چکیده پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد گروه زیست شناسی

نام و نام خانوادگی:کیمیا مرادی سرمیدانی
عنوان پایان نامه: بررسی پتانسیل مهارکنندگی عصاره آبی پونه کوهی نسبت به آنزیم آلفا آمیلاز و آلفا گلوکوزیداز
:رشته تحصیلیزیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهران میر اولیایی

چکیده:

مقدمه: یکی از مهم‌ترین بیماری‌های عصر حاضر که باعث عوارض زیادی برای بیماران می‌شود بیماری دیابت است، تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که پونه گیاهی دارای پتانسیل درمانی برای بیماران مبتلابه دیابت است ولی استفاده از این گیاه در بیماران نیازمند انجام تحقیقات علمی است، بنابراین مطالعه حاضر باهدف تعیین بررسی پتانسیل مهارکنندگی عصاره آبی پونه کوهی نسبت به آنزیم آلفا آمیلاز و آلفا گلوکوزیداز طراحی و اجرا شد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه بالینی بعد از تهیه پونه گیاهی مواد آنزیم α-آمیلاز باکتریایی، پانکراس خوکی و بزاق انسانی، آنزیم α-گلوکوزیداز از مخمر ساکارومایسز سروزیه، آکاربوز، p-نیترو فنیل α-D-گلوکوپیرانوزید (pNPG)، نشاسته محلول (S9765)، پپسین پانکراس خوکی و کیسه دیالیز، متانول، اتانول، محلول فولین، DPPH، تری بوتیل هیدروکینون (TBHQ) و بوتیلات هیدروکسی آنیزول (BHA) از شرکت سیگما خریداری شد. بعد از انجام عصاره گیری فعالیت آنزیم آلفاآمیلاز پتانسیل مهارکنندگی عصاره پونه گیاهی نسبت به فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز سنجیده شد. در ادامه پتانسیل مهارکنندگی عصاره پونه گیاهی نسبت به فعالیت آنزیم آلفا گلوکوزیداز نیز سنجیده شد.
نتایج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد میزان پتانسیل مهارکنندگی عصاره آبی پونه کوهی از 8/93 تا 3/31 به ترتیب برای غلظت‌های 500 تا 25 میکروگرم بر میلی‌لیتر متفاوت بود. مقدار IC50 (غلظتی از بازدارنده که 50 درصد از فعالیت آنزیم را کاهش می‌دهد) برای عصاره آبی پونه کوهی و آکاربز به ترتیب برابر با 4/159 و 4/282 گزارش شد. نتایج همچنین نشان داد که عصاره پونه کوهی از پتانسیل مهارکنندگی نسبتاً بالاتری در مقایسه با آکاربز (مهارکننده تجاری) برخوردار است. علاوه بر این مشخص شد، یک همبستگی بالا نیز بین مقدار ترکیبات پلی فنلی با میزان قابلیت بازدارندگی عصاره آبی پونه کوهی (r2=0.97) مشاهده شد. همین‌طور نتایج این مطالعه نشان داد مقدار IC50 ای که برای عصاره آبی پونه کوهی 03/48 میکروگرم بر میلی‌لیتر گزارش شد که در مقایسه با IC50 آکاربوز (ترکیب بازدارنده تجاری) تقریباً نصف می‌باشد (74/23 میکروگرم بر میلی‌لیتر). این نتایج نشان از قابلیت بالای عصاره آبی پونه کوهی در بازدارندگی آنزیم α-گلوکوزیداز می‌باشد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد، عصاره آبی پونه کوهی نسبت به آنزیم آلفا آمیلاز و آلفا گلوکوزیداز نقش بازدارندگی دارد و کمک می‌کند تا سطح قند خون کنترل شود.
کلیدواژه:دیابت، عصاره آبی پونه گیاهی، آنزیم آلفا آمیلاز، آلفا گلوکوزیداز

نام و نام خانوادگی:سمانه ژاله
عنوان پایان نامه: تولید پروتئین اریتروپوئتین نوترکیب انسانی با استفاده از سیسستم رپلیکاز ویروس Sindbis در سلول‌های CHO
:رشته تحصیلیزیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکترکیانوش درمیانی

چکیده:
مقدمه: ویروس Sindbis متعلق به خانواده¬ی آلفاویروس¬ها و دارای RNAژنومی با قابلیت تکثیر می¬باشد که در توالی آن نواحی کدکننده¬ی پروتئین¬های ساختاری و غیر ساختاری وجود دارد. توالی کدکننده¬ی پروتئین¬های غیر ساختاری یک آنزیم همانندسازی رپلیکاز را با قابلیت تکثیر RNA ژنومی ویروس کد می¬کند. در حقیقت رپلیکاز می¬تواند از توالی تحت پروموتر ساب¬ژنومیک موجود در پایین دست توالی کدکننده اش، میزان زیادی mRNA رونویسی کند. توالی¬های تحت پروموتور ساب¬ژنومیک، کدکننده¬ی پروتئین¬های ساختاری در فرآیندهای بسته بندی، مونتاژ و جوانه¬زنی ذره¬ی ویروسی مورد نیاز هستند و در مطالعات گوناگون در حامل-های مورد استفاده با رپلیکاز این ویروس این امکان فراهم شده است که با توالی ژن مورد نظر جایگزین شوند. اریتروپوئتین انسانی یک هورمون گلیکوپروتئینی است که به طور طبیعی توسط کلیه تولید می¬شود که هم به عنوان یک هورمون پپتیدی خونساز و هم فاکتور رشد عمل می¬کند و تولید گلبول¬های قرمز خون را تحریک می¬کند. اریتروپوئتین عامل اصلی افزایش زنده ماندن، تکثیر و تمایز سلول¬های پیش¬ساز اریتروئید پستانداران است. هدف از این مطالعه دستیابی به یک حامل بیانی جدید است که مبتنی بر بیان آنزیم رپلیکاز ویروس Sindbis بوده و در عین حال مجهز به کاست بیانی ژن هدف جهت تولید پروتئین نوترکیب اریتروپوئتین انسانی ¬باشد.
مواد و روش‌ها: ابتدا حامل نوترکیب (pcDNAzeo-attB-Epo-SinRep) حاوی کاست بیانی کدکننده آنزیم رپلیکاز و کاست بیانی اریتروپوئتین و حامل کنترل(pcDNA-attB-Epo) حاوی کاست بیانی اریتروپوئتین با قابلیت الحاق در ژنوم بوسیله آنزیم PhiC31 ساخته می¬شوند. سپس از طریق نوترکیب در جایگاه اختصاصی (Site specific recombination) الحاق حامل های نوترکیب در جایگاه¬های pseudo attP در ژنوم سلول‌های تخمدان همستر چینی (CHO) انجام میشود، رده¬های پایدار تولید کننده اریتروپوئتین انسانی نوترکیب ساخته شده و بهترین رده¬ها از نظر پایداری جداسازی می¬شوند. در نهایت میزان تولید پروتئین نوترکیب اریتروپوئتین در این رده¬ها و فعالیت پروتئین تولید شده بررسی می¬¬گردد.
یافته‌ها: کلونینگ صحیح حامل‌های ساخته شده از طریق PCR و تعیین توالی به روس سنگر تایید شد. سپس ترانسفکت صحیح حامل های ساخته شده به داخل سلول از طریق PCR ژنومی تایید شد. در ادامه بیان پروتئین نوترکیب اریتروپویتین تولید شده در داخل سلول از طریق تست ‌های الایزا، وسترن بلات، MTS و Real time PCR تایید شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج ما، رپلیکاز ویروس Sindbis می‌تواند به طور موثری باعث افزایش بیان پروتئین در سلول شود. بنابراین سیستم رپلیکاز می‌تواند به عنوان یک کاست بیانی پروتئین در سلول عمل کند و مقدار زیادی پروتئین را در مدت زمان کوتاه تری تولید کند. از این رو می‌توان از این سیستم برای تولید پروتئین نوترکیب به مقدار زیاد و تولید واکسن استفاده کرد.
کلیدواژه:آلفاویروس ، پروموتر ساب ژنومیک، پروتئین نوترکیب، رپلیکاز، CHO، اریتروپوئتین

نام و نام خانوادگی:زهرا رمضانی
عنوان پایان نامه:بررسی مهار سلول های سرطانی کولورکتال با خاموش کردن ژن MSI1 با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر کیانوش درمیانی
چکیده:

مقدمه: موساشی یک پروتئین متصل شونده به RNA است که توسط ماکوتو ناکامورا در سال 1994 شناسایی شد و بر اساس نقش آن در تنظیم تقسیم نامتقارن سلول¬های پیش¬ساز حسی مگس سرکه توصیف شد. اخیرا با بررسی MSI2 به عنوان یک انکوپروتئین جدید که باعث رشد و تهاجم سلول¬های سرطانی می¬شود و با مقایسه شدت بیان MSI2 در بافت¬های طبیعی با انواع سرطان¬ها از جمله سرطان دهانه رحم، سرطان¬های کلیه، پاپیلاری، ریه، تیروئید و همچنین ملانوم مشاهده شده است که بیان MSI2 در بافت توموری از جمله ملانوما بطور معنی¬داری از بافت¬های سالم بیشتر است. با توجه به داده‌های بیوانفورماتیک موجود در زمینه بیان بالای MSI2 در رده‌هاي سلولی سرطان ملانوما یعنی رده A375 و A2058 https://www.ebi.ac.uk/gxa/home))، هدف اصلی از مطالعه حاضر خاموش کردن بیان ژن MSI2 با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9 و بررسی مهار بیان آنکوژن مذکور بر روند رشد و تکثیر و همچنین قابلیت تهاجم کلون‌های منتخب در مقایسه با سلول¬های تیمار نشده با Cas9 به عنوان کنترل می‌باشد.
مواد و روش ها: ابتدا بیان ژن MSI2 در دو رده سلولی مختلف ملانوما بوسیله‌ی RT-qPCR سنجیده شد تا رده سلولی با بالاترین میزان بیان انتخاب شود. سپس حامل حاوی توالي‌‌‌هاي كدكننده دو sgRNA مناسب برای هدف قرار دادن ژن MSI2 ساخته شد. رده سلولی انتخاب شده با پلاسمید کد کننده sgRNAهای اختصاصی و اندونوکلئاز Cas9 ترنسفكت شد و تعدادی از کلون‌‌‌هاي بدست آمده در حضور آنتی بیوتیک پورومایسین انتخاب شد. در مرحله بعد عملکرد سیستم CRISPR-Cas9 در حذف ناحیه ژنومي مورد نظر مربوط به ژن MSI2 در کلون‌‌‌هاي جدا شده با بکارگیری روش PCR ژنومي و تعیین توالي محصول آن تایید شد. درنهایت كاهش بیای ژن MSI2 با روش RT-qPCR و وسترن بلات در کلون‌‌‌هاي منتخب مورد آزمایش قرار گرفته و تاثیر آن بر رشد و تكثیر و همچنین تهاجم سلول‌‌‌هاي این کلون¬ها به ترتیب به کمک آزمون‌‌‌هاي سنجش MTS ، سنجش تهاجم و مهاجرت سلولی مورد بررسي قرار گرفت.
یافته¬ها: سطح بیان بالاتر رده A2058 در رده‌هاي سلولی مورد آزمایش تایید شد. جهت¬گیری صحیح و دقت قطعات کلون شده در وکتورهای ساخته شده با استفاده از PCR، هضم آنزیمی و تعیین توالی تایید شد. همچنین PCR ژنومی حذف موثر توالي‌هاي هدف در ژن MSI2 را نشان داد و نتایج تست‌‌‌هاي MTS و Transwell assay نشانگر کاهش رشد و تکثیر و تهاجم در ردهی سلولی A2058 بود. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج بدست آمده، کاهش و یا مهار بیان MSI2در سلول¬های رده A2058 پس از خاموش کردن ژن آن با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9، بطور قابل توجهی از تکثیر و تهاجم سلول‌‌‌هاي سرطانی جلوگیری نمود. بنابراین MSI2 می‌تواند به عنوان یک انکوژن در سلول¬های سرطان ملانومایی نیز معرفی شود که در پاتوژنز بیماری نقش داشته و بطور بالقوه می-تواند به عنوان یک هدف مولکولی در درمان ملانوما مورد توجه قرار گیرد و یا به عنوان یک نشانگر تشخیصی احتمالی مورد استفاده قرار گیرد.

کلیدواژه­  خاموش کردن ژن، ملانوما، A2058، CRISPR/Cas9، Musashi2

نام و نام خانوادگی:مهسا هدایتی
عنوان پایان نامه:ساخت و ارزیابی داربست های نانولیفی شفاف ادراجیت جهت ترمیم آسیب ناحیه اندوتلیال قرنیه
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر الهه مسائلی، دکتر فرشته کرمعلی
چکیده:

 

قرنیه قسمت جلویی و خارجی¬ترین بخش چشم محسوب می¬شود که وظیفه¬ی آن تشکیل تصویر روی شبکیه و هدایت نور می¬باشد. آسیب این ناحیه از چشم می¬تواند موجب ایجاد اختلالات بینایی و در نهایت موجب نابینایی شود. داخلی¬ترین بخش قرنیه،‌‌‍‍‍‍ لایه¬ی اندوتلیال نام دارد که لایه¬ای بدون رگ و شفاف می¬باشد. تاکنون مطالعاتی در زمینه¬ی ترمیم این لایه انجام شده است¬؛ اما در این تحقیق به کمک الکتروریسی و با استفاده از یک پلیمر از خانواده ادراجیت به نام ادراجیت 100L که کوپلیمرهای مشتق شده از استرهای آکریلیک و متاکریلیک اسید هستند، بستری شفاف برای انتقال سلول های اندوتلیال قرنیه و به ناحیه آسیب دیده قرنیه تهیه و مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا، پلیمر ادراجیت گرید 100L با غلظت¬های¬15،10 و 20 درصد (وزنی/حجمی) در حلال اتانول/ دی¬متیل¬فرم¬آمید با نسبت 1:2 الکتروریسی شد. الکتروریسی محلول پلیمری با غلظت 15 درصد (وزنی/حجمی) منجر به تولید لایه نانوالیاف یکدست و بدون دانه با قطر الیاف متوسط99 ±560 نانومتر شد که در ادامه مورد استفاده قرار گرفت. پس از آغشته سازی الیاف در رزین حاوی % 20 ادراجیت 100Rs، لایه نانولیفی¬شفاف با بیشترین میزان انتقال نور مرئی ( %45) به دست آمد. تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی روبشی، حضور نانوالیاف در لایه نانولیفی¬شفاف را تأیید کرد. طیف سنجی فروسرخ تبدیل فوریه تایید کرد که ساختار پلیمر ادراجیت 100 Lپس از الکتروریسی حفظ شده است و پس از بررسی خواص مکانیکی لایه نانولیفی شفاف بررسی شد. در ادامه¬ی جداسازی کره چشم، برای جداسازی قرنیه از آنزیم کلاژناز نوع I استفاده شد سلولهای اندوتلیال قرنیه جداسازی و روی بستر نانولیفی شفاف ادراجیت 100L کشت داده شده و سپس خواص زیستی آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج رنگ آمیزی فلورسنت Dapi/phalloidin نشان داد که سلول¬های اندوتلیال قرنیه، پس از کشت و تکثیر روی بستر نانولیفی شفاف، مورفولوژی نرمال خود را حفظ کرده اند. همچنین نتایج آزمون MTS نشان داد فعالیت زیستی سلول¬های اندوتلیال کشت شده روی لایه نانولیفی شفاف، از روز اول تا روز ششم افزایش یافته اما به طور کلی کمتر از فعالیت سلول¬های کشت شده در کف ظرف کشت سلول می باشد. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد لایه نانولیفی شفاف ادراجیت می تواند به عنوان یک بستر کشت سلولهای اندوتلیال قرنیه در کاربردهای ترمیم زخم قرنیه به کار رود.
کلیدواژه:ادراجیت، سلولهای اندوتلیال، الکتروریسی، نانوالیاف، قرنیه ، شفافیت

نام و نام خانوادگی:امیرحسین عظیمی
عنوان پایان نامه:بررسی مهار سلول های سرطانی کولورکتال با خاموش کردن ژن MSI1 با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی،دکتر کیانوش درمیانی
چکیده:

مقدمه: سرطان روده بزرگ (کولورکتال) یکیاز سرطان های شاع در جهان می باشد. نشان داده شده است که ژن MSI1 نقش مهمی در تنظیم سلول های پیش ساز کولون ایفا می کند. بیان بیش از حد MSI1 در چندین سرطان از جمله سرطان کولورکتال گزارش شده است. طبق مطالعات متعدد، کاهش بیان MSI1 با استفاده از siRNA ها یا miRNA ها منجر به کاهش تکثیر سلولی و تهاجم در بدخیمی های مختلف شده است. هدف از این مطالعه حذف اختصاصی ژن MSI1 در سلول‌های سرطانی کولورکتال با تکنیک CRISPR/Cas9 و مشاهده اثرات این دستکاری بر تکثیر، بقا و میزان تهاجم سلول‌های سرطانی است.

مواد و روش¬ها: در ابتدا، دو sgRNA مناسب برای هدف قرار دادن ژن MSI1 طراحی شدند. هر جفت sgRNA در وکتور pX459 که حاوی توالی مقاومت به پورومایسین و کاست بیانی Cas9 بود، کلون شد. برای از بین بردن ژن MSI1، وکتور pX459 توسط Lipofectamine LTX به سلول‌های HCT116 ترانسفکت شد. عملکرد Cas9 در ناک اوت خاص ناحیه کد کننده MSI1 با استفاده از PCR ژنومی و تجزیه و تحلیل توالی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت، اثرات کاهش بیان MSI1 بر تکثیر و تهاجم سلول‌های سرطانی کولورکتال در کلون‌های منتخب مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته ها: سطح بیان بالای MSI1 در رده های سلولی مورد نظر تایید شد. جهت گیری صحیح و دقت قطعات کلون شده در وکتور ساخته شده با استفاده از PCR، تجزیه و تحلیل توالی و هضم آنزیمی تایید شد. PCR ژنومی حذف موثر توالی های هدف را نشان داد. طبق نتایج وسترن بلات کاهش بیان ژن MSI1 پس از ناک اوت شدن توسط CRISPR/Cas9 تایید شد. همچنین نتایج تست¬های MTS و ترانسول نشان¬دهنده کاهش تکثیر و تهاجم سلول¬های سرطانی پس از ناک اوت بود.

نتیجه گیری: با توجه به مطالعات انجام شده در مورد نقش MSI1 در سایر سرطان¬ها، ما تصمیم گرفتیم که ژن MSI1 در سلول های سرطانی کولورکتال HCT116 را ناک اوت کنیم تا نقش MSI1 را در تکثیر و تهاجم سلول¬های سرطانی بررسی کنیم. این مطالعه نشان داد که هدف گیری و اختلال در بیان MSI1 به عنوان یک انکوژن به طور قابل توجهی خواص سرطانی سلول های HCT116 از جمله تکثیر، بقا و تهاجم را سرکوب می¬کند. در نتیجه، ژن MSI1 را می توان یک هدف امیدوارکننده در نظر گرفت، به طوری که خاموش کردن این ژن ممکن است یک رویکرد جدید برای افزایش نتایج بالینی در درمان سرطان کولورکتال باشد.

کلیدواژه­ : سرطان کولورکتال، تکنیک CRISPR/Cas9 و ژن MSI1

نام و نام خانوادگی:فاطمه رضوی حسین آبادی

عنوان پایان نامه: بررسي ب یوانفورما تیکي و بیاني آنزی مهای دخ یل در متابولیسم میتوکندری ایي استات در سلو لهای
کومولوس بیماران مبتلا به PCOS و افراد نرما ل

رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:

سندرم تخمدان پلی کیستیک یک بیماری اندوکرین رایج در زنان است که بوسیل هی اصول روتردام مشخص میشود. در حدود 50% افراد مبتلا به این سندرم به تدریج اختلال عملکرد تولید مثل با اختلالات متابولیک همراه میشود . فولیکول ها واحدهای عملکردی اصلی در تخمدان میباشند که علاوه بر اووسیت شامل سلولهای گرانولوزا و سلو لهای تکا نیز میباشند. سلول های گرانولوزا به دو دسته سلول های کومولوس (CCs) و سلول های مورال تقسیم بندی می شوند و سلول های کومولوس نقش مهمی در حمایت تغذیهای از اووسیتهای در حال تکوین دارند . با توجه به اینکه بر اساس مطالعات صورت گرفته، سطح پیروات و استات به ترتیب در مایع فولیکولی افراد PCOS کاهش و افزایش مییابد و آنالیز دادههای High Troughput تغییر معنادار بیان ژنهای کد کننده آنزیمهای دخیل در متابولیسم میتوکندریایی استات ) ACSS1,ACLY,IDH1, PDHA1) را در CCs مبتلایان به PCOS در مقایسه با افراد غیرPCOS را نشان داد . هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان بیان ژنهای مذکور در سلول های گرانولوزای زنان مبتلا به PCOS و مقایسه آن با افراد نرمال میباشد. بدین منظور، پس از جمع آوری سلولهای کومولوس از دو گروه مذکور، استخراج RNA و سنتز CDNA انجام شد و با استفاده از qRT-PCR بیان ژن های مد نظر سنجیده شد .آنالیز داده های qRT-PCR نشان داد که بیان ژن های ACSS1 و ACLY در افراد PCOS افزایش و بیان ژن های IDH1 و PDHA1 در این افراد نسبت به افراد غیر PCOS کاهش داشت. بر مبنای این نتایج به نظر می رسد، در سلولهای کومولوس افراد PCOS، استیل کوا حاصل از فعالیت ACSS1 ، توسط ACLY از میتوکندری خارج شده و موجب تشدید سنتز کلسترول و اسیدهای چرب و در نتیجه سمیت لیپیدی میگردد. سمیت لیپیدی در نهایت موجب راه اندازی آبشار آپوپتوز در سلولهای کومولوس مبتلایان به PCOS میگردد .
کلیدواژه: سندروم تخمدان پلی کیستیک، متابولیسم میتوکندریایی استات، سلولهای کومولوس

نام و نام خانوادگی:سمیه غفوری
عنوان پایان نامه: ساخت یک حامل بیانی سازگار جهت افزایش میزان تولید پروتئین نوترکیب فاکتور رشد شبه انسولین شماره 1 انسانی (hIGF-1) در باکتری E. coli
رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

فاکتورهای رشد شبه انسولین (Insulin-like growth factors (IGFs)) پروتئین‌هایی با ساختار مشابه انسولین هستند که با نام سوماتومدین سی نیز شناخته می‌شوند و همراه با هورمون رشد (Growth hormone) به رشد طبیعی استخوان¬ها و بافت¬ها بدن کمک می کنند. IGFها علاوه بر نقشی که در تنظیم رشد جنین و نوزاد دارند در فرآیندهای متنوعی از جمله بهبود زخم، توسعه سیستم عصبی مرکزی و سایر بافت‌ها، تنظیم متابولیسم پروتئین، کربوهیدرات، لیپید، محافظت عصبی نیز نقش دارند. کمبود این پروتئین رابطه مستقیمی با کوتاهی قد دارد. از سوی دیگر این هورمون ارتباط مستقیمی با نوروپاتی، سرطان و سکته مغزی دارد. امروزه باکتری گرم منفی E. coli به عنوان سلول میزبانی شناخته می شود که برای تولید سریع، بازده بالا و اقتصادی پروتئین¬های نوترکیب مورد استفاده قرار می¬گیرد. با این حال، تولید میزان بالای پروتئین¬های یوکاریوتی به شکل محلول و فعال زیستی در E. coli ممکن است به راحتی امکانپذیر نبوده و چالش برانگیز باشد. در این مطالعه روی بهینه¬سازی تولید باکتریایی این پروتئین با تمرکز بر افزایش تعداد کپی ژن هدف برای دستیابی به سطح بالای پروتئین IGF-1 انسانی کار شد. تعداد کپی توالی هدف می‌تواند بین یک تا چند صد عدد در سلول متغیر باشد. تعداد نسخه‌های بیشتر باعث افزایش اثر دوز ژنی شده، در نتیجه می‌توان به بازده بالاتری در بیان پروتئین نوترکیب هدف دست یافت. در این طرح از حامل بیانی pET DUET.GST.TEV.TrxA.IGF1 که در طرح های قبلی ساخته شده بود، استفاده شد بطوریکه قطعه Ori و ژن مقاومت به آنتی بیوتیک آن تغییر داده شد. حامل بیانی جدید بدست آمده که pET DUET-TrxA.IGF1-Kana-P15Aori نامیده شد به سویه باکتریایی Shuffle که یک زیرگونه بیانی باکتری E. coli است و از قبل حاوی حامل pET DUET.GST.TEV.TrxA.IGF1 بود، ترانسفورم گردید. به این ترتیب تکثیر مستقل دو حامل بیانی سازگار با افزایش شمارگان نسخه کاست بیان کننده IGF-1 انسانی در زیرگونه Shuffle توانست میزان تولید این پروتئین به صورت محلول در باکتری E. coli به شکل معنی¬داری افزایش دهد. با این حال، بخشی از IGF-1 محلول تولید شده به صورت همجوش با برچسب انحلال TrxA باقی ماند که برای کامل کردن برش آن باید کاست بیانی Tev به ساختار حامل بیانی ساخته شده در این مطالعه اصافه شود. در مجموع، بکارگیری این روش منجر به افزایش قابل توجه میزان بازده تولید IGF-1 انسانی نوترکیب گردید که می¬تواند به تولید این پروتئین نوترکیب با صرفه اقتصادی بیشتری کمک کند.

کلیدواژه:پروتئین نوترکیب، IGF-1، E. coli، سویه Shuffle، شمارگان نسخه ژن، TrxA

 

نام و نام خانوادگی:آصفه محمدی

عنوان پایان نامه: نقش محافظت انجمادی دو دهنده آهسته (GYY4137) و سریع (NaHS) سولفید هیدروژن بر فراسنجه های عملکردی اسپرم و راندمان لقاح آزمایشگاهی در بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهدی حاجیان ،دکتر فرنوش جعفرپور

چکیده:

محافظت سرمایی اسپرم (انجماد اسپرم) یکی از تکنیک¬های معمول در تکنیک¬های کمک باروری هم برای حیوانات و هم برای انسان می¬باشد. با این حال، فرآیند انجماد اسپرم می¬تواند باعث ایجاد استرس اکسیداتیو و آسیب به اسپرم شده و در نتیجه سبب کاهش فراسنجه های عملکردی اسپرم و قابلیت باروری آن ¬شود. با توجه به این موضوع و همچنین خاصیت آنتی اکسیدانی گاز سولفید هیدروژن (H2S)، در این مطالعه دو نوع اهداکننده گاز H2S شامل: NaHS، یک اهداکننده با سرعت رهایش سریع و GYY4137، یک اهداکننده با سرعت رهایش آهسته در طی انجماد اسپرم بز ارزیابی شد. در این مطالعه ابتدا غلظت بهینه هر دو اهداکننده در شرایط انکوباسیون در دمای 5/38 درجه سانتی گراد تعیین شد. نتایج نشان داد که غلظت¬های 5/1 و 3 میکرومولار NaHS و 15 و 30 میکرومولار GYY4137 فراسنجه های عملکردی مختلف اسپرم از جمله تحرک، زنده مانی، یکپارچگی غشاء و پراکسیداسیون لیپیدی و تولید گونه‌های اکسیژن فعال (ROS) را در طول انکوباسیون در دمای 5/38 درجه سانتی‌گراد بهبود بخشیدند (P< 0.05). پس از آن، اثرات غلظت بهینه NaHS و GYY4137 در طول انجماد بر فراسنجه های مختلف عملکردی اسپرم پس از ذوب ارزیابی شد. نتایج حاصل نشان داد که غلظت 5/1 میکرومولار NaHS و 15 میکرومولار GYY4137 فراسنجه های مختلف اسپرم از جمله تحرک اسپرم، زنده ماندن، یکپارچگی غشاء و کاهش آسیب DNA را در مقایسه با گروه کنترل منجمد-ذوب شده بهبود بخشید (P< 0.05). علاوه بر این غلظت 5/1 میکرومولار NaHS و 15 میکرومولار GYY4137 اکسایش-کاهش را در اسپرم¬های ذوب شده بهبود (P< 0.05)، پراکسیداسیون لیپیدی را کاهش (P< 0.05) و پتانسیل غشای میتوکندری را در اسپرم ذوب شده بهبود بخشید (P< 0.05). در نهایت، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که غنی¬سازی محیط فریز با غلظت 5/1 میکرومولار NaHS و غلظت 15 میکرومولار GYY4137 نتایج لقاح آزمایشگاهی را از نظر نرخ بلاستوسیست و کیفیت بلاستوسیست ها افزایش داد.
درنهایت یافته های ما نشان داد که مکمل‌سازی محیط فریز اسپرم با اهداکنندگان H2S، می‌تواند یک استراتژی امیدوارکننده برای بهبود میزان موفقیت روش‌های ART و افزایش نتایج رشد قبل از لانه‌گزینی در فناوری‌های کمک باروری باشد.
کلیدواژه:آنتی اکسیدان، انجماد، بز، GYY4137، لقاح آزمایشگاهی، NaHS، اسپرم

نام و نام خانوادگی:زهرا صادقی
عنوان پایان نامه: ساخت لیپوزوم اصلاح شده با TPGSبارگزاری شده با دوکسوروبیسین و کورکومین جهت ارزیابی خواص ضد سرطانی آن بر روی رده سلولی MDA-MB231
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر سیده زهره میراحمدی زارع

چکیده:

ویتامین E (توکوفرول)، یک ویتامین‎ محلول در چربی و یک آنتی اکسیدان قوی می‎باشد که موجب افزایش سطح ایمنی بدن در مقابل بیماری‎های مختلفی چون آلزایمر و انواع سرطان می‎شود. همچنین، با قرار گرفتن درلایه چربی غشا سلولی و خنثی کردن رادیکال‎های آزاد، از تخریب دیواره سلولی جلوگیری می‎کند. D-ɑ-توکوفریل پلی اتیلن گلیکول 1000 سوکسینات (TPGS) یکی از متداول‌ترین و پرکاربردترین مشتقات توکوفرول است که حلالیت آن در آب به علت گروه پلی اتیلن گلیکول افزایش یافته است. از TPGS بطور گسترده‎ایی در ساخت نانوساختارهای تحویل دارو استفاده می‎شود. TPGS زیست سازگاری، حلالیت دارو، نفوذ پذیری دارو در بافت و غشا سلولی را افزایش می‎دهد. TPGS با تاثیر بر پمپ های مقاومت دارویی در غشا سلول‎های سرطانی مانع بیرون ریختن دارو شده و بر مقاومت دارویی (MDR) غلبه می‌کند. همچنین، با کمک یا بدون کمک کاسپازهای القاکننده آپوپتوز، منجر به القای آپوپتوز می‎شود و فسفوریلاسیون پروتئین کیناز B (PKB یا AKT) را مهار می‎کند و سپس پروتئین‌های ضد آپوپتوز Survivin و Bcl-2 را کاهش می‎دهد، درنتیجه، باعث فعال شدن کاسپاز 3 و7 و مرگ برنامه ریزی شده سلولی وابسته به کاسپاز می‎شود. به طور همزمان، مرگ سلولی برنامه ریزی شده مستقل از کاسپاز و توقف چرخه سلولی فاز G1/S نیز رخ می‌دهد. در این مطالعه لیپوزوم اصلاح شده با TPGS به همراه دوکسوروبیسین به عنوان یک داروی متداول شیمی درمانی و کورکومین(CUR) به عنوان یک ترکیب طبیعی با خواص ضدالتهابی، ضد میکروبی و ضد سرطانی سنتز شد. کورکومین از طریق چند مسیر موجب القای آپوپتوز در مسیر میتوکندریایی، و در نتیجه افزایش بیان پروتئین پروآپوپتوزی Bax و القای آپوپتوز می‌شود. همچنین، با افزایش نفوذپذیری غشا، منجر به کاهش پتانسیل غشا و رها شدن سیتوکروم‌ها به سیتوزول شده و باعث فعال شدن آبشار کاسپازی والقای آپوپتوز می‎شود. مشخصه یابی لیپوزوم‎های ساخته شده با DLS و پتانسیل Zeta نشان داد که لیپوزوم اصلاح شده با TPGS توانسته است به خوبی 36% و 10% از CUR و DOX را به ترتیب در غشا و حفره درونی خود بارگذاری کند و در نهایت نانولیپوزوم حاصل دارای شعاع 140±2 nm و بار – 45mv است. سایز نانوذره و حضور گروه‌های TPGS در سطح نانوذره توسط میکروسکوپ الکترونی و FT-IR مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی تاثیر همزمانی تیمار TPGS،CUR ، DOX، برروی میزان زنده مانی رده سلولی MDA-MB231 به عنوان یک رده مقاوم سرطان پستان، میزان غلظتی از نانوکپسول که حداقل 50% سلول ها را بکشد، برای نانوذرات حاوی هر یک از این گونه ها به تنهایی و به صورت دوتایی و سه تایی به دست آمد. نتایج به دست آمده نشان داد در حالیکه لیپوزوم حاویTPGS در غلظت‌های بالاتر از µM225 ، 50% سلول های سرطانی را از بین می‎برد. این میزان برای TPGS-DOX و TPGS-CUR به ترتیب µM10 و µM 30 است و برای نانوذره TPGS+DOX+CUR به غلظت µM 3 از هر کدام از گونه ها می‎رسد. همچنین در تست بررسی بیان ژن ها نتایج به دست آمده بیان پروتئین پروآپوپتوزی Bax را افزایش داده و بیان پروتئین‌های ضد آپوپتوزی Bcl2 و ABC1 را بعد از 48 ساعت کاهش داد. بنابراین دارورسانی همزمان موجب هم افزایی در سمیت نانوسامانه در تیمار سلول‌های سرطانی شده است.

کلیدواژه: دی- آلفاتوکوفریل پلی اتیلن گلیکول سوکسینات، دوکسوروبیسین ، کورکومین ، لیپوزوم ، ضد سرطانی، سرطان پستان

نام و نام خانوادگی:شیما ضیایی
عنوان پایان نامه: ارزیابی اثر تنظیمی فاکتور رونویسی E2F1 بر فعالیت پروموتر RAX در رده سلولیHEK-293T
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

مقدمه: شبکیه به عنوان داخلی‌ترین لایه چشم، در فرآیند بینایی نقش کلیدی دارد. سلولهای پیش ساز شبکیه سلولهای چندتوانی هستند که پتانسیل تمایز به تمام سلول¬های شبکیه را دارا می باشند. با توجه به اهمیت کاربرد پیوند این سلول¬ها در بهبود بیماریهای تحلیل شبکیه، میزان محدود تکثیر این سلول ها در شرایط آزمایشگاهی به عنوان چالشی مهم در زمینه استفاده از این سلولها در پژشکی ترمیمی محسوب می شود. بنابراین مطالعات بیشتر جهت درک مکانیسم های مولکولی دخیل در تکثیر و تنظیم چرخه سلولی این سلولها بسیار حائز اهمیت می باشد. بر این اساس در این مطالعه بر مبنای بررسی های بیوانفورماتیک با نرم افزار Genomatix وجود سایت های اتصال فاکتور رونویسی E2F1 که از تنظیم کننده های کلیدی چرخه سلولی می باشد، بر روی ناحیه پروموتر ژن RAX انسانی پیش بینی گردید. عملکرد این ژن از عوامل مهم در حفظ تکثیر و چندتوانی سلول های پیش ساز شبکیه محسوب می¬گردد. در این طرح اثر فاکتور رونویسی E2F1 بر روی فعالیت پروموتر RAX با بررسی بیان ژن گزارشگر EGFP در پایین دست این پروموتر و همچنین اثر متقابل احتمالی RAX بر روی پروموتر E2F1 در رده سلول HEK-293T مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این طرح می¬تواند در راستای درک بهتر مسیرهای مولکولی موثر در تکوین شبکیه و همچنین بهینه سازی شرایط نگهداری و تکثیر سلول¬های پیش¬ساز شبکیه در محیط آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گیرد.
مواد و روش¬ها: مطالعات بیوانفورماتیک در مورد جایگاه اتصال E2F1 بر روی پروموتر ژن RAX انسانی با استفاده از نرم افزار Genomatix و برنامه MatInspector انجام گرفت. این مطالعات وجود 9 جایگاه اتصال برای فاکتور E2F1 را بر روی نواحی مختلف از پروموتر RAX ( از جمله نواحی Proximal، Core و Distal) نشان داد. پس از ساخت و تایید قطعه پروموتر E2F1، این توالی در یک حامل دارای گزارشگر مناسب کلون شد. همچنین توالی های کدکننده E2F1 و RAX تکثیر شده، پس از تائید توالی درون حامل¬های بیانی هدف کلون شدند. به منظور بررسی عملکرد و برهمکنش بین این فاکتورها، حامل¬های بیانی مربوطه درون سلول¬های HEK-293T ترنسفکت شدند. 48 ساعت پس از ترانسفکشن بررسی سلولی با استفاده از میکروسکوپ فلئورسنت انجام شد. سپس سلول¬ها جمع آوری شده، RNA آنها استخراج گردید. به منظور بررسی میزان بیان نسبی mRNA ژن¬های هدف من جمله RAX، E2F1 و EGFP و همچنین سنجش برهمکنش بین این فاکتورها از تکنیک RT-qPCR استفاده شد.
نتایج : بررسی¬های انجام شده با تکنیک RT-qPCR نشان دهنده کاهش فاحش فعالیت پروموتر RAX و بالطبع کاهش بیان نسبی گزارشگر EGFP به دلیل overexpression فاکتور رونویسی E2F1 بود. همچنین اثر مهاری E2F1 بر روی پروموتر RAX با آنالیز بیان RAX اندوژن پس از overexpression فاکتور رونویسی E2F1 نیز بطور موفقیت آمیز تصدیق شد. بر اساس یافته های ما، این مطالعه برای اولین بار برهمکنش بین فاکتور رونویسی E2F1 و ناحیه تنظیمی ژن RAX انسانی را اثبات کرده است. علاوه بر این، اثر متقابل RAX بر روی پروموتر E2F1 نیز بررسی گردید که آنالیز سلولی و نتایج اولیه حاکی از کاهش فعالیت پروموتر E2F1 در اثر افزایش بیان فاکتور رونویسی RAX بوده است، هرچند این نتیجه نیاز به بررسی بیشتر دارد.
بحث و نتیجه گیری : از آنجا که مطالعه مسیرهای مولکولی دخیل در ساز و کار تنظیمی سلول های پیش ساز شبکیه از اهمیت بسیاری برخوردار است، این طرح می تواند گامی مؤثر در جهت مطالعات بیشتر مکانیسم های مولکولی کلیدی در کنترل چرخه سلولی و بهینه سازی حفظ، نگهداری و تکثیر این سلول ها محسوب گردد

نام و نام خانوادگی:گل مریم گندم کار
عنوان پایان نامه: حذف ناحیه پروموتری از توالی ژنومی Linc01116 با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9 و تعیین اثر آن بر میزان رونویسی از LncRNA مورد نظر
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

مقدمه: Linc01116 در حال حاضر به عنوان یک LncRNA آنکوژن شناسایی شده است که نقش مهمی در تکثیر، تهاجم و متاستاز سلول های سرطان پستان ایفا می کند. برخی از مطالعات نشان دادند که از بین بردن رونوشت های Linc01116 از پیشرفت سرطان جلوگیری می کند. این ویژگی منجر به پیشنهاد Linc01116 به عنوان یک هدف درمانی شد. در سال‌های اخیر، تکنیک CRISPR/Cas9 به طور موثری برای مهندسی ژنوم سلول‌های تومور از طریق مهار رونویسی برخی از LncRNA های آنکوژن مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس، در مطالعه حاضر، هدف ما خاموش سازی رونویسی Linc01116 بوسیله CRISPR/Cas9 از طریق حذف توالی پروموتر آن می¬باشد.
مواد و روش ها: ابتدا میزان بیان Linc01116 در رده های مختلف سرطان پستان MDAMB231، MCF-7، MCF-10A و SKBR3 بوسیله RT-qPCR بررسی شد تا از میزان بیان افزایش یافته این LncRNA در رده های مورد مطالعه اطمینان حاصل شود. سپس پلاسمید حاوی کاست کدکننده دو sgRNA و spCas9 به همراه توالی کدکننده ژن مقاومت به آنتی بیوتیک پورومایسین ساخته شد و پس از تایید توالی¬های کلون شده در آن به سلول هدف، انتقال داده شد. در آخر تغییرات ژنومی پس از ناک اوت توسط spCas9 و میزان بیان Linc01116 و همچنین میزان تکثیر و مهاجرت در سلول های مذکور بررسی شد.
یافته¬ها: سطح بیان بالای Linc01116 در رده های سلولی مورد نظر تایید شد. جهت گیری صحیح و دقت قطعات کلون شده در وکتورهای ساخته شده با استفاده از PCR، تجزیه و تحلیل توالی و هضم آنزیمی تایید شد. همچنین PCR ژنومی حذف موثر توالی های هدف را نشان داد.
نتیجه¬گیری: با توجه به نتایج ما، کاهش بیان Linc01116 پس از ناک اوت با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9، به طور قابل توجهی از تکثیر و تهاجم سلول های سرطانی جلوگیری شد. بنابراین، Linc01116 می تواند به عنوان یک LncRNA آنکوژن در سلول های سرطان پستان معرفی شود و به طور بالقوه می تواند به عنوان یک هدف درمانی یا یک نشانگر تشخیصی مورد استفاده قرار گیرد.

کلیدواژه: سرطان پستان، تکنیک CRISPR/cas9، LncRNA، Linc01116

نام و نام خانوادگی:حامد مصلحی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان زیست فعال پروتئاز TEV به کمک برچسبSEP برای جداسازی برچسب همجوش از پروتئین نوترکیب هدف در سویه SHuffle
رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

مقدمه: پروتئین¬های دارویی باید بیشترین مشابهت ساختاری و عملکردی را به پروتئین طبیعی داشته باشند زیرا تغییر عملکرد بیولوژیکی پروتئین ممکن است برای بیمار خطرساز بوده و پاسخ ایمنی را در بدن برانگیزد. در این حالت با تولید آنتی¬بادی علیه پروتئین از اثربخشی آن کاسته و یا این اثر کاملا خنثی می¬شود. از این رو لازم است در صورت استفاده از هرگونه برچسب همجوشی¬ پس از بیان پروتئین دارویی هدف، این برچسب بریده و جدا شود. یکی از انواع پروتئازها که از مزایای ویژه¬ای از جمله اختصاصیت و حساسیت بالا در هضم پروتئین هدف برخوردار است، پروتئاز TEV می¬باشد. در این مطالعه از برچسب افزاینده حلالیت SEP که به انتهای C این پروتئاز اضافه شد برای بررسی فعالیت زیستی آن استفاده شد. در این پژوهش برای اولین بار زیرسویه¬ای از SHuffle طراحی شد که بطور قابل کنترل، بیان کننده¬ی TEV باشد و هضم برچسب از پروتئین هدف¬ را به هزینه سلول میزبان به انجام برساند. با این راهکار ضمن کاسته شدن از هزینه¬های مراحل پایین دستی پروتئین نوترکیب، از هدر رفت آن طی مراحل پی¬در¬پی خالص¬سازی جلوگیری می¬شود که در ابعاد آزمایشگاهی و صنعتی اهمیت بسزایی دارد.
مواد و روش¬ها: ابتدا حامل pBAD A-GST-TEV-Terminator-Neo-kana-Ori مورد هضم آنزیمی قرار گرفت و قطعه GST-TEV از آن حذف شد. در مرحله بعد ابتدا قطعه TEV-SEP و سپس توالی پروموتری araBAD با استفاده از آغازگرهای اختصاصی¬ با تکنیک PCR تکثیر و در حامل بیانی کلون و در نهایت صحت کلونینگ انجام شده با روش توالی¬یابی Sanger تایید گشت. بیان آنزیم TEV در دو سویه E. coli مورد ارزیابی قرار گرفت و در مرحله بعد بهینه¬سازی شرایط القا بررسی شد. از حامل بیانی pET DUET/TrxA-IGF1 به عنوان بیان کننده پروتئین هدف جهت بررسی هضم in vivo با TEV در سویه-های SHuffle و BL21(DE3) و در شرایط بیانی مختلف استفاده شد.
یافته¬ها: جهت بیان حاملpBAD A/TEV-SEP ، بعد از بررسی¬ بیان محلول در سویه¬های مورد بررسی، سویه SHuffle انتخاب شد. با توجه به نتایج بیان پروتئین همجوش Trx-IGF1 و برش برچسب TrxA از آن، غلظت mg/ml5/0L-آرابینوز به عنوان غلظت بهینه در نظر گرفته شد. نهایتا شرایط بیانی در دما ºC 22، زمان 16 ساعت، mM IPTG 1/0 و غلظت L-آرابینوز mg/ml5/0 به عنوان شرایط بهینه بیان و هضم in vivo انتخاب شد. در نهایت این سیستم توانست بالغ بر 50% از پروتئین¬های هدف همجوش را بواسطه TEV در محیط in vivo با حفظ حلالیت پروتئین برش یافته، هضم کند.
نتیجه¬گیری: در این پژوهش زیرسویه¬ای از SHuffle که توانایی بیان آنزیم TEV و پروتئین نوترکیب Trx-IGF1 را بطور همزمان داشته و بتواند بصورت کنترل شده هضم برچسب از پروتئین هدف را در شرایط in vivo در داخل سلول میزبان انجام دهد ساخته شد. پروتئاز TEV با سیستم بیانی طراحی شده توانست در شرایط بهینه شده بطور موفقیت آمیزی mg/L 6/19 از پروتئین TrxA-IGF1 را با نرخ برش50% هضم، پروتئین IGF1 محلول و بدون برچسب را تولید کند.

کلیدواژه: پروتئاز TEV، برچسب SEP، وکتورهای سازگار، هضم درون¬تنی، سویه SHuffle

نام و نام خانوادگی:منصوره فولادی
عنوان پایان نامه: استفاده از تکنولوژی ویرایش ژنوم کریسپر برای ویرایش ژن CLPG بر روی سلول‌های بز نژاد لری بختیاری

رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر مهدی حاجیان،دکتر شاهین اقبال سعید

چکیده:

مقدمه: با توجه به افزایش روز افزون جمعیت و نیاز به افزایش تولید فرآورده‌های پروتئینی مانند گوشت و از سوی دیگر، کاهش منابع دامی نیاز به افزایش بهره‌وری در تولید این منبع غذایی مهم را حائز اهمیت کرده است. تا همین اواخر، فن‌آوری‌های مؤثر کمی در دسترس بودند؛ تا اینکه فناوری‌های ویرایش ژنوم مانند روش CRISPR که یک سیستم ایمنی پروکاریوتی است و باعث ایمنی اکتسابی در برابر ویروس‌ها و پلاسمیدها می‌شود، راه جدیدی برای اصلاح ژن‌های کدکننده صفات مطلوب ارائه کردند. در این تحقیق یکی از مهم‌ترین جهش‌های ثبت شده برای رشد عضلانی بز،CLPG (Callipyge) مورد هدف قرار گرفت که در نهایت باعث هیپرتروفی عضلانی پس از تولد در ناحیه کمر و لگن خواهد شد. با استفاده از فناوری CRISPR/Cas9 و با حذف ژن CLPG، تأثیر بیان ژن‌های بالادست و پایین دست ناحیه ژنی CLPG که در افزایش توده عضلانی بز مؤثر هستند، بررسی شد.
مواد و روش‌ها: ابتدا سلول‌های فیبروبلاست بز لری بختیاری جداسازی و کشت داده شدند. از سوی دیگر، پلاسمید حامل سیستم CRISPR (pX459) و gRNA برای ژن‌ هدف کلون شد. پلاسمید استخراج شده توسط آنزیم‌های محدود کننده BbsI و EcoRV هضم شده و سپس با استفاده از تکنیک الکتروپوریشن به این سلول‌ها منتقل شد. سپس تغییرات ژنومی و میزان بیان ژن CLPG و ژن‌های پایین دست و بالا دست آن (Trim28،Myh1،Gtl2 ،Myh3، Myh4،MSTN) توسط RT-qPCR در رده سلولی فیبروبلاست بز ارزیابی شد.
یافته‌ها: بر اساس نتایج این مطالعه، کاهش بیان ژنCLPG پس از ناک اوت با استفاده از تکنیک CRISPR/Cas9 مشاهده شد (P < 0.0001) که نتیجه این کاهش بیان، باعث تغییرات معناداری در بیان ژن‌های نزدیک به ناحیه ژنی CLPG شد که کاهش بیان ژنMSTN (P < 0.001) ، افزایش بیان ژن Gtl2 وکاهش بیان ژن Trim28 (P < 0.01) به همراه داشت و همچنین ناک اوت CLPGباعث افزایش بیان زنجیره سنگین میوزین Myh3، Myh4 Myh1 (P < 0.05) شد. دقت وکتورهای ساخته شده با استفاده از آنالیز توالی، هضم آنزیمی و ژل الکتروفورز تایید شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل ،CLPG میتواند به عنوان عاملی موثر در هیپرتروفی عضلانی معرفی شود و به عنوان هدفی برای بهبود حجم و کیفیت گوشت مورد استفاده قرار گیرد.

کلیدواژه: Callipyge، CRISPR/Cas9، ناک اوت، هیپرتروفی، سلول فیبروبلاست بز

 

نام و نام خانوادگی:هلیا فتح پور
عنوان پایان نامه: ویرایش ژن MSTN در ژنوم بز نژاد لری بختیاری با استفاده از تکنولوژی ویرایش ژنوم CRISPR/Cas9
رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر مهدی حاجیان،دکتر شاهین اقبال سعید

چکیده:

مقدمه: با توجه به رشد روزافزون جمعیت، لزوم افزایش تولیدات دامی بخصوص گوشت در حیوانات مزرعه‌ای مانند گوسفند و بز ضروری است. در حال حاضر، سیستم‌های ویرایش ژنوم مبتنی بر فناوری CRISPR/Cas9 دارای پتانسیل بالایی برای ویرایش ژن هستند. ژن میوستاتین (MSTN) نقش مهمی در تنظیم توده عضلانی اسکلتی ایفا می‌کند و مهار این ژن نشان دهنده افزایش توده عضلانی است که به عنوان “فنوتیپ ماهیچه مضاعف” شناخته می‌شود. بر این اساس، هدف از این مطالعه ناک اوت کردن ژن MSTN با تکنیک CRISPR/Cas9 و تاثیر آن بر ژن‌های پایین‌دست MSTN است.
مواد و روش‌ها: ابتدا پلاسمید حاوی کاست کدکننده sgRNA و spCas9 به همراه توالی کدکننده ژن مقاومت به آنتی‌بیوتیک پورومایسین ساخته شد و پس از تایید توالی‌های کلون‌شده در آن، به‌وسیله الکتروپوریشن به سلول‌های هدف منتقل شد. سپس تغییرات ژنومی و میزان بیان ژن MSTN در رده سلولی فیبروبلاست بز مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت، بیان ژن های پایین دست MSTN توسط RT-qPCR ارزیابی شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که سطح بیان ژن MSTN در سلول‌های فیبروبلاست بز ناک اوت شده برای این ژن، نسبت به گروه کنترل به‌طور معنی‌داری کاهش یافته است (P < 0.05). درصد نرخ جهش در توالی کدکننده ژن MSTN 91.29% تعیین گردید. بر اساس یافته‌های این مطالعه، ناک اوت کردن ژن MSTN موجب کاهش بیان ژن CLPG (P < 0.001) و افزایش بیان ژنGTL2 (P < 0.0001) در کلاستر ژنی Dlk1-Dio3 (CLPG) شد که نشان دهنده یک مکانسیم تنظیمی بین ژن MSTN و کلاستر ژنیCLPG است. از طرف دیگر، ناک اوت MSTN موجب کاهش بیان ژن Trim28 (P < 0.01) و افزایش بیان ژن‌های زنجیره سنگین میوزین (Myh1، Myh3 و Myh4) (P < 0.05) شد.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های ما در این مطالعه، ناک اوت کردن ژن MSTN در بزها منجر به افزایش توده عضلانی می‌شود. این عملکرد، از طریق تاثیر بر کلاستر ژنی Dlk1-Dio3 (CLPG)، کاهش بیان ژن Trim28، و افزایش بیان ژن‌های زنجیره سنگین میوزین حاصل می‌شود. این یافته‌ها می‌توانند به بهبود تولیدات دامی و افزایش بهره‌وری در صنعت دامپروری کمک کنند.

کلیدواژه:CRISPR/Cas9، MSTN، سلول‌های فیبروبلاست بز، ناک اوت، ماهیچه مضاعف

.

 

نام و نام خانوادگی:کاوه ابراهیمی
عنوان پایان نامه: بررسی‌خصوصیت‌ آنتی‌باکتریال سلول¬های‌بنیادی‌مزانشیمی مشتق‌ از بخش‌رأسی‌دندان دردو سویه‌باکتری
رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشته کرمعلی،دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:

سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان (hMSCs) ، از جمله سلول‌های بنیادی مشتق از دندان، سلول‌های چند توانی هستند که علاوه بر دارا بودن قدرت تکثیر در شرایط تعریف شده آزمایشگاهی می‌تواند به سلول‌های مختلف تمایز پیدا کنند. این سلول‌ها به دلیل خصوصیات ضد التهابی، ضد آپوپتوزی در کنار ترشح طیف وسیعی از فاکتورهای رشد و اجزاء ماتریکس خارج سلولی در بسیاری از مطالعات پیش-کلینیکی و کلینیکی حائز اهمیت شناخته شده است. این در حالی است که در کنار خصوصیات قابل توجه این سلول‌ها، خصوصیت ضدمیکروبی این سلول‌ها جزء مواردی است که کمتر مورد ارزیابی های محققین قرار گرفته است. در این مطالعه، خصوصیت ضد میکروبی سلول‌های بنیادی مشتق از بخش رأسی دندان، در مقابل دو سویه باکتری گرم مثبت S.aureus و گرم منفی E.coli مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین نحوه پاسخ دهی این سلول‌ها به این دو سویه باکتری با ارزیابی فاکتورهای دخیل در التهاب و پپتیدهای ضد باکتریایی بررسی شد. نتایج حاصل از شمارش کلنی باکتری‌ها نشان داد که سلول‌های بنیادی مشتق از دندان، سلول‌های فیبروبلاستی و همچنین ترشحات این سلول‌ها سبب مهار تشکیل کلنی و کاهش جمعیت CFU باکتری‌ها در مقایسه با گروه کنترل باکتری شدند. همچنین نتایج تست هاله عدم رشد، MIC و MBC انجام گرفته با ترشحات سلول‌ها در برابر دو سویه باکتری نامبرده، ایجاد هاله عدم رشد با قطر‌های متفاوت و تقریبا هم اندازه با گروه کنترل (آنتی بیوتیک) را به همراه داشت همچنین نتایج بدست آمده از تست MIC انجام گرفته شده با ترشحات سلول‌های SCAP در غلظت 3000میکرو گرم برمیلی لیتر در مقابل باکتری E.coli و غلظت 30 میکروگرم بر میلی لیتر در مقابل باکتری S.aureus نشان دهنده بازدارندگی این ترشحات در مقابل باکتری‌ها بود ضمن اینکه در غلظت 9000 و 100 به ترتیب در مقابل باکتری‌های E.coli و S.aureus در تست MBC سبب کشندگی باکتری‌ها شد که این نتایج حاصله تاییدی بر خصوصیت ضد میکروبی این سلول‌ها و ترشحات آن‌ها می باشد. ضمن اینکه بررسی یکسری ژن‌های ضدمیکروبی و پیش التهابی سلول‌ها در حضور و عدم حضور باکتری‌ها تغییرات معناداری نشان داد که این تغییرات نیز موید خاصیت ضدمیکروبی این سلول‌‌ها می باشد. نتایج حاصل از این مطالعه برای اولین بار خاصیت ضد میکروبی سلول‌های بنیادی مشتق از دندان را گزارش کرد. با توجه به مقاومت آنتی بیوتیکی بسیاری از سویه‌های باکتری، استفاده از راهکارهای جایگزین نظیر استفاده از سلول‌ها یا ترشحات آن‌ها می تواند در آینده بعنوان راهکار جایگزین مورد استفاده قرار گیرد.

کلیدواژه: سلول‌های ‌بنیادی ‌مشتق از بخش رأسی ‌دندان، فعالیت ضدمیکروبی، باکتری S.aureus، باکتری E.coli .

 

نام و نام خانوادگی:بهاره قضاوی
عنوان پایان نامه: بررسی پارامترهای اسپرمی ، تست های عملکردی اسپرم و فاکتورهای التهابی در مردان ، پس از مبتلا شدن به کووید-19
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مرضیه تولائی ،دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:

سندروم حاد تنفسی-2، ویروسی که در حال حاضر با شیوع خود جهان را درگیر کرده است و نسبت به سویه های قبلی عفونت زایی قوی تری دارد. این ویروس از خانواده ی بتا کرونا است و از 4 پروتئین ساختاری تشکیل شده است، اتصال اولیه ی کرونا ویروس به سلول میزبان از برهمکنش بین پروتئین S و رسپتور ACE2 برقرار می شود. هر سلولی که دارای این گیرنده باشد به عنوان یک هدف بالقوه برای ورود کووید به شمار می رود، که بیضه نیز توانایی بیان بالای رسپتور ACE2 را دارد.با توجه به این نکته احتمال داده شد که این ویروس نیز بتواند باعث آسیب به دستگاه تناسلی مردان از طریق التهاب شود. لذا برآن گردید تا پارامترهای اسپرمی و تست های عملکردی اسپرم به همراه فاکتورهای التهابی اصلی در مسیر اینفلامازوم را در افراد کووید مثبت، یک ماه پس از ابتلا و سه ماه پس از ابتلا مقایسه گردد.
روش کار: در این مطالعه از 50 مرد مبتلا به کرونا که با مراجعه به آزمایشگاه و انجام تست RT-PCR ثابت شد که کرونا مثبت هستند، یک ماه بعد از بهبودی از بیماری کووید نمونه ی خون و نمونه ی منی جمع آوری گردید و مجدد پس از سه ماه بهبودی از بیماری کووید، 25 نفر از این افراد حاضر به نمونه گیری مجدد شدند. پارامترهای اسپرمی (غلظت، تحرک و مورفولوژی) بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی (2010) ارزیابی گردید. علاوه برآن آسیب DNA اسپرم به وسیله ی تست SCSA، سلامت کروماتین اسپرم به وسیله ی رنگ آمیزی تولوئیدن بلو، میزان هیستون اضافی به وسیله ی رنگ آمیزی آنیلین بلو، استرس اکسیداتیو به وسیله ی رنگ آمیزی DCF و Bodipy، میزان لکوسیت در نمونه ی منی به وسیله ی تست Entez ترشح هورمون های جنسی LH و تستوسترون، همچنین فاکتورهای التهابی اینترلوکین 6 و TNFα از طریق روش CLIA و الایزا و بررسی مارکرهای اصلی مسیر التهاب caspase-1، ASC وNLRP3 از طریق انجام وسترن بلات انجام شد. در نهایت آزمون‌ Paired-Sample t test به منظور آنالیز آماری داده‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. 05/0p≤ در این مطالعه نشانگر اختلاف و ارتباط معنادار می‌باشد.
نتایج: پارامتر‌های اسپرمی (غلظت، تحرک و مورفولوژی) در مردان، سه ماه پس از ابتلا به بیماری افزایش معناداری نسبت به مردان، یک ماه پس از ابتلا به بیماری داشته و بهبود پیدا کرده. به علاوه، میانگین تکه تکه شدن DNA اسپرم، کمبود پروتامین اسپرم، سلامت کروماتین اسپرم، میانگین لکوسیت در نمونه ی منی، هیستون اضافی اسپرم و همچنین فاکتور التهابی TNFα و هورمون LHنیز به طور معناداری در گروه سه ماه بعد از بیماری کووید نسبت به گروه یک ماه بعد از بیماری کووید کاهش داشت. به علاوه سطح تستوسترون در خون در گروه سه ماه بعد از بیماری افزایش معناداری نسبت به گروه یک ماه بعد از بیماری داشت. مارکرهای اصلی مسیر التهاب افزایش معناداری در گروه سه ماه بعد از بیماری کووید نسبت به یک ماه بعد از بیماری کووید داشتند.
نتیجه گیری: در این مطالعه مشخص گردید که مارکرهای التهابی در اسپرم بالا بوده و بیماری کووید می تواند در سیستم تولیدمثل مردان و تولید اسپرم اختلال ایجاد کند و با افزایش سطح آسیب DNA، کمبود پروتامین و لیپید پراکسیداسیون ناهنجار اسپرم در این افراد همراه است. لذا با وجود اینکه در سه ماه بعد از بهبودی التهاب همچنان بالا است ولی بدن توانایی کنترل آن را داشته است.

کلیدواژه: کووید-19، پارامترهای اسپری، تست های عملکردی اسپرم، تست حیات، مارکرهای التهابی، سلامت کروماتین، استرس اکسیداتیو

 

نام و نام خانوادگی:زهرا توکل نژاد
عنوان پایان نامه: ساخت و ارزیابی اثر سمیت نانوحامل‌ پلی الکترولیتی PEI-Alg حاوی ملیتین در رده سلول سرطان سینه
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر سیده زهره میراحمدی زارع-دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

سرطان سینه شایع ترین سرطان در بین زنان است. استفاده از پپتیدهای ضد سرطان (ACP) همچون ملیتین ((Mel، یک استراتژی درمانی جدید علیه سلولهای سرطانی است. استفاده همزمان از ملیتین به عنوان توکسین نیش زنبور عصب، در کنار داروهای شیمی درمانی با تاثیر بر غشای سلولی سبب کاهش مقاومت سلول های سرطانی و کاهش دوز موثر داروی شیمی درمانی می شود. با این وجود عوارض جانبی ملیتین استفاده از آن را محدود می کند. در این راستا تدوین راهکاری مناسب جهت کاهش عوارض جانبی و بهبود کارآیی شیمی درمانی آن حائز اهمیت است. قابل ذکر است سلول های سرطانی در پی تغییرات ژنتیکی توانایی بقا و تکثیر بیش از حد دارند و با مهاجرت به بافت های مجاور و متاستاز به نقاط دور دست، پیشرفت سرطان را مقدور می کنند. از این رو فعال کردن مسیرهای آپوپتوزی و تاخیر در متاستاز از جمله استراتژی های قدرتمند در درمان بلند مدت سرطان است. این در حالی است که مطالعات نشان دهنده کارایی ملیتین در مهار متاستاز با تاثیر بر پروتئین های ماتریکس بین سلولی است.
در این مطالعه، یک نانوحامل پلی الکترولیتی پوسته-هسته (PEI-Alg) حاوی (Mel) و ماده موثره دوکسوروبیسین (Dox) به عنوان یک داروی شیمی درمانی متداول، به روش میکروامولسیون جهت افزایش پایداری و رهایش کنترل شده در برابر MDA-MB-231 به عنوان یک شکل تهاجمی و مقاوم به شیمی درمانی از سرطان سینه طراحی شد. نانوسامانه دارای شکل کروی با اندازه متوسط حدود nm 45±264 و پتانسیل زتا mV 1±20+ و فاقد سمیت سلولی بود. در حالیکه با بارگذاری ملیتین یا دوکسوروبیسین به تنهایی و به صورت همزمان، حداقل غلظت نانوسامانه برای کاهش 50 درصدی جمیت سلول سرطانی (IC50) پس از 5 ساعت تیمار با دارو به ترتیب (g/mlµ 1) و (g/mlµ 71/0) و (g/mlµ 5/0) بدست آمد. بنابراین، تحویل همزمان ملیتین و دوکسوروبیسین القای مرگ را تا 55 درصد افزایش داد که با بیان ژن های مرتبط با فرآیند مرگ برنامه ریزی شده سلول (Bax وBcl-2) هماهنگ بود. همچنین میزان بیان نشانگر های ماتریکس خارج سلولی (MMP-2 وMMP-9) نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (01/0>P **). بنابراین نانوسامانه حاصل توانسته است با مهار MMP-2 وMMP-9 از متاستاز سلول های سرطانی جلوگیری کند.

کلیدواژه: نانوحامل های پلی الکترولیتی، مایسل، دارورسانی همزمان به سرطان، ملیتین، ماتریکس خارج سلول

 

نام و نام خانوادگی:آسیه اسماعیلی ایرانی
عنوان پایان نامه: بررسی ارتباط آسیب DNA اسپرم و نتایج کلینیکی زوجین کاندید ICSI
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر محمدحسین نصر اصفهانی دکتر مرضیه تولائی

چکیده:

مقدمه: ناباروری یکی از مشکلات عمده جامعه کنونی است که 50 درصد آن به علت فاکتور مردانه می‌باشد. اولین قدم جهت تشخیص ناباروری، آنالیز اسپرم می‌باشد. در بیشتر موارد افراد با کاهش کیفیت آنالیز اسپرم با مشکل ناباروری مواجه هستند ولی در برخی موارد آنالیز مایع منی براساس سازمان بهداشت جهانی طبیعی است ولی زوجین نابارور هستند. در طی دهه اخیر مشخص شده که در برخی از مردان با پارامترهای اسپرمی طبیعی، افزایش سطح آسیب DNA اسپرم وجو دارد. با توجه به این که DNA اسپرم نیمی از ژنوم آینده جنین را تشکیل می‌دهد و مطالعات گزارش کرده اند که افزایش سطح آسیب DNA اسپرم با کاهش کیفیت جنین، درصد حاملگی و افزایش میزان سقط مرتبط است. لذا در این مطالعه سعی شده که آسیب DNA اسپرم با استفاده از دو روش معتبر TUNEL و SCSA در 500 زوجین نابارور کاندیدای روش ICSI مورد بررسی قرار گیرد و ارتباط این پارامترها با نتایج کلینیکی حاصل از روش ICSI مورد بررسی قرار گیرد.
روش کار: 500 زوج نابارور که به مرکز باروری و ناباروری پویش و رویش شهرک سلامت اصفهان مراجعه کردند، وارد مطالعه شدند. آنالیز پارامترهای اسپرمی براساس سازمان بهداشت جهانی (2010) و آسیب DNA با استفاده از دو روش SCSA و TUNEL بررسی گردید. نتایج کلینیکی از پرونده بیماران استخراج گردید.
در نهایت آزمون آنالیز توصیفی Descriptive و همبستگی Correlation برای داده‌ها انجام شد. P<0.05 در این مطالعه بعنوان اختلاف و ارتباط معنادار در سطح آماری تعریف شده است. نتایج: نتایج مطالعه کنونی نشان می‌دهد که پارامترهای کلینیکی از جمله لقاح، کیفیت جنین، حاملگی شیمیایی و تولد زنده ارتباط معنادار آماری با آسیب DNA اسپرم با هر دو روش TUNEL و SCSA نداشته است (p>0.05) و فقط زوجین با آسیب DNA اسپرم بالا با افزایش کیفیت جنین C یا پایین مواجه می شوند.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه کنونی بیانگر آن است که آسیب DNA اسپرم ارتباطات معناداری با نتایج کلینیکی ICSI را نداشته است. یکی از علل اصلی پایین بودن میانگین آسیب DNA اسپرم که یک دلیل آن می تواند استفاده از مکمل ها و آنتی اکسیدان ها باشد، به احتمال تخمک توانسته آسیب DNA اسپرم پایین را ترمیم کند به همین دلیل، ارتباطاتی در این زمینه مشاهده نشد که نیاز به بررسی های بیشتر در این زمینه می باشد.

کلیدواژه:پارامتر اسپرمی، آسیبDNA، ICSI، لقاح، کیفیت جنین، حاملگی.

 

نام و نام خانوادگی:زهرا میری
عنوان پایان نامه: ارزیابی تولید پروتئین نوترکیب اینترلوکین 11 انسانی در باکتری E. coli
رشته تحصیلی:زیست‌شناسی گرایش بیوتکنولوژی میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر کیانوش درمیانی دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:

اینترلوکین 11 (IL-11) به طور طبیعی در بدن توسط ماکروفاژها، سلول های کبدی، سلول های B وT ، سلول های اپی‌تلیال دستگاه گوارش و ….. تولید می شود، ولی بطور عمده در سلول های استرومایی مشتق از مغز استخوان تولید می شود. اینترلوکین 11 يك فاكتور رشد هماتوپويتيك است كه سبب تحريك تكثير سلول هاي بنيادي هماتويتيك و مگاكاريوسيت ها گرديده، بلوغ و تمايز مگاكاريوسيت ها و توليد پلاكت ها را افزايش مي دهد. اینترلوکین 11 انسانی (hIL-11) با استفاده از فناوری DNA نوترکیب تولید شده و به عنوان یک پروتئین درمانی به نام Oprelvekin برای جلوگیری از ترمبوسیتوپنی شدید استفاده می شود. اخيرا از این سایتوکاین جهت درمان ترومبوسيتوپني ناشي از شيمي‌درماني در بيماران مبتلا به سرطان نیز استفاده مي شود و اولين فاكتور رشدي است كه بدين منظور توسط FDA تأييد شده است. در این طرح ابتدا یک نسخه از توالی کدکننده پروتئین نوترکیب hIL-11 همراه با برچسب خالص سازی His-tag تحت یک پروموتور T7 و برچسب محلول سازی TrxA نیز تحت پروموتور T7 دیگر به طور جداگانه در وکتور بیانی pET15b کلون و سپس در یک زیرگونه مناسب از باکتری E. coli بیان شد. وکتور هدف تحت عنوان pET15b/HisIL-11/TrxA نام گذاری ‌شد. هدف اصلی از ساخت این وکتور تولید hIL-11 نوترکیب به صورت محلول در باکتری E. coli و سپس خالص¬سازی آن بود. وکتور به گونه-ای طراحی شد که در صورت تولید پروتئین نوترکیب IL-11 به صورت محلول به کمک برچسب His-Tag ¬امکان خالص-سازی آن با استفاده از رزین نیکل فراهم شود.
نتیجه گیری:
با تولید پروتئین نوترکیب hIL-11 به صورت محلول، برای بررسی فعالیت زیستی این پروتئین نوترکیب، اثر بخشی
آن بر روی یک رده سلولی مناسب مانند ردهTF-1 مورد ارزیابی قرار گرفت.
کلیدواژه: پروتئین نوترکیب، اینترلوکین 11،رده سلولی، بیان پروتئین.

 

نام و نام خانوادگی:راضیه ماموریان اصفهانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان آنزیم‌های دخیل در مسیر تولید سولفید هیدروژن درسلول‌های کومولوس گرانولوزای افراد دارای سندرم تخمدان پلی‌کيستيک کانديد IVF
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرنوش جعفرپور

چکیده:

سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) یکی از دلایل ناباروری شایع‌ در عصر کنونی است که 6 تا 21درصد از جمعیت زنان در سن باروری دارای این سندرم هستند. از سوی دیگر شیوع ناباروری در زنان دارایِ PCOS بین 60 تا 70درصد است. از ویژگی‌های بالینی PCOS می‌توان به هایپرآندروژنیسم، تخمدان‌های پلی‌کیستیک و اختلال در تخمک‌گذاری اشاره کرد. مسیرهای سیگنالینگ متعددی در روند تخمک‌گذاری دخیل هستند. یکی از این مسیرهای سیگنالینگ، مسیر تولید سولفیدهیدروژن (H2S) است. تنظیم‌کنندۀ اصلی تولید سولفیدهیدروژن سه آنزیم CBS، CTH و 3-MPST است که به واسطۀ کاتالیز برگشت‌ناپذیر هموسیستئین با آنزیم‌های ذکرشده تولید می‌شود. از سوی دیگر تحقیقات انجام‌شده نشان‌دهندۀ آن است که سولفیدهیدروژن به‌عنوان یک مولکول سیگنال‌دهندۀ گاز درون‌زا، نقش حیاتی در تقسیم میوز و بلوغ تخمک ایفا می‌کند؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که اختلال در متابولیسم سولفیدهیدروژن بتواند باعث ایجاد ناهنجاری‌های تولیدمثلی شود. باتوجه به نقش سولفیدهیدروژن در فرآیندهای فیزیولوژیک و پاتوفیزیولوژیک در باروری جنس ماده و همچنین شرایط پاتوفیزیولوژیک موجود در روند فولیکوژنزیز و بلوغ تخمک در افراد PCOS در این مطالعه، یک مطالعۀ موردی‌شاهدیِ آینده‌نگر؛ شامل 32 بیمار PCOS و 30 فرد سالم (زنان اهداکنندۀ تخمک یا زنان درخواست‌کنندۀ تعیین‌جنسیتِ جنین) انجام شد. ابتدا برخی از ویژگی‌های فیزیولوژیکی و هورمونی؛ شامل سن، شاخص تودۀ بدنی، سطح هورمون‌های LH، FSH، AMH و Prolactinو فشارخون و ویتامین دی بررسی شد؛ سپس سلول‌های کومولوسِ نمونه‌ها جهت اندازه‌گیریِ بیان آنزیم‌های CBS، CTH و3-MPST در سطح mRNA، با روش qRT-PCR و آنزیم‌های CBS و CTH در سطح پروتئین، با روش وسترن‌بلات استفاده شد؛ همچنین به بررسی غلظت GSH و GSSG با روش الایزا در مایع فولیکولیِ افراد دارای سندرم تخمدان پلی‌کیستیک و افراد بدون علائم شاخص سندرم تخمدان پلی‌کیستیک پرداختیم. در نهایت نتایج به‌دست‌آمده به‌وسیلۀ برنامۀ SPSS با آزمون Independent-Samples T Test آنالیز آماری شد و نمودارهای مربوط به نتایج، با برنامۀ PRISM رسم شد.
با توجه به مطالعات بیوانفورماتیکی و آزمایشگاهی، تفاوت کاهشیِ معناداری در بیان ژن‌های CBS و CTH در سطح mRNA نشان داده شد. در سطح پروتئینِ افراد PCOS نسبت به افراد non-PCOS نیز کاهش نشان داده شد، اما معناداری مشاهده نشد؛ همچنین تفاوت معناداری در بیان ژن MPST در سطح mRNA مشاهده نشد. غلظت GSH و GSH/GSSG و GSH+GSSG در افراد PCOS کاهشی معنادار داشت و غلظت GSSG افزایش داشت، اما معناداری مشاهده نشد.

کلیدواژه: سولفیدهیدروژن، سندرم تخمدان پلی‌کیستیک، ناباروری  CBS،  CTH، 3-MPST

 

نام و نام خانوادگی:راضیه یزدانی
عنوان پایان نامه: حذف ژن HGF توسط سیستم CRISPR/Cas9 با استفاده نانو ذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: پروفسور محمد حسین نصر اصفهانی، دکتر فرشته کرمعلی

چکیده:

یکی از فاکتورهای ترشحی مهم که توسط سلول های بنیادی مزانشیمی از جمله سلول های بنیادی مشتق از دندان ترشح می شود، فاکتور رشد هپاتوسیتی (HGF) می باشد. در این مطالعه به منظور کاهش بیان ژن HGF از سیستم CRISPR/Cas9 استفاده گردید. به منظور انتقال سیستم CRISPR/Cas9 به درون سلول‏ها و ترانسفکت سلولی روش‏های مختلفی ارائه شده است. هدف اصلی این مطالعه، تولید نانوذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم (ELHN) به عنوان روشی نوین جهت انتقال سیستم CRISPR/Cas9 به سلول های SCAP بود. انتظار می‌رفت که با استفاده از این روش، بازدهی انتقال وکتور به سلول‏ها در مقایسه با روش های معمول مانند لیپوفکتامین و الکتروپوریشن افزایش یابد.
در این مطالعه، ابتدا gRNA مناسب برای ژن HGF طراحی گردید و پس از الحاق درون وکتور CRISPR/Cas9 ، وارد لیپوزوم های مصنوعی گردید. در مرحله بعد، پس از جمع آوری اگزوزوم و تلفیق آن ها با لیپوزوم های حاوی وکتور CRISPR/Cas9، ELHN تهیه گردید. سپس، ELHN به سلول های SCAP ارائه گردید و میزان کاهش بیان ژن HGF در سطح RNA و پروتئین مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که می توان با استفاده ELHN به طور کارآمدی سیستم CRISR/Cas9 را به سلول‏های SCAP انتقال داد. آنالیزهای توالی یابی DNA ژنومی سلول‏های SCAP، تست QRT-PCR و رنگ آمیزی پروتئین کاهش بیان ژن HGF را نشان داد، همچنین به منظور بررسی تاثیر HGF ترشحی بر تکثیر سلولی تست MTS انجام شد. برای این منظور از محیط کشت مجاور شده با سلول‏های KD -HGF و سلول‏های WT بر روی سلول‏های ADSC استفاده گردید، که نتایج MTS میزان کاهش تکثیر سلولی در گروه KD-HGF را نسبت به گروه WT نشان داد.

کلیدواژه: نانوذرات تلفیقی اگزوزوم- لیپوزوم، سیستم CRISPR/Cas9، فاکتور رشد هپاتوسیتی، سلول‌های بنیادی مشتق از بخش رأسی دندان ((SCAP ISGs.

 

نام و نام خانوادگی:فاطمه کفش رسان
عنوان پایان نامه: انالیز ارتباطی تست های آسیب DNAو محتوای پروتئینی هسته اسپرم در افراد بارور و نابارور کاندید ICSI
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر مرضیه تولایی، دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:

سابقه و هدف: تمرکز فزاینده بر ایجاد ابزارهای جدید برای تشخیص دقیق آسیب DNA و انتخاب  اسپرم های فردی قبل از ICSI به ما این امکان را می دهد تا با اطمینان و کارایی بیشتر به مشاوره و درمان زوجین بپردازیم و ترس های ناشی از ژنوم پدری به خطر افتاده را هنگام درمان مردان با استفاده از تکنولوژی تولید مثل (ART ) کاهش دهیم. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین تست‌های آسیب DNAو محتوای پروتئینی هسته در مردان نابارور کاندید تزریق درون سیتوپلاسمی اسپرم (ICSI) بود و مقایسه بین انواع تست‌های عملکردی اسپرم و ارزیابی نقش فراگمنتاسیون DNA اسپرم در میزان لقاح و باروری این مردان نابارور انجام گردید.
مواد و روش‌ها: اين مطالعه بر روي مایع منی 209 نابارور کاندید ICSI که مراجعه کننده به مرکز باروری و ناباروری اصفهان بودند انجام گرفت و قبل از ورود بيماران به طرح همه شرايط مطالعه به اطلاع بيمار رسانده شده و از آن‌ها رضايت كتبي گرفته شد. پارامترهای اسپرمی، فراگمانتاسیون DNA، کیفیت جنین، میزان لقاح و باروری با انواع تست‌های عملکردی اسپرم (رنگ آمیزی‌های Diff quick، CMA3، آنیلین بلو، تولوئیدن بلو، و SCSA) انجام گردیدند. داده های جمع آوری شده از این مطالعه توسط نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل پارامترهای زوجین از آزمون های آماری Independent Sample T Test و One Way Anova در گروه نابارور استفاده شده است. داده ها به صورت میانگین± خطای استاندارد ارائه شدند. سطح معنی داری در این آزمون معادل P ≤0/05 در نظر گرفته شده است.
نتایج: در این مطالعه کیفیت جنین ها به دو دسته کیفیت جنین های زیر 50 درصد و کیفیت جنین های بالای 50 درصد تقسیم شدند. هیچ تفاوت معنی داری بین پارامترهای اسپرمی در دو دسته کیفیت جنین دیده نشد، ولی از نظر تست عملکردی اسپرم تولوئیدن بلو و درصد باروری بین دو گروه کیفیت جنین اختلاف آماری معنی داری دیده شد. همچنین نتایج مطالعه ما در رابطه با ارتباط پارامترهای اسپرمی و آسیب DNA اسپرم که با تست های عملکردی اسپرم ارزیابی شد، نشان داد که بین درصد آسیب DNA با غلظت اسپرم (توسط تست AB) و تحرک اسپرم (توسط تست های DFI، و آنیلین بلو AB) رابطه‏ی معکوس و با اسپرم‏های دارای مورفولوژی غیرطبیعی ( با تست‌های AB، CMA3 و درصد HDS) رابطه‏ی مثبت و معنی داری وجود داشت. نتایج عدم اختلاف آماری معنی دار از نظر پارامترهای اسپرمی و تست های عملکردی اسپرم بین سه گروه با حاملگی مثبت (Pregnant)، کیس های با حاملگی منفی (Non-Pregnant) و کیس های بدون انتقال جنین به روشICSI (UE-ET) را نشان دادند، با این تفاوت که فقط مورفولوژی غیرطبیعی اسپرم و در تست DFI بین گروه UE-ET و بقیه گروه ها این ارتباط معنی داری بوده، که در گروه UE-ET که جنین مناسب برای انتقال یا انجماد ندارند درصد DFI و مورفولوژی غیر طبیعی افزایش معنی داری نسبت به دو گروه دیگر را نشان دادند.
نتیجه‌گیری: به طور کلی بیماران نیازمند ICSI سطح بالاتری از آسیب DNA اسپرم را نشان می دهند. در روش هایی مانند IVF یا ICSI، که در آن انتخاب طبیعی و رقابت اسپرم کنار گذاشته می شود، حذف یا جداسازی DNA آسیب دیده اهمیت بیشتری پیدا می کند. با توجه به نتایج این مطالعه می توان به تاثیر منفی سطح کاهش یافته DFI بر کیفیت جنین و نتایج حاملگی اشاره کرد و این نکته به عنوان یکی از تازگی های این مطالعه محسوب می شود. شفاف سازی مکانیسم‌های منجر به شکستن و آسیب به DNA اسپرم و انجام مطالعات بالینی اضافی با استفاده از روش های استاندارد مورد نیاز می باشد و ممکن است به تمرکز بهتر مطالعات با هدف ارزیابی تأثیر داروها در ناباروری مردان کمک کند و چشم اندازهای درمانی جدیدی را برای درمان مردان نابارور ارائه دهد.

کلیدواژه: فراگمانتاسیون DNA، ICSI، اسپرم، تست های عملکردی، لقاح، باروری ISGs.

 

نام و نام خانوادگی:فراز سیفوری
عنوان پایان نامه: ساخت و ارزیابی درون تنی یک زخم پوش چندلایه شامل سلولز باکتریایی،هیدروژل کیتوسان و الیاف پلی کاپرولاکتون بارگذاری شده با نانوذرات اکسید روی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما :  دکتر الهه مسائلی

چکیده:

یک زخم پوش ایده آل و چند لایه باید خصوصیاتی از قبیل پایداری مکانیکی، کنترل رطوبت محیط زخم، زیست سازگاری، انتقال گاز، جلوگیری از عفونت، از بین بردن ترشحات زخم، زیست تخریب پذیری بالا و توانایی چسبندگی به پوست بدون آسیب به زخم را دارا می‌باشد. همچنین باید قابلیت نگهداری اگزودای زخم و خاصیت هموستاز سریع و ضد باکتریایی را نیز داشته باشد. بنابراین زخم پوش‌ها باید حداقل دو لایه بوده به طوریکه قسمت فوقانی از ورود میکروب جلوگیری کرده و قسمت تحتانی قابلیت زهکشی اگزودای زخم را داشته باشد که وجود غشاهای نامتقارن در تولید زخم پوش‌ها یکی از نقاط قوت مطالعات در این زمینه می‌باشد. در این پژوهش زخم پوش سه لایه‌ای طراحی شد به طوری که لایه رویی آن، لایه سلولز باکتریایی به عنوان لایه با خاصیت نفوذپذیری بالا آب و گاز و تخلخل بالا لایه میانی پلیمر طبیعی هیدروژل کیتوسان به عنوان هموستات با خاصیت تحریک سلولی و ضد باکتریایی بارگذاری شده با نانوذرات اکسید روی برای بهبود خاصیت ضد باکتریایی و لایه زیرین از داربست الکتروریسی شده پلی کاپرولاکتون برای استحکام مکانیکی داربست انتخاب شدند. آنالیزهایی از جمله SEM و بررسی مورفولوژی لایه ها و DLS و Zeta Potential برای نانوذرات اکسید روی، رهایش دارو از زخم پوش، خاصیت تورم زخم پوش سه لایه، زیست تخریب پذیری و میزان تغییرات pH، به عنوان بررسی‌های فیزیکی و شیمیایی زخم پوش انجام گرفت. لایه سلولز باکتریایی با میانگین قطر 5±95، و لایه PCL با میانگین قطر 3±303 نانومتر با ظاهری صاف و بدون بید و میانگین قطر نانوذرات اکسید‌روی 7±212 نانومتر گزارش شد. همچنین زخم پوش سه لایه BC/Chi+ZnO/PCL خاصیت ضد باکتریایی اثر گذاری بر روی هر دو سویه E.coli و S.areus از خود نشان داد. با توجه به نتایج حاصل از تورم مناسب و رهایش آهسته نانوذرات و خاصیت ضد باکتریایی مشخص شد که پانسمان زخم سه لایه BC/Chi+ZnOPCL از پتانسیل بالایی به عنوان زخم پوش برای زخم برخوردار است. در ادامه آنالیزهای ترمیم زخم در مدل برون تنی برای زخم پوش سه لایه و ارزیابی هیستوپاتولوژیکی نواحی زخم انجام شد و نتایج نشان داد که زخم پوش سه لایه حاوی نانوذرات در کوتاه مدت درمان زخم را تسریع می کند.

کلیدواژه:

زخم پوش چند لایه، سلولز باکتریایی، هیدروژل کیتوسان، نانوالیاف پلی کاپرولاتون، نانوذرات اکسید روی

 

 

نام و نام خانوادگی:شیما حمزه
عنوان پایان نامه: بررسی بیان ژن های تحریک شده توسط اینترفرون در بافت اندومتریوم رحم در حضور بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی در شرایط اکس ویوو در گونه گاو
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکتر فرنوش جعفرپور، دکتر مهدی حاجیان حسین ابادی

چکیده:

رویان تشکیل شده در گاو تقریبا در روز هفتم پس از لقاح به مرحله ی بلاستوسیست رسیده که بلاستوسیست با تمایز به دو رده ی سلولی توده سلولی درونی و تروفکتودرم مشخص می گردد. تا رسیدن به مرحله ی بلاستوسیست، تکوین رویان از مسیرهای پیام رسان رحمی مستقل بوده، به گونه ای که تولید جنین تا مرحله بلاستوسیست در شرایط آزمایشگاهی تقریباً آسان می باشد. پس از مرحله بلاستوسیست، رویان گاو برای ادامه تکوین خود به طور کامل به ترشحات رحمی وابسته می باشد. از سوی دیگر میزان بیان ژن ها در اندومتریوم رحم به مرحله تکوین رویان نیز بستگی دارد و به احتمال زیاد به دلیل ترشح ترکیباتی مانند اینترفرون تائو (IFN-τ) است، اما به طور بالقوه سلول های بلاستوسیست می توانند بر میزان بیان ژن ها در اندومتریوم رحم تأثیر بگذارند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات ایجاد شده در بیان ژن های خانواده ISGs در بافت اندومتریوم رحم در هم کشتی با بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی (آزمایش 1) و همچنین بررسی بیان این ژن ها در بافت اندومتریوم رحم در حضور محیط کشت حاصل از آزمایش 1 (آزمایش 2) در شرایط آزمایشگاهی در گونه گاو بود. بدین منظور، ابتدا جنین های گاوی با دو تکنیک لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی تولید شد و سپس بلاستوسیست های تولید شده در هر دو روش در شرایط آزمایشگاهی در معرض نمونه رحمی قرار گرفته و پس از 24 ساعت مجاورت، بیان ژن های تحریک شده توسط اینترفرون (MX1, MX2, OAS1Y, ISG15, RSAD2) در سطح mRNA در بافت رحم با روش real time PCR بررسی شد. مشاهدات ما نشان داد، بیان ژن های خانواده ISGs در بافت اندومتریوم رحم در حضور بلاستوسیست های حاصل از لقاح آزمایشگاهی در مقایسه با بلاستوسیست‌های حاصل از شبیه سازی دارای افزایش بیان قابل توجهی بود. در ادامه استفاده از محیط کشت (CM) بلاستوسیست‌های حاصل از هر دو روش نیز این افزایش بیان ژن های خانواده ISGs را در بافت اندومتریوم رحم نشان داد. نتایج حاصل از این آزمایش تأیید کننده این مطلب است که فاکتورهای ترشحی بلاستوسیست‌ها از قبیل القا کننده‌های بیان ژن های خانواده ISGs یعنی IFN-τ در CM آنها‌ وجود داشته و پایدار هستند.

کلیدواژه: بلاستوسیست، شبیه ­سازی، لقاح آزمایشگاهی، اندومتریوم رحم، اینترفرون تائو ، ژن­های خانواده ISGs.

 

نام و نام خانوادگی:راضیه فتحی
عنوان پایان نامه: بررسی بیوانفورماتیکی و بیانی ریبونوکلئیک اسیدهای بلند غیر کد شونده MIR4435-2HG و TTC28-AS1 در سلول های گرانولوزا بیماران مبتلا به PCOS و افراد نرمال
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:
Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most common endocrine disorders in women of reproductive age, characterized by ovulation disorder, hyperandrogenism, polycystic ovary morphology and genetic heterogeneity. Despite the extensive research that has been done on this disease, its main cause or causes are still unknown. It is now well accepted that altered activities of long non-coding RNAs (lncRNAs) are associated with the development of human diseases. However, the role of lncRNAs is unknown in reproductive medicine, except for limited cases that include the effect of changing the expression of lncRNAs on the proliferation and steroidogenesis of granulosa cells in women with PCOS.
Here, we aim to identify key lncRNAs involved in the development or exacerbation of PCOS using bioinformatics studies. Two microarray datasets were extracted from the GEO gene expression database. Among them, genes with different and significant expression (DEGs) were identified. Then, two key lncRNAs, TTC28-AS1 and MIR4435-2HG, were selected from the lncRNA list based on their correlation with each other and with the genes identified in the previous step. The measurement of the expression of these two lncRNAs was consistent with the analyzes performed in such a way that TTC28-AS1 lncRNA showed a significant decrease in expression in the PCOS group compared to the control group, and MIR4435-2HG lncRNA showed an increase in expression that was expected, but this The change was not significant. Then the relationship between the expression of TTC28-AS1 lncRNA and the clinical, biochemical and hormonal parameters of both groups in the study was investigated. The results showed a significant correlation between TTC28-AS1 lncRNA expression and LH, FSH, AMH and testosterone levels. The oocyte/embryo quality in PCOS patients undergoing ART cycles was evaluated and its relationship with TTC28-AS1 expression was investigated. Among these data, only the percentage of germinal vesicles, degenerated oocytes and the number of embryos had a significant correlation with the expression of TTC28-AS1.
The genes regulated by two candidate lncRNAs were also identified, which included FOS, PFKFB4, EGR2, TBC1D22A, ARHGEF40, and ENO2, and it was shown that they are active in various pathways such as TNF-alpha, cholesterol homeostasis, hypoxia, p53 pathway, and apoptosis. do Since it is possible that the differential expression analysis of lncRNAs can introduce diagnostic biomarkers for therapeutic purposes and suggest new approaches to understand the pathogenesis of this syndrome. In this study, the above genes are suggested as potential biomarkers for PCOS diagnosis in peripheral blood. Finally, using drug databases such as TTD، DGIdb، GeneCards, possible drugs (metformin, pioglitazone, dexamethazone, propofol and Capsaicin) that can regulate the obtained candidate genes were proposed and reported.

کلیدواژه: polycystic ovary syndrome, PCOS, lncRNAs, TTC28-AS1, infertility

 

نام و نام خانوادگی:سیده بشری سادات
عنوان پایان نامه: به دام انداختن نانوذرات آلژینات در داربست سلولز باکتریایی/ژلاتین به عنوان یک سیستم بالقوه تحویل پروتئین
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما :  دکتر الهه مسائلی

چکیده:

هیدروژل کامپوزیتی سلولز باکتریایی/ژلاتین (BC/Gel) که با ادغام نانوحامل های حاوی دارو به عنوان سیستم های دارورسانی پایدار با استفاده از مدل دارویی پروتئین آلبومین گاوی (BSA) طراحی شدند. ساخت درجا (In Situ) کامپوزیت BC/Gel در محیط کشت حاوی %wt/v 5/0 ژلاتین انجام گرفت و پس از استخراج، خالص‌سازی و ایجاد اتصالات عرضی، هیدروژل‌ها تحت یک مرحله پوشش عمیق توسط سوسپانسیون Alg-NPs-BSA قرار گرفتند. نتیاج آزمون  DLS و تصاویر TEM تشکیل ذرات آلژینات کروی تا بیضوی در ابعاد میکرو _نانو را گزارش می کند. طیف ATR-FTIR، حضور ژلاتین و ذرات آلژینات را در نمونه های مربوطه تایید کرد. به علاوه الگوی XRD، و نتایج TGA به ترتیب کاهش درجه بلورینگی و افزایش مقاومت حرارتی BC/Gel/Alg-NPs نسبت به BC و BC/Gel را نشان داد. بررسی زاویه تماس پویا و نرخ تورم داربست ها نشان از کاهش آبدوستی و جذب آب BC/Gel/Alg-NPs نسبت به BC و BC/Gel داشت و نرخ تخریب پس از 28 روز به ترتیب به 19/49، 47/46، 8/54 درصد رسید. همچنین داربست های BC/Gel/Alg-NPs انتشار پایدار و کنترل شده BSA را نشان دادند. پس از کشت سلول های فیبروبلاست بر گروه های داربست مبتنی بر BC‌، در نهایت نتایج آزمون MTS، تصویربرداری میکروسکوپ فلورسنت و SEM، فعالیت سلولی مطلوب و مورفولوژی طبیعی سلول ها را نشان داد. به طور کلی نتایج این پژوهش، پتانسیل بالقوه داربست های BC/Gel تقویت‌شده با کمپلکس Alg-NPs را جهت بازسازی بافت و دارورسانی در مهندسی بافت نشان دادند.

کلیدواژه: سلولز باکتریایی- نانوکامپوزیت- داربست- هیدروژل- نانوذرات آلژینات- دارورسانی

 

نام و نام خانوادگی:کیمیا ممتحن
عنوان پایان نامه: ساخت و مشخصه یابی هیدروژل قابل تزریق آلجینات/ ژلاتین تقویت شده با نانو بلورهای سلولز باکتریایی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما :  دکتر الهه مسائلی

چکیده:

Hydrogels that form a gel after injection into the body environment and within the biological conditions of the injection site are called in-situ injectable hydrogels.The injectable hydrogel of alginate and gelatin was tested in this experiment with the adaptation of alginate/gelatin cross networks, ionic crosslinking of alginate with calcium chlorate, and supramolecular interactions in order to create a superior tissue engineering substrate, which was mechanically strengthened by integrating bacterial cellulose nanocrystals. Therefore, in this study, Alg/Gel/BCN nanocomposite injectable hydrogels with different percentages of BCN were prepared, and their physical, chemical, mechanical, rheological properties and biological properties were evaluated. TEM results of bacterial cellulose nanocrystals showed that most particles have an average size of 28±33.72 nm and tubular morphology. The FTIR results clearly showed that strengthening the hydrogel with BCN did not change the network structure of Alg/Gel hydrogel. The XRD pattern showed an increase in the crystallinity index of the BCN sample compared to BC, which indicates the reduction of amorphous regions in BCN. In general, the results of the swelling and degradation test showed that the inclusion of BCN into Alg/Gel hydrogel has a potential role in improving the swelling and degradation rate. According to TGA results and improved thermal resistance by adding BCN, Alg/Gel/BCN nanocomposite injectable hydrogel is suitable for biomedical applications up to 200℃. The results of the compressive strength test also showed that the addition of BCN as a reinforcing agent led to the formation of denser and highly intertwined networks and thus increased the compressive strength and Young’s modulus. The results of frequency rheology showed that Alg/Gel/BCN6% hydrogels with 106 (pa) and Alg/Gel hydrogels with 105 (pa) respectively have the highest and lowest storage modulus, showing increases in the storage modulus by adding BCN and limiting polymer chains viscosity in the nanocomposite. The results of MTS assay, fluorescent microscope imaging, and Live/Dead staining showed high cell activity and normal cell morphology of fibroblasts-laden hydrogels. In general, the results of this research showed the potential of injectable BCN-reinforced Alg/Gel hydrogels as a bio-ink in 3D printing and in-situ forming gel in tissue engineering.

کلیدواژه: Bacterial cellulose nanocrystals; Injectable hydrogel; Alginate/Gelatin; Tissue engineering

 

نام و نام خانوادگی:مولود شاه‌‌زیدی
عنوان پایان نامه: طراحی و ساخت سامانه‌ی ترنسفرزومی حاوی اسید فرولیک و بررسی اثرآن در مقابله با باکتری استافیلوکوکوس‌‌آرئوس به عنوان یک مدل درمان پوستی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرشاد همایونی‌‌مقدم – دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

دارورسانی به پوست با استفاده از محصولات پوستی به عنوان یک درمان غیرتهاجمی دارای مزایایی از جمله انتشار موضعی موثر و مداوم و کاربرد آسان و مقرون به صرفه برای بیمار است. با وجود این مزایا، لایه شاخی که به عنوان یک لایه دفاعی عمل می‌‌کند، از نفوذ مولکول های بزرگتر از 500 دالتون جلوگیری می‌‌کند. برای انتقال مولکول‌های بزرگ‌تر، سیستم‌های دارورسانی مبتنی بر نانوحامل پیشنهاد می‌‌شود. هدف از انجام این پژوهش استفاده از نانوحامل لیپیدی ترنسفرزوم حاوی اسید فرولیک (TF-FA) با داشتن خاصیت ضدمیکروبی، به عنوان یک گزینه درمانی برای بیماری پوستی سلولیتز که منشا آن عفونت ناحیه درم پوست در اثر ورود پاتوژن استافیلوکوکوس آرئوس (S. aureus) است، میباشد. اسید فرولیک (Ferulic Acid (FA))یک ترکیب فنلی دارای خواص ضدمیکروبی میباشد و به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی دارای توانایی مراقبت از پوست است اما بدلیل ناپایداری ، کپسوله کردن آن درون نانوحامل کمک به بهبود انتقال آن میکند. جهت انجام پژوهش ابتدا تهیه نانوحامل TF-FA توسط دستگاه تبخیر در خلا چرخان انجام شد و سپس به بررسی های لازم جهت مشخصه‌‌یابی، تعیین خاصیت ضدمیکروبی، بررسی اثر سمیت سلولی و درنهایت توانایی عبور و نفوذ در پوست پرداخته شد. نتایج بررسی DLS ، پتانسیل زتا و شاخص پراکندگی در TF-FA نشان داد ، اندازه آن کمتر از 100 نانومتر و پتانسیل زتا برابر 3/25- میلی‌‌ولت و شاخص پراکندگی 16/0می‌باشد که حاکی از نانو بودن و پایداری مطلوب آن می‌باشد. طبق نتایج طیفFT-IR حاصل از نانوحامل، نوار قوی و گسترده مربوط به FA در عدد موج cm-1 08/3331 مشخص شد که مشخصه گروه OH فنولی در ترکیب است. همچنین در الگوی XRD نتایج نشان داد که FA با موفقیت درون ترنسفرزوم کپسوله شده است و راندمان کپسوله شدن FA درون نانوحامل معادل با 1/82% بدست آمد. بررسی رهایش FA در سامانه بصورت آهسته رهش و تدریجی در طی 24 ساعت بود. غلظت مهارکنندگی (MIC) و غلظت کشندگی (MBC) نانوحامل TF-FA مقابل باکتری(S. aureus) برابر 5/1 و 3 میلی‌‌گرم بر میلی‌‌لیتر بدست آمد. نتایج حاصل از تیمار با سلول‌‌های فیبروبلاست پوستی نشان داد، حضور FA به صورت آزاد و کپسوله می‌‌تواند سرعت بسته شدن زخم را به طور معنی داری افزایش دهد. نتایج بررسی نفوذ و رسوب پوستی FA موجود در TF-FA توسط فرانزسل پس از گذشت 24 ساعت برابر (µg /cm2/h) (91/3±) 4/106 و (µg/cm2) (2/1±) 26/34 بدست آمد که در مقایسه با حالت غیرکپسوله آن میزانی بیش از دو برابر داشت. نتایج حاصل نشان داد بارگذاری FA در نانوحامل‌‌ لیپیدی ترنسفرزوم میتواند از آن در برابر غیرفعال شدن محافظت کند و سمیت و عوارض جانبی بالقوه و مضر آن را کاهش دهد. به همین منظور نانوحامل TF-FA می‌تواند به عنوان یک محصول درمانی با پتانسیل دارورسانی به پوست در مقابله با بیماری سلولیتز پیشنهاد شود.
نتیجه‌گیری : با توجه به تاثیر سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌های پروبیوتیک بر مهار تومورهای سرطانی می‌توان از این پروبیوتیک‌ها برای ادجوانت تراپی، افزایش تاثیر داروهای ضد سرطانی و همچنین به عنوان حامل‌های دارویی استفاده کرد.

کلیدواژه: نانوحامل لیپیدی – ترنسفرزوم – اسید فرولیک – تحویل پوستی- سلولیتز

 

نام و نام خانوادگی:شادی مرادی
عنوان پایان نامه: بررسی اثر سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌های لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس بر القای آپوپتوز و مهار سیکل سلولی رده سلولی PANC-1
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مهدی حاجیان-دکتر فاطمه سلیمانی‌فر

چکیده:

هدف تحقیق : سرطان پانکراس به علت نداشتن علائم بالینی مشخص در مراحل پیشرفته قابل تشخیص میباشد. با توجه به اثرات جانبی درمان های شیمی درمانی بر بدن انسان و تاثیر میکروبیوم بدن انسان بر درمان سرطان با ایجاد پاسخ التهابی در مطالعات اثر پروبیوتیک‌های، کشته شده و یا سوپرناتانت آنها بر آپوپتوز سلول‌های سرطانی در رده‌های مختلف با استفاده از سویه‌های متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته است. در تحقیق پیش رو اثر سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌های لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس بر مهار سیکل سلولی و همچنین القاء آپوپتوز در رده سلولی PANC-1 مورد بررسی قرار گرفته است.
روش تحقیق: در این تحقیق باکتری‌‌‌‌‌‌های لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس رامنسوس در محیط MRS مایع کشت داده شده و پس از رسیدن به OD~0.7 رسوب سلولی به محیط DMEM فاقد سرم منتقل شد. 24 ساعت پس از کشت، سلول‌‌‌‌‌‌های PANC-1 در محیط DMEM حاوی 10% سرم و غلظت‌‌‌‌‌‌های 5%،10%،20%،40% از سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌ها تیمار شدند و زنده‌مانی سلول‌‌‌‌‌‌ها به روش MTS مورد بررسی قرار گرفت. همچنین با انتخاب غلظت IC50 به عنوان غلظتي که 50% رشد سلول را نسبت به گروه کنترل متوقف مي کند، تست‌های مربوط به آپوپتوز و سیکل سلولی با دستگاه فلوسایتومتری انجام شد. سپس با استفاده از Real time PCR بیان ژن‌‌‌‌‌‌های پرو‌آپوپتوزی BAX و آنتی آپوپتوزی BCL-XL مورد بررسی قرار گرفت تحلیل های آماری تمامی تست ها در برنامه Graph Pad Prism و سطح معنی داری 0.05 P value = مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌‌‌‌‌‌ها : تحلیل‌‌‌‌‌‌های آماری انجام شده نشان دهنده معنی دار بودن مرگ سلول‌‌‌‌‌‌های PANC-1 در غلظت‌‌‌‌‌‌های 10 %، 20 % و 40 % در مقایسه با گروه بدون تیمار بوده است. تیمار سلول‌‌‌‌‌‌هایPANC-1 با غلظت 20% به عنوان غلظت IC50 از سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌های لاکتوباسیلوس رامنسوس، لاکتوباسیلوس کازئی و ترکیب هر 2 سوپرناتانت، سبب افزایش معنی دار آپوپتوز به ترتیب به میزان 42% ، 39.33%، 40.33 % بوده است . همچنین تیمار سلول‌‌‌‌‌‌های PANC-1 با غلظت 20% سبب کاهش تعداد سلول‌ها در فازG1 و افزایش تعداد سلول‌ها در فاز S نسبت به کنترل و در نتیجه توقف چرخه سلولی در فاز S گردیده است(P≤0.05). از تیمار سلول‌های فیبروبلاست با غلظت 20% ، تغییر معنا داری نسبت به گروه کنترل مشاهده نگردید(P≥0.05). بیان ژن‌‌‌‌‌‌ BAX در سلول‌‌‌‌‌‌هایPANC-1 تیمار شده برای گروه های تیماری سوپرناتانت لاکتوباسیلوس رامنسوس، کازئی و ترکیب سوپرناتانت ها به ترتیب به میزان 2.1 ،1.78 و 2.3 در مقایسه با سلول‌‌‌‌‌‌های کنترل افزایش و بیان ژن‌‌‌‌‌‌ BCL-XL در سلول‌‌‌‌‌‌هایPANC-1 تیمار شده برای گروه های تیماری سوپرناتانت لاکتوباسیلوس رامنسوس، کازئی و ترکیب سوپرناتانت ها به ترتیب به میزان 0.33 ،0.35 و 0.34 در مقایسه با سلول‌‌‌‌‌‌های کنترل کاهش یافته است (P≤0.05). اما در سلول‌‌‌‌‌‌های فیبروبلاستی، تغییر معنی داری در افزایش یا کاهش بیان ژن‌‌‌‌‌‌ها مشاهده نشده است(P≥0.05).
نتیجه‌گیری : با توجه به تاثیر سوپرناتانت باکتری‌‌‌‌‌‌های پروبیوتیک بر مهار تومورهای سرطانی می‌توان از این پروبیوتیک‌ها برای ادجوانت تراپی، افزایش تاثیر داروهای ضد سرطانی و همچنین به عنوان حامل‌های دارویی استفاده کرد.

کلیدواژه: پروبیوتیک،سوپرناتانت،آپوپتوز،سلول‌سرطانی

 

نام و نام خانوادگی:بهاره بهروزنژاد
عنوان پایان نامه: ساخت و مشخصه یابی نانوکامپوزیت های سلولز باکتریایی/ ژلاتین/ نانولوله های کربنی کربوکسیلیک به عنوان یک مدل پایدار تحویل دارو در مهندسی بافت
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی

چکیده:

سلولز باکتریایی (BC) یک پلیمر زیست تخریب پذیر طبیعی است که ویژگی های فیزیکی-مکانیکی و زیستی قابل توجهی برای کاربردهای زیست پزشکی دارد. اگرچه، BC ذاتاً غیرسمی و زیست سازگار است ولی با ترکیب پلیمرهای دیگر می تواند بر کاستی های خود در جذب مجدد آب و عدم فعالیت زیستی غلبه کند. در این راستا، کامپوزیت BC و ژلاتین (BC/Gel) به عنوان یک بستر مهندسی بافت برتر مبتنی بر BC با قابلیت فعالیت سلولی بهبود یافته مورد توجه قرار گرفت که با ادغام یک نانوحامل حاوی دارو، خواص دارورسانی پایدار و استحکام مکانیکی آن تقویت گردید. بنابراین در این مطالعه، کامپوزیت‌های BC/Gel با نانولوله‌های کربنی چند جداره کربوکسیلیک (cMWCNTs) حامل مدل پروتئینی آلبومین سرم انسان (HSA) ساخته شدند. ساخت درجا (in situ) کامپوزیت BC/Gel در محیط کشت حاوی %wt/v 5/0 ژلاتین انجام گرفت و پس از استخراج، خالص‌سازی و ایجاد اتصالات عرضی، هیدروژل‌ها تحت یک مرحله پوشش عمیق توسط سوسپانسیون (CNT:HSA = 1:5) و مقدار نانوذرات %wt ۰۴۴/0 نسبت به وزن داربست‌ها قرار گرفتند. نتایج AFM نشان دهنده افزایش سختی داربست با افزودن cMWCNTs و CNT-HSA بودند و تصاویر SEM و آنالیز BET ساختار متخلخل و به هم  پیوسته کامپوزیت BC/Gel را با منافذ وسیع تر و 67/5% کاهش تخلخل کلی نشان دادند که با ورود نانوذرات این ویژگی ها بهبود یافت. طیف ATR-FTIR، حضور ژلاتین، cMWCNTs و CNT-HSA را در نمونه های مربوطه تایید کرد. الگوی XRD هیچ تغییر قابل توجهی در ساختار بلورین BC/Gel و BC/Gel/CNT در مقابل BC نشان نداد. با اینحال شاخص بلورینگی آن¬ها به¬ترتیب 28/17% و 53/18% کاهش داشت. نرخ تورم هیدروژل‌های حاوی ژلاتین در 8 ساعت به حداکثر رسید که در داربست‌های مبتنی بر cMWCNTs به 10 ساعت افزایش یافت که نشان از بهبود قابلیت جذب مجدد مایعات است. به دلیل گنجاندن ژلاتین و cMWCNTs در ساختار BC، نرخ تخریب زیستی 11% و 17% در داربست های مربوطه در مقایسه با BC بهبود یافت که توسط نتایج EDX و SEM پس از 28 روز تأیید شد. از این رو، داربست BC/Gel حتی پس از ادغام cMWCNTs، نتایج TGA بهتری را برای مقاومت حرارتی بالاتر نشان داد. علاوه بر این، افزودن cMWCNTs به کامپوزیت BC/Gel، باعث بهبود زاویه تماس با آب و استحکام کششی شد. نتایج TEM و پتانسیل زتا نیز، تشکیل کمپلکس CNT-HSA را تایید کرد و داربستBC/Gel/CNT-HSA مقدار 96/55% آزادسازی تدریجی دارو را در طی 168 ساعت نشان داد. پس از کشت سلول¬های فیبروبلاست بر گروه های داربست‌، نتایج آزمون MTS، تصویربرداری میکروسکوپ فلورسنت و SEM، فعالیت سلولی بالا و مورفولوژی طبیعی سلول ها را نشان دادند. به طور کلی نتایج این پژوهش، پتانسیل بالقوه داربست های BC/Gel تقویت‌شده با کمپلکس CNT-HSA را جهت بازسازی بافت و دارورسانی در مهندسی بافت نشان دادند.

کلیدواژه: سلولز باکتریایی – ژلاتین – نانولوله های کربنی – نانوکامپوزیت ها – مهندسی بافت

 

نام و نام خانوادگی:هما محقق
عنوان پایان نامه: ساخت زخم پوش چندلایه‌ی سلولز باکتریایی/آلژینات-ژلاتین/الیاف پلی‌کاپرولاکتون بارگذاری شده با آنتی‌بیوتیک: یک مطالعه‌ی درون‌تنی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی

چکیده:

هدف از انجام این تحقیق تولید زخم‌پوش چند لایه با قابلیت دارورسانی است که لایه‌ی خارجی از سلولز باکتریایی(BC)، لایه میانی از هیدروژل آلژینات(Alg)- ژلاتین(Gel) و لایه‌ی زیرین از پلی‌کاپرولاکتون(PCL) الکتروریسی شده بارگذاری شده با سیپروفلوکساسین تشکیل شده است. جهت ساخت زخم پوش، ابتدا کشت باکتری و تخلیص هیدروژل سلولز باکتریایی صورت گرفت. سپس نانوالیاف پلی‌کاپرولاکتون الکتروریسی شدند و بارگذاری دارو با روش الکترواسپری روی الیاف انجام گرفت. در نهایت پس از ساخت هیدروژل آلژینات/ژلاتین، سه لایه روی یکدیگر قرار گرفتند و زخم پوش مشخصه‌یابی گردید بررسی مورفولوژیک داربست بیانگر الیافی در مقیاس نانو و بدون هیچگونه گره و پیچیده شدن الیاف وهمچنین بارگذاری موفق دارو بر روی نانوالیاف است. بعلاوه در تصویر میکروسکوپی مقطع عرضی از زخم‌پوش نیز لایه‌ها روی یکدیگر بخوبی قرار گرفته‌اند. در بررسی‌ آزمون ATR-FTIR طیف‌های شاخص و مربوط به پلی‌کاپرولاکتون در طول موج cm-1 1166-1239 (C-O-C)، cm-1 1467 (C-C)، cm-1 1724 (C=O)، cm-1 2941 (C-H2) و سیپروفلوکساسین در طول موج‌های cm-1 1042 (C-F)، cm-1 1618 (N-H)، cm-1 2941 (Ar-H)، cm-1 3543 (OH) تشخیص داده شد. بررسی رهایش دارو، بیانگرسامانه‌ی رهایشی در ابتدا طی 4ساعت اولیه بصورت انفجاری و سپس آهسته و تدریجی بوده است و خواص ضد باکتریایی نسبت به هر دو نوع باکتری‌های گرم مثبت و منفی نشان داد. در مطالعه برون تنی، عدم سمیت زخم‌پوش و فعالیت متابولیکی سلولی مناسب مشاهده شد و همچنین زخم‌ها در 14 و 21 روز جهت بررسی پاتولوژیک مورد مطالعه قرار گرفتند و مشاهده شد که در گروه زخم‌پوش مورد مطالعه و حاوی دارو، در دو بازه زمانی ذکر شده ترمیم بهتری نسبت به دو گروه دیگر صورت گرفته است و پس از 21 روز بافت پوششی و لایه اپیدرمی و رگزایی بصورت کامل تشکیل شده و هیچگونه واکنش التهابی وجود نداشته است. با استناد به بررسی‌های انجام گرفته کامپوززیت BC-Alg/Gel-PCL/CIP بخاطر خواص زیست سازگاری و خاصیت ضدباکتریایی مناسب می‌تواند به عنوان زخم‌پوش ضدباکتریایی در نظر گرفته شود.

کلیدواژه: زخم‌پوش، سیپروفلوکساسین، دارورسانی، پلی کاپرولاکتون، الکتروریسی

 

نام و نام خانوادگی:فریما تاراج
عنوان پایان نامه: بررسی حضور میتوکندری خارج سلولی سلول های بنیادی مزانشیمی پالپ دندان در شرایط کشت معمول
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:

میتوکندری اندامک پویایی است که تحت شرایط خاصی می تواند به عنوان یک سیگنال پاراکراین وارد فضاء خارج سلولی شود. در مطالعات پیشین به وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی به ویژه در محیط های استرسی و ناپایدار یا هم کشتی دو رده متفاوت سلولی اشاره شده است، این در حالیست که وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی سلول ها در شرایط کشت نرمال تا حدودی ناشناخته است. سلول‌ها ی بنیادی پالپ دندان‌ شیری (SHED) و ترشحات آن‌ها، به دلیل سهولت در دسترسی و کاربردهای درمانی گسترده به عنوان یک کاندید خاص برای سلول‌درمانی در نظر گرفته می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ترشحات سلول های بنیادی پالپ دندان با منشا اکتودرمی، وجود یا عدم وجود میتوکندری در فضاء خارج سلولی به عنوان یک فاکتوری برای ارتباطات سلولی در این رده و در شرایط فیزیولوژیکی انجام گردید. به منظور بررسی حضور میتوکندری در فضاء خارج سلولی نیاز به شبیه سازی مقیاس کوچکتری از شرایط فیزیولوزیکی سلولی در محیط آزمایشگاه بود؛ بدین شکل که جمعیتی تک لایه از سلول های پالپ دندان شیری در مساحت سطح مورد نیاز کشت داده شدند و محیط اطراف این سلول ها به عنوان فضاء خارج سلولی و اختصاصا راه ارتباطی آنها برای آزادسازی میتوکندری در نظر گرفته شد. در این پژوهش تجسس میتوکندری در محیط کشت سلول های دندان شیری با رویکردی متشکل از بکارگیری میکروسکوپ های الکترونی روبشی و عبوری، نشانگرهای اختصاصی میتوکندری، فلوسایتومتری و میکروسکوپ فلئوروسنت صورت گرفت. در مرحله بعد به منظور مطالعه ویژگی های ساختاری و عملکردی جمعیت میتوکندری ها به آنالیز تصاویر به دست آمده از مرحله پیشین و همچنین انجام روش پراکندگی نور داینامیکی پرداخته شد. در ادامه امکان جذب میتوکندریها توسط سلول های دیگر بررسی شد. نتایج حاصل از تکنیک فلوسایتومتری و تصاویر میکروسکوپ های الکترونی حضور میتوکندری در فضاء خارج سلولی را در دو ساختار عریان و درون وزیکول های خارج سلولی اثبات کرد.

کلیدواژه:

میتوکندری، سلول های مزانشیمی، وزیکول های خارج سلولی

 

نام و نام خانوادگی:الهام قبادی
عنوان پایان نامه: طراحی و چاپ سه بعدی داربست های خونرسان استخوانی الهام گرفته از طبیعت
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر الهه مسائلی

چکیده:

استخوان از جمله بافت های بدن می باشد که ترمیم آن در شکستگی ها و آسیب دیدگی های شدید به طور کامل انجام نمی گیرد و یا بسیار زمان بر می باشد. در چنین مواردی نیاز به استفاده از روشهای درمانی جایگزین مانند مهندسی بافت بسیار مشهود است. اما در اغلب موارد چالش اصلی مهندسی بافت استخوان، رگزایی محدود بافت و خونرسانی ضعیف طی ترمیم و شکل گیری بافت جدید می باشد. در بافت استخوان شاخه های شبکه های عروقی به صورت منظم در سه بعد سازمان یافته اند تا مواد غذایی کافی را به همه سلول های بافت برسانند، که در صورت عدم شکل گیری این یکپارچگی (رگزایی نامطلوب)، فرایند ترمیم بافت موفق نبوده و داربست جایگزین نمی تواند در مرحله اولیه پس از کاشت ذخیره خونی کافی را فراهم کند و لذا مرگ سلول ها را در پی دارد. بنابراین در سالهای اخیر توجهات فراوانی به سمت طراحی داربستهای استخوانی نوین که قادر به القای همزمان رگزایی و استخوان زایی می باشند، جلب شده است. در این پژوهش، با الهام از ساختار طبیعی استخوان، از روش چاپ سه بعدی FDM به منظور وارد کردن یک شبکه عروقی دارای عملکرد به درون یک داربست متخلخل پلیمری پلی لاکتیک اسید (PLA) استفاده خواهد شد. PLA به دلیل سازگاری عالی، پایداری حرارتی، ویسکوزیته کم و ویژگی های ترموپلاستیکی مناسب برای فناوری FDM انتخاب گردیده است. از طرفی محصولات حاصل از تخریب این پلیمر سمی نیستند و توسط مسیرهای متابولیکی طبیعی دفع می‌شوند. جهت تزریق سلول های اندوتلیال نیز از هیدروژل آلژینات استفاده می شود که در کاربردهای کلینیکی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است و محلول پلیمری آن در حضور کاتیون های دو ظرفیتی مثل Ca2+، بدون نیاز به معرف های شیمیایی یا تولید محصولات جانبی، توانایی تشکیل ژل شدن در دمای اتاق را دارد. از طرفی به دلیل زیست سازگاری خوب، سمیت بسیار پایین و هزینه نسبتا کم، می توان آن را به عنوان گزینه مناسبی برای کارهای مهندسی بافت در نظر گرفت.

کلیدواژه:

مهندسی بافت استخوان، چاپ سه بعدی، رگزایی، هم کشتی، هیدروژل

 

نام و نام خانوادگی:منا شوکتیان
عنوان پایان نامه: ساخت یک حامل minicircle مبتنی برRNAی تکثیر شونده ی ویروس Sindbis جهت بیان سریع و بالای EGFP در سلول های HEK293T
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما:دکترکیانوش درمیانی

چکیده:

تولید پروتئین های برون تنی با کاربردهای مختلف نظیر ساخت واکسن و تمایزسلولی در سلول هدف به چندین روش امکان پذیر است. در این میان رونویسی درون آزمایشگاهی و استفاده از mRNAهایی که با این روش تولید شده اند دارای محدودیت هایی است. لذا در این مطالعه هدف ما استفاده از روشی جایگزین در تولید سریع و انبوه mRNA با قابلیت تکثیر در سلول های هدف می باشد. ویروس سیندبیس متعلق به خانواده ی آلفاویروس ها و دارای RNAژنومی با قابلیت تکثیر می باشد که در توالی آن نواحی کدکننده ی پروتئین های ساختاری و غیر ساختاری وجود دارد. توالی کدکننده ی پروتئین های غیر ساختاری یک آنزیم همانندسازی با قابلیت تکثیر RNA ژنومی را کد می کند که این آنزیم همچنین می تواند از توالی تحت پروموتر ساب ژنومی موجود در پایین دست توالی کدکننده این آنزیم، میزان بسیار زیادی mRNA رونویسی کند. توالی های تحت پروموتر ساب ژنومی، کدکننده ی پروتئین های ساختاری مورد نیاز در فرآیند بسته بندی، اجتماع و جوانه زنی ذره ی ویروسی است که در وکتورهای مورد استفاده با منشا این ویروس در مطالعات گوناگون با توالی ژن مورد نظر جایگزین شده است که در این تحقیق جهت سنجش کارایی این سیستم با توالی ژن EGFP جایگزین شده است. لذا در این مطالعه با بهره گیری از آنزیم RNAرپلیکاز این ویروس، mRNA و در نتیجه پروتئین مورد نظر به میزان انبوه در سلول هدف تولید گردد. حامل به کاررفته جهت انتقال سیستم بیانی ویروس سیندبیس به سلول حامل مینی سیرکل نام داشته که یک حامل یوکاریوتی مبتنی بر DNA می باشد که در ژنوم میزبان الحاق نشده و طی تقسیمات سلولی از بین می رود. برای ساخت این مینی سیرکل قطعه ای شامل توالی رپلیکاز سیندبیس، پروموتر ساب ژنومی و ژن EGFP بین دو توالی attB و attP در پلاسمیدوالدی TDH کلون شده و طی فرآیند القا مینی سیرکل CMV-SinRep5-EGFP تولید شد. هم چنین کارایی سیستم و ماندگاری این مینی سیرکل در سلول در مقایسه با مینی سیرکل کنترل مثبت CMV-EGFP سنجیده شد. نتایج حاصل از تکنیک فلوسایتومتری و تصاویر میکروسکوپ فلورسنