنونی منجر به مصرف رژیمهای غذایی پرچرب فراوری شده (حاوی ترکیبات AGE) و کم تحرکی شده که این عوامل خطر ابتلا به دیابت را افرایش میدهند. تحقیقات نشان دادهاند که مصرف بیش از حد مواد غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE باعث نقص در مسیرهای پیام رسانی دخیل در التهاب و استرس اکسیداتیو شده و نقص در عملکرد میتوکندری به معنای کاهش میزان ATP را در پی دارد. با توجه به عوارض جانبی داروهای شیمیایی امروزی،نگاه درمانی به سمت گیاهان دارویی متمرکز گردیده است. همچنین آثار مثبت مداخلهی ورزش بر بهبود عملکرد انسولین بر همگان مشخص است. هدف این مطالعه بررسی مقایسهای و همزمان اثرات گلایکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای هستهای کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو است.
مواد و روشها: این مطالعه بر روی موشهای نر نژاد C57BL/6 صورت گرفت. در ابتدا به منظور القاء دیابت نوع دو 16 هفته رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE مصرف شد. سپس به منظور بررسی روند درمان 8 هفته تیمارهای مختلف شامل داروی گیاهی گلایکوگل، ورزش، ورزش-داروی گیاهی گلایکوگل، داروی شیمیایی متفورمین، داروی شیمیایی به همراه داروی گیاهی گلایکوگل و جزء اصلی گلایکوگل (مریم گلی) مورد استفاده قرار گرفت. برای مقایسه تیمارهای مختلف از آزمایشات بافت شناسی، بیوشیمیایی شامل FBS، GTT، انسولین ناشتا و مطالعات مولکولی شامل میزان بیان ژنهای Ndufa2، Cox5a و Cox8b و میزان ATP موجود در بافت عضله اسکلتی استفاده شد.
نتایج: در پی 16 هفته مصرف رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE القاء دیابت نوع دو صورت گرفت و نتایج بافت شناسی، FBS، GTT، انسولین ناشتا بیانگر این مسئله هستند. از طرفی، تمامی تیمارها تا حدودی نشان از بهبود مشاهدات منتج از آزمایشات فنوتیپی و بیوشیمیایی دارند. در پی القاء دیابت نوع دو میزان بیان نسبی ژنهای Ndufa2، Cox5a و Cox8b به صورت معنی داری بالاتر از گروه کنترل مشاهده شد. اما میزان ATP تغییر چندانی نداشت. بیشترین میزان بیان ژنها در گروه ورزش-دارو مشاهده شد و بیشترین میزان ATP نیز در گروه ورزش-دارو وجود داشت.
بحث: نتایج این مطالعه حاکی از این است که در پی مصرف رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE نقایصی در عملکرد طبیعی میتوکندریها به وجود آمده و بیشترین بهبود در پی مصرف داروی گیاهی همراه با انجام فعالیتهای ورزشی هوازی حاصل میشود بدین صورت که مصرف داروی گیاهی گلایکوگل منجر به تشدید اثرات مثبت فعالیتهای ورزشی هوازی میشود.
کلیدواژه: دیابت نوع دو، چاقی، نقص عملکرد میتوکندری، AGEs، ورزش، ATP
تاریخ دفاع: بهار 1398
نام و نام خانوادگی:شقایق دستجردی
عنوان پایان نامه: بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای دخیل در مسیر بیوژنز میتوکندری در موشهای چاق مدل دیابت نوع 2
رشته تحصیلی: زیست شناسی گرایش سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی – دکتر کامران قائدی
چکیده: دیابت نوع دو یکی از فراگیرترین بیماریهای چند دهه ی اخیر است.این بیماری با سه ناهنجاري پاتوفیزیولوژیـك شامل مقاومت محیطي به انسولین، اختلال در ترشح و عملکرد انسولین و افزایش بیش از حد گلوکز تعریف میشود. سبک زندگی مدرن یعنی چاقی و بی تحرکی همراه با مصرف رژیمهای غذایی پرچرب فراوری شده (حاوی ترکیبات نهایی گلیکاسیون پیشرفته (AGEs ) ، به توسعه ی آن کمک کرده است. تحقیقات نشان داده اند که مصرف بیش از حد مواد غذایی پرچرب حاوی ترکیبات نهایی گلیکاسیون پیشرفته باعث نقص در مسیرهای پیام رسانی دخیل در التهاب و استرس اکسیداتیو شده و همچنین نقص در عملکرد میتوکندری را در پی دارد. با توجه به عوارض جانبی داروهای شیمیایی ضد دیابتی، امروزه نگاه درمانی به سمت ترکیبات گیاهی متمرکز شده است همچنین انجام تمرینات ورزشی به دلیل دارا بودن اثرات مثبت بر بهبود عملکرد انسولین و کاهش مقاومت به انسولین به عنوان یک راهکار غیر دارویی، پیشنهاد میشود. بنابراین در مطالعه ی حاضر پس از دیابتی کردن موشها با رژیم غذایی پر چرب حاوی AGEs، تأثیر ترکیب گیاهی گلیکوگل و ورزش استقامتی را به صورت جداگانه و همزمان بر بیان ژنهای مرتبط با بیوژنز میتوکندری شامل Pgc1α و Tfam در بافت عضله مورد ارزیابی قرار دادیم. غلظت پروتئین TFAM و PGC1α را که فاکتور رونویسی اصلی از ژنهای میتوکندریایی میباشد در سلولهای بافت عضله مورد بررسی قرار گرفت. آن چه که در نتیجه حاصل شد، افزایش میزان پروتئین TFAM در گروههای دارو و ورزش بود. بهبود دیابت درگروه هایی که دو تیمار با هم اعمال میشدند بسیار قابل ملاحظه بود. بنابر این استفاده از داروهای گیاهی و انجام تمرینات ورزشی به صورت هم زمان به جای استفاده از داروهای شیمیایی باعث کاهش دوز اثر مصرف داروهای شیمیایی و کاهش عوارض بیماری و درمان خواهد شد.
کلیدواژه:دیابت نوع دو، رژیم AGEs، بیوژنز میتوکندری، داروی گیاهی، ورزش استقامتی
تاریخ دفاع: تابستان 1398
نام و نام خانوادگی: معصومه سادات حر
عنوان پایان نامه:بررسی اثرات مقایسهای و همزمان گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان پروتئینهای دخیل در کمپلکس التهابی NLRP3 در موشهای چاق مدل دیابت نوع ۲
رشته تحصیلی: زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کامران قائدی- دکتر مریم پیمانی
چکیده: دیابت نوع دو از دسته بیماریهای متابولیک مزمنی است که در حال گسترش روز افزون میباشد. به طوری که سازمان بهداشت جهانی آمار افراد دیابتی تا سال ۲۰۲۵ را بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان پیشبینی میکند. این بیماری در کشورهای توسعه یافته به دلیل شیوه نادرست زندگی افزایش چشمگیری دارد. در بیماری دیابت نوع دو قند خون به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده و بدن در مقابل انسولین مقاوم میشود. درواقع یکی از دلایل ایجاد مقاومت به انسولین راهاندازی مسیرهای التهابی میباشد.
مکانیسمهای التهابی به دنبال تجمع بافت چربی و ترشح انواعی از سایتوکاینها فعال میشوند. نمونهایی از این مسیرهای التهابی، کمپلکس التهابی NLRP3 میباشد که موجبات فعالسازی پروتئین کاسپاز یک و IL-1β را فراهم میکند. تجویز انسولین یکی از روشهای درمانی در درمان این بیماری است. در حالی که تغییر در شیوه زندگی از طریق اصلاح رژیم غذایی و انجام فعالیت فیزیکی منظم گام مؤثری در درمان این بیماری میباشد.
در این راستا نشان داده شده است که استفاده از برخی فراوردههای گیاهی منجر به بهبود متابولیسم گلوکز میشود. از جمله داروهای گیاهی مورد استفاده در درمان این بیماری میتوان به داروی ترکیبی گلیکوگل اشاره نمود. از آنجا که رژیم غذایی پر چرب و عدم تحرک از دلایل اصلی ابتلا به این بیماری است محورهای مطالعاتی این پژوهش بر تأثیر داروی گلیکوگل بر اجزاء کمپلکس التهابی NLRP3 به همراه مداخلات ورزشی بر روی مدلهای موشی که توسط رژیم غذایی پرچرب حاوی AGEs دیابتی شدهاند، متمرکز میباشد.
از این رو با انجام تکنیکهای وسترن بلات برای سنجش پروتئین کاسپاز-۱ و Real Time RT PCR به منظور سنجش IL-1β به بررسی بیان این پروتئینها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که مصرف ترکیب دارویی گلیکوگل به همراه تمرینات ورزشی موجب کاهش بیان پروتئین کاسپاز-۱ و IL-1β میگردد. بنابراین انجام فعالیتهای منظم ورزشی به همراه استفاده از مکمل گیاهی مناسب (گلیکوگل) منجر به کاهش التهاب و بهبود مقاومت به انسولین میگردد.
کلیدواژه: دیابت نوع دو ، انسولین ،التهاب ، گلیکوگل
تاریخ دفاع: بهار 1398
نام و نام خانوادگی:ریحانه خیام عابد
عنوان پایان نامه: بررسی نقش modified-mRNA اختصاصی برای Nkx2.2 بر روی تمایز سلولهای بنیادی به رده اولیگودندروسیت
رشته تحصیلی: کارشناسی ارشد زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده:
مقدمه: ژندرمانی امروزه به عنوان یک روش درمانی موثر مطرح شده است و تحقیقات در زمینه ارائه روشهای ایمنتر برای ژندرمانی رو به توسعه میباشند. از طرفی سلولدرمانی نیز یک روش درمانی جدید و در حال گسترش میباشد. تلفیق دستکاری ژنتیکی ایمن و سلولدرمانی منجر به ارائه روشهای جدیدتر درمانی خواهد شد که در آنها میتوان سلولهای مورد نیاز برای ترمیم بافتها را در خارج از بدن تولید نموده و سپس به بدن پیوند زد. ژنهای بسیاری میتوانند برای این منظور مورد استفاد قرار بگیرند. در این مطالعه ما ژن Nkx2.2 را انتخاب کردهایم که به دلیل نقش آن در تمایز اولیگودندروسیتها، تحریک رشد زوائد نورونی، بازسازی غلاف میلین و همچنین امکان کاربرد آن در تولید سلول پیشساز اولیگودندروسیتی (OPC) در آزمایشگاه قابلیتهای فراوانی دارد. جهت القاء تمایز سلولهای بنیادی پیشساز عصبی به اولیگودندروسیتها، روشهای متنوعی با کاراییهای متفاوت وجود دارد که عمدتا در آنها از حاملهای ویروسی و غیرویروسی، ریزمولکولها و پروتئینهای القاگر استفاده میشود. اما عدم کارآمدی کامل هرکدام از این روشها مانع از تولید مطلوب آزمایشگاهی سلولهای اولیگودندروسیت به منظور مصارف درمانی شده است. یکی از راهکارهای رفع این چالش، استفاده از In Vitro Transcribed modified mRNA (ivt-mmRNA) جهت القای مستقیم بیان پروتئین در سلول بدون دستکاری ژنتیکی میباشد. بنابراین در این مطالعه برای اولین بار از ivt-mmRNA جهت افزایش بیان فاکتورهای رونویسی و در نتیجه القای تمایز سلولهای بنیادی عصبی موشی (mNSC) به رده اولیگودندروسیت استفاده شد.
روشها: ابتدا به منظور رفع چالشهای پیش رو در واکنش IVT و دستیابی به ivt-mmRNA با کیفیت و همچنین بررسی کارایی دقیق این ابزار در القاء بیان پروتئین، ivt-mRNA-EGFP (EGFPIVT) در شرایط آزمایشگاه ساخته شد. سپس سلولهای HEK293T و mNSC توسط mmRNA تولید شده ترانسفکت شدند و بیان EGFP در آنها مشاهده شد. در مرحله بعد ivt-mmRNA-Nkx2.2 (Nkx2.2IVT) سنتز و پس از ترانسفکشن به سلولهای HEK293T، کارایی آن جهت بیان پروتئین Nkx2.2 سنجیده شد. در قسمتی دیگر از مطالعه، جهت بررسی اثر Nkx2.2IVT در القاء تمایز به سلولهای اولیگودندروسیت، سلولهای mNSC توسط Nkx2.2IVT ترانسفکت شدند. بعلاوه جهت مقایسه اثر توام آن با سایر فاکتورهای رونویسی مهم در القاء تمایز به رده اولیگودندروسیتی، Olig2IVT و Sox10IVT نیز بکار برده شدند و اثر ترکیبی آنها همراه با Nkx2.2IVT نیز ارزیابی شد. بدین منظور سلولهای mNSC در حالتهای مختلف از جمله تکسلولی چسبیده و سوسپانس (adherent and suspended single cell)، و نوروسفیر چسبیده و سوسپانس (adherent and suspended neurospheres) ترانسفکت شدند.
نتایج: نتایج نشان داد که 41 درصد از سلولهای mNSC ترانسفکت شده با Nkx2.2IVT طی مدت 14 روز به اولیگودندروسیتهای بالغ تمایز پیدا کردند. نکته قابل توجه دیگر اینکه اگر چه گروه ترانسفکت شده با Olig2IVT+Sox10IVT+Nkx2.2IVT درصد بالاتری (65 درصد) از تمایز به سلولهای اولیگودندروسیت را نشان میدهد اما همچنان درصد موفقیت Nkx2.2IVT به تنهایی نیز قابل قبول است. همچنین ترانسفکشن با Nkx2.2IVT علاوه بر القای تمایز به اولیگودندروسیت، باعث القای تمایز به نورون (36درصد) نیز شد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان میدهد که القای تمایز با استفاده از ترنسفکشن Nkx2.2IVT، یکی از بهترین روشهای القاء تمایز و تولید اولیگودندروسیت و نورون با هدف مصارف بالینی در آسیبهای عصبی که نیاز همزمان به نورون و اولیگودندروسیت دارند، میباشد.
کلیدواژه: ژندرمانی، سلولدرمانی، ivt-mmRNA، Nkx2.2، سلول بنیادی عصبی موشی، سلول پیشساز اولیگودندروسیت، اولیگودندروسیت.
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی: سارا ثابت
عنوان پایان نامه: مقایسه نتایج کلینیکی افراد نابارور کاندید ICSI با استفاده از مدل Capillary-cumulus oophorus درمقابل روش معمول
رشته تحصیلی: کارشناسی ارشد زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر مرضیه تولائی – دکترمحمدحسین نصراصفهانی
چکیده: امروزه در کشورهای توسعه یافته، 2-4 درصد از کل تولدها حاصل استفاده از روشهای کمک باروری است. یکی از دغدغه های محققان برای درمان ناباروری با فاکتورهای مردانه یافتن بهترین روش برای انتخاب اسپرم با کیفیت بهتر، جهت تزریق اسپرم به داخل تخمک ICSI می باشدکه بهمنظور بهبود نتایج ICSI تاکنون روشهای متعددی جهت جداسازی اسپرمها مورد استفاده قرارگرفته است. ازآنجاکه در بارداری طبیعی وجود لایه های اطراف تخمک ازجمله کومولوس اووفروس ها بهعنوان یک سد انتخاب طبیعی عمل کرده و مانع ورود اسپرم یرطبیعی به درون تخمک میگردد، به نظر میرسد که سلولهای کومولوس اووفروس میتوانند در انتخاب اسپرم نقش داشته باشند. در این مطالعه از سلولهای کومولوس اووفروس تخمک جهت انتخاب اسپرم طبیعی ستفادهشده و نتایج کلینیکی آن در بیماران کاندید روش ICSI باحالت روتین جداسازی اسپرم که روش گرادیانت شیب لطت GC است، مقایسه شده است.
روش کار
مطالعه حاضتر، بر روی 047 زوج نابارور کاندید روش ICSI – که به مرکز باروری و ناباروری اصتفهان در طی یک سال مراجعه کرده بودند، انجام شتتد که 75 زوج برای گروه مطالعه CC/DG و 79 زوج برای گروه کنترل در نظر گرفته شدند. درگروه مطالعه پس از آماده سازی نمونه های اسپرمی، تخمکهای همسر فرد تخمک های خواهری( به دو گروه تقسیم شد. یک گروهDGC با استتفاده از استپرم های شتستشو شده با روش گرادیانت شیب لظت و گروه دیگر CC، اسپرم ها پس از عبور از لایه های کومولوس اووفروس به داخل تخمک ها تزریق شتتتدند. برای مقایستتته دقیقتر نتایج، یک گروه کنترل شامل افرادی که رضایت به شرکت در این طرح نداشته اما اجازه دادند از اطلاعات پرونده آنها استفاده شود، درنظر گرفته شد.
برای این گروه نیز تخمک ها با استپرم های شتستتشو شده با روش گرادیانت شیب لظت تزریق شد. 03 تا 09 ساعت پس از تزریق میزان لقاح و 9 روز بعد کیفیت جنینها بین دو گروه موردقیاس قرار گرفت. انتقال جنین بر استتتاس بهترین کیفیت در هر گروه صورت گرفت. همچنین در این مطالعه میزان حاملگی، لانه گزینی و سقطجنین نیز بررسی شد. بهعلاوه برای هر نمونه استپرمی میزان آستیب DNA به روش TUNEL و همچنین میزان کمبود پروتامین اسپرم با استفاده از رنگآمیزی CMA3 نیز بررسی شد.
نتیجه گیری
با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه میتوان از سلولهای کومولوس اووفروس به عنوان یک روش نوین و مؤثر جهت افزایش میزان لقاح و دستتیابی به جنینهای باکیفیت استفاده کرد. امید است در آینده مطالعات بیشتری در این زمینه انجام گردد.
کلیدواژه:کومولوس اووفروس، میکرواینجکشن، انتخاب اسپرم
تاریخ دفاع: زمستان 1398
نام و نام خانوادگی: سحر سیاوشی
عنوان پایان نامه: ردیابی مسیردر ربات چهارچرخ مکانوم با استفاده از کنترل کننده پیش بین مدل تابعی
رشته تحصیلی: کارشناسی ارشد زیستشناسی -علوم سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر کیانوش درمیانی
چکیده:
مقدمه: فاکتور رشد شبه انسولین 1 انسانی پلی پپتیدی غیرگلیکوزیله است که دارای 70 اسیدآمینه و سه باند دی سولفید درون زنجیره ای می باشد. IGF-1 واسطه اصلی رشد هم در دوران جنینی و هم در دوران پس از تولد است. تا به امروز مطالعات زیادی انجام شده که در آن ها گونه های جدیدی از IGF-1 نوترکیب با هدف افزایش پایداری، فعالیت و در نتیجه اتصال بهتر یه گیرنده تولید شده است. مشکل اصلی در تولید IGF-1 نوترکیب کمبود بازده تولید این پروتئین، خالص سازی پیچیده و هزینه بالای تولید آن می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه دو حامل بیانی طراحی و ساخته شدند. در حامل بیانی اول دو کاست بیانی در دو جایگاه کلونینگ حامل pET-Duet کلون شدند. یکی از کاست ها جهت بیان پروتئاز TEV (Tobacco etch virus) محلول متصل به برچست GST تحت کنترل پروموتر tac طراحی گردید. کاست دوم برای بیان یک پروتئین همجوش تحت کنترل پروموتر T7 طراحی شد که به ترتیب شامل توالی برچسب حلالیت تیرودوکسین متصل به یک جایگاه برش پروتئاز TEV و پروتئین IGF-1 دارای برچسب هگزا هیستیدین (Trx-rsTEV-6Histag-IGF-1) بود. این حامل pET-Duet (1X) نامیده شد. در حامل بیانی دوم علاوه بر کاستهای ذکر شده کپی دیگری از کاست IGF-1 بعد از کاست اول کلون شد به گونه ای که یک توالی واسط (Linker) به نام ZY ما بین دو توالی بیانی IGF-1 قرار گیرد. این حامل pET-Duet (2X*) نامیده شد. میزان بیان پروتئین توسط حامل اول در دو سویه Shuffle و Rosetta-gami مقایسه شد و با توجه به برتری مشاهده شده در اشرشیا کلی Shuffle، برای ادامه آزمایش ها این سویه مورد استفاده قرار گرفت. سپس شرایط بهینه برای بیان TEV پروتئاز و پروتئین همجوش Trx-rsTEV-6Histag-IGF-1 در سویه Shuffle به دست آمد. همچنین میزان بیان پروتئین IGF-1 توسط دو حامل در سویه Shuffle در شرایط بهینه بیان با هم مقایسه شد.ند. پس از آن به منظور خالص سازی پروتئین نوترکیب IGF-1 از یک روش ساده و تک مرحله ای با استفاده از رزین نیکل استفاده شد. به علاوه نتیجه حاصل از وسترن بلات با استفاده از آنتی بادی اختصاصی IGF-1، صحت پروتئین تولید شده را تایید کرد و در نهایت عملکرد IGF-1 با توجه به اثر آن بر روی میزان تکثیر سلول های NIH3T3 و میزان گسترش کومولوس های گاوی ارزیابی شد.
نتایج و بحث: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که TEV پروتئاز به خوبی جایگاه برش اختصاصی خود را بین Trx و IGF-1 در سلول های هر دو سویه شناسایی و هضم کرد. با این حال، میزان بیان و عملکرد این پروتئاز در دو سویه باکتریایی تفاوت قابل توجهی را نشان داد. TEV پروتئاز در سویه Shuuffle به میزان بیشتری نسبت Rosetta-gamiبیان شد و به شکل مؤثری پروتئین همجوش را برش داد بطوریکه تقریبا تمام IGF-1 را پس از تولید از برچسب Trx جدا کرد. در مقابل در سویه Rosetta-gami نه تنها میزان بیان TEV پروتئاز به مراتب کمتر بود بلکه میزان فعالیت برشی آن در مقایسه با پروتئین تولید شده در سویه Shuuffle ضعیف تر بود بطوریکه بخش عمده پروتئین IGF-1 پس از تولید همچنان به Trx متصل باقی ماند. در نتیجه سویه Shuffle به عنوان سویه بیانی برتر در این مطالعه انتخاب شد و شرایط بهینه بیان IGF-1 در این سویه بدست آمد که عبارت بود از غلظت 1/0 میلی¬مولار IPTG در دمای 30 درجه سانتی گراد برای مدت زمان 6 ساعت. فعالیت بیولوژیک IGF-1 نوترکیب با توجه به تاثیر آن بر تکثیر سلول¬های NIH3T3 و گسترش کومولوس های گاوی در مقایسه با یک نمونه IGF-1 تجاری ارزیابی شد. نتایج نشان داد که این پروتئین از لحاط عملکرد بیولويیک همانند نمونه استاندارد فعال می باشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه یک روش کارامد برای تولید پروتئین IGF-1 نوترکیب به فرم محلول و فعال در سلول های باکتریایی سویه Shuffe ارائه شد که در آن پروتئین تولیدی در نهایت با یک روش ساده و مقرون به صرفه بدون هیچ برچسب حلالیتی با استفاده از رزین نیکل از سلول های باکتریای خالص سازی شد.
کلیدواژه: فاکتور رشد شبه انسولین 1 انسانی، پروتئاز TEV، سویه بیانی Shuffle، پروتئین نوترکیب
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی: علیرضا شعرای نجاتی
عنوان پایان نامه: بررسی نقش Modified-mRNA اختصاصی برای Olig 2 بر روی تمایز سلول های بنیادی به رده اولیگودندروسیت
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده: در سالهای اخیر استفاده از mRNA سنتز شده در آزمایشگاه به عنوان روشی جایگزین برای انتقال ژن به واسطهی وکتورهای سنتی بر پایهی DNA مطرح شده است. استفاده از mRNA معضلات بروز تغییرات ژنتیکی در سلولهای هدف را ندارد و بر این اساس روشی ایمنتر از وکتورهای ویروسی و غیر ویروسی به حساب میآید. در تحقیق حاضر ابتدا mRNA تغییر یافته ژن EGFP با استفاده از وکتور حد واسط pTZ57R/T و وکتور بیانی pMRNAXP تولید شد و سپس پایداری و کارایی آن پس از انتقال به سلولهای HEK-293T مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از ارزیابی چالشها و معضلات تولید Modified mRNA در شرایط آزمایشگاهی تمامی روند برای ژن Olig2 با استفاده از وکتور حد واسط Tet-O-FUW و وکتور بیانی pMRNAXP مجدداً تکرار شد و mRNA تولید شده از ژن Olig2 تغلیظ و خالص سازی شد. نتایج نشان داد که mRNA تولید شده از ژن EGFP با استفاده از توالیهای غیر قابل ترجمه سمت 3 پرایم و 5 پرایم موجود بر روی وکتور pMRNAXP و همچنین نوکلئوتیدهای تغییر یافته یوراسیل و سیتوزین پس از وارد کردن به سلولهای کشت شده HEK-293T به خوبی ترجمه میشود و 86 درصد سلولها پس از 24 ساعت و 47 درصد سلولها پس از 72 ساعت بیان پروتئین EGFP را نشان میدهند و چنانچه پس از واکنش رونوشت برداری، افزایش طول دم پلی A نیز انجام شود، درصد سلولهای بیان کنندهی پروتئین EGFP پس از 72 ساعت تنها 13 درصد نسبت به 24 ساعت ابتدایی کاهش مییابد و به 73 درصد میرسد. علاوه بر این در تحقیق حاضر، Modified mRNA ژن Olig2 نیز همانند پروسهی صورت گرفته برای ژن EGFP، تولید و خالص سازی شد. این نتایج نشان داد که طول دم پلی A در پایداری mRNA سنتز شده در آزمایشگاه پس از انتقال به سلولهای کشت شده بسیار تاثیر گذار است و همچنین mRNA ژن Olig2 با استفاده از وکتورهای مذکور در شرایط In Vitro قابل رونوشت برداری است.
واژگان کلیدی: Modified mRNA، Olig2، EGFP، دم پلی(Poly A Tail )A، HEK-293T
تاریخ دفاع: شهریور 1398
نام و نام خانوادگی: لیلا دارابی
عنوان پایان نامه: بررسی قابلیت تولید میکرویونیت های جسم سیاه در ارگانوئید مغزی کشت یافته در ماتریکس جسم سیاه سلول زدایی شده
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم، دکتر محمد حسین نصراصفهانی
چکیده: سلول درمانی به عنوان یک راهکار درمانی برای بیماری پارکینسون در نظر گرفته میشود، اما مهمترین عامل عدم موفقیت این روش، بقای محدود نورونهای پیوند شده و یا عدم تمایز مناسب آنها به نورونهای دوپامینرژیک بوده است. پیشرفتهای اخیر در سیستم های کشت سه بعدی منجر به تولید ارگانوئیدهای مغزی میانی شده است که مشابه بدن، حاوی نورونهای دوپامینرژیک هستند. در این مطالعه قابلیت تولید ریزواحد های جسم سیاه با استفاده از سلولهای پیش ساز عصبی کشت یافته در حضور ماتریکس جسم سیاه سلول زدایی شده بررسی گردید. بدین منظور در ابتدا ماتریکس خارج سلولی جسم سیاه به وسیله روشهای فیزیکی، شیمیایی و آنزیمی سلول زدایی گردید و از آن به عنوان یک داربست در تولید ریزواحد جسم سیاه استفاده شد. به منظور تأیید تولید ریزواحد بررسیهای مورفولوژیکی، بررسی بیان ژنها و پروتئینهای تیروزین و بتا توبولین3 با تکنیکهای Real time-PCR و ایمونوهیستوشیمی انجام شد. نتایج این بررسیها نشان داد که سلولهای پیش ساز عصبی میتوانند با ماتریکس خارج سلولی جسم سیاه در هم آمیخته و ساختارهایی حلقوی با قطر تقریباً 1 میلیمتر تشکیل دهند. این ریزواحد ها حاوی نورونهای دوپامینرژیک بودند و بیان ژنهای Neurod1، Nurr1 و TH و بیان پروتئین TH در آنها مشاهده شد. در این مطالعه ما برای اولین بار نشان دادیم که با استفاده از ماتریکس خارج سلولی جسم سیاه مغز جهت تولید ارگانوئید میتوان ریزواحد های جسم سیاه را در آزمایشگاه تولید نمود. این ریزواحد های جسم سیاه میتوانند در پزشکی بازساختی و بررسی های آزمایشگاهی تکامل جسم سیاه مغز کاربرد داشته باشند.
کلید واژه ها: سلول زدایی جسم سیاه، ریزواحد جسم سیاه، ماتریکس خارج سلولی، ماتریکس خارج سلولی جسم سیاه، بیماری پارکینسون
تاریخ دفاع: 1397
نام و نام خانوادگی: سارا مومن زاده
عنوان پایان نامه: دستیابی به سلولهای پیش ساز فوتورسپتوری حاصل از هم کشتی سلولهای بنیادی جنینی انسانی با سلول های بنیادی مشتق از دندان
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دكتر محمدحسين نصراصفهانی
چکیده: تخریب سلولهای فوتورسپتور به علت بیماریهای شبکیه میتواند بینایی را تحت تأثیر قرار دهد و در برخی از موارد میتواند باعث نابینایی در فرد شود. جایگزینی سلولهای فوتورسپتور ممکن است راهکار درمانی قابل قبولی برای درمان بیماریهای شبکیه باشد. بدلیل خصوصیت پرتوانی سلولهای بنیادی جنینی انسانی این سلولها به عنوان منبع سلولی قابل اعتمادی برای دستیابی به سلولهای فوتورسپتوری مورد توجه قرار گرفته است. سلولهای بنیادی مزانشیمی سلولهای استرومایی با فعالیت القایی(Stromal cell derived inducing activity: SDIA) میباشند. این سلولها، با ترشح فاکتورهای خاص مسیرهای پیام رسانی ویژهای را فعال میکنند تا نهایتاً بتواند جمعیت سلولی مورد نظر را به یک سلول خاص تمایز دهند. انتخاب سلول مناسب به منظور هدایت تمایز سلولها به سمت یک نوع سلول خاص از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مطالعه سلولهای بنیادی مشتق از بخش رأسی دندان به نام (SCAP) که دستهای از سلولهای بنیادی مزانشیمی میباشند، مورد استفاده قرارگرفتند. اخیراً چالشهایی در بحث درمان بیماریهای مرتبط با شبکیه با استفاده از سلولهای بنیادی جنینی انسان مطرح شده که نیاز به توسعه پروتکلهای ساده و استاندارد دارد. در این مطالعه ما یک پروتکل تمایز کارآمد برای ایجاد سلولهای پیشساز شبکیه ارائه دادیم که با استفاده از سیستم همکشتی سلولهای بنیادی جنینی انسانی (hESC) و سلولهای SCAP، بدون استفاده از مولکولهای خارجی، انجام شد. در این سیستم همکشتی، سلولهای hESC بصورت مستقیم بر روی سلولهای (SCAP) تحت شرایط تعریف شده کشت داده شدند و در طی 4 هفته سلولهای پیشساز شبکیه (RPC) ایجاد شدند. استفاده از مهارکننده مسیر Notch در این مطالعه باعث افزایش تمایز سلولهای پیشساز شبکیه به سلولهای پیشساز فوتورسپتوری شد. در نهایت این مطالعه نشان داد با استفاده از فعالیت القایی سلولهای SCAP و بدون استفاده از مولکولهای خارجی، میتوان سلولهای پیشساز شبکیه را در محیط آزمایشگاهی ایجاد کرد و برای درمان بیماریهای شبکیه، و همچنین به عنوان یک مدل in vitro برای بررسی بیماریهای شبکیه استفاده کرد.
کلید واژه ها: سلولهای بنیادی جنینی انسانی، سلولهای بنیادی مشتق از دندان، سلولهای پیشساز شبکیه، سلولهای پیشساز فوتورسپتوری، DAPT
تاریخ دفاع: شهریور 97
نام و نام خانوادگی: سینا عباسی
عنوان پایان نامه: تأثیر مطلق کمبود ویتامینD بر میزان بیان ژنهای کد کننده برخی از آنزیم های درگیر در تولید استروئیدهای جنسی در بیضه موشهای نر نژاد NMRI
رشته تحصیلی: زیستشناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی، دکتر مهدی حاجیان
چکیده: ویتامین D از ویتامینهای محلول در چربی و یکی از حیاتیترین ویتامینهای موردنیاز جانوران مختلف است. این از طریق تغذیه و قرارگیری در معرض نور آفتاب، در بدن ایجاد میشود. در ادامه تحت تأثیر آنزیمهایی در بدن فعال شده و نقشهای اساسی خود را در بدن ایفا میکند. ویتامین D در ابعاد مختلفی از سلامت جانوران حائز اهمیت است و با شنیدن نام این ترکیب، بیشتر اثرات استخوانی آن در ذهن شنونده تداعی میشود اما به مرور زمان و با افزایش مطالعات، اثرات آن بر کیفیت و کمیت تولیدمثل، آشکار شده است. ازجمله عوامل اصلی مؤثر در کیفیت و کمیت تولیدمثل در هر دو جنس، تولید استروئیدهای جنسی است که اثری حیاتی در شکل گیری صفات جنسی و متعاقباً امکانپذیر شدن انجام عمل لقاح و باروری در هر دو جنس دارد. مهمترین این استروئیدهای جنسی عبارتاند از تستوسترون در جنس مذکر و استروژن در جنس مؤنث. پیشتر مطالعات زیادی در ارتباط با تأثیر ویتامین D بر کیفیت تولیدمثل انجام شده اما از آنجا که ویتامین D تأثیر حیاتی بر جذب رودهای کلسیم دارد، لذا در نتایج این مطالعات، یک اختلاط اثری بین ویتامین D و کلسیم قابل ملاحظه است؛ بدینصورت که درنهایت با این ابهام مواجه میشویم که نتایج مطالعات مذکور، ناشی از کمبود ویتامین D است و یا اینکه این نتایج، ناشی از کاهش جذب رودهای کلسیم، در اثر کمبود ویتامین D میباشد. لذا در این پژوهش به بررسی اثرات مطلق درجات مختلفی از کمبود ویتامین D بر بیان برخی از ژنهای دخیل در تولید آنزیمهای درگیر در استروئیدوژنز جنسی در بیضه موشهای نر نژاد NMRI پرداخته خواهد شد. جهت این امر، در طی پژوهش کمبود کلسیم و فسفر ناشی از کاهش جذب رودهای این عناصر در اثر کمبود ویتامین D، بهواسطه افزایش میزان کلسیم و فسفر در جیره غذایی موشهای مورد آزمایش جبران شد و لذا نتایج نهایی صرفاً اثر کمبود ویتامین D و نه کمبود کلسیم و فسفر خواهند بود. در این پژوهش، پس از بررسی تأثیر مطلق ویتامین D بر بیان ژنهای مربوطه، نهایتاً به بررسی تأثیر مطلق این ویتامین بر تولید دو هورمون تستوسترون و استرادیول که ازجمله مهمترین فاکتورها در کیفیت فرایند تولیدمثل و همچنین تکامل سیستم تناسلی بهحساب میآیند، پرداخته خواهد شد. در پایان این پژوهش و پس از بررسی بیان ژنها و همچنین بررسیهای هورمونی، این نتیجه حاصل شد که سطح سرمی ویتامین D بر روی بیان تمامی ژنهای مورد مطالعه (3βHSDVI، 17βHSDIII، CYP19A1 و CYP24A1)، ارتباط مستقیم دارد؛ بطوریکه با کاهش سطح سرمی ویتامین D، میزان بیان هر چهار ژن رو به کاهش میرود. در ارتباط با سطح سرمی هورمونهای استرادیول و تستوسترون نیز وضعیت مشابهی وجود داشت. بدینصورت که با کاهش سطح سرمی ویتامین D، سطح سرمی هورمونهای استرادیول و تستوسترون نیز رو به کاهش میرود.
کلیدواژه ها: ویتامین D، استروئیدهای جنسی، تستوسترون، کمبود مطلق ویتامین D، بیان ژن، کلسیم و فسفر، تستوسترون و استرادیول
تاریخ دفاع: آبان 1397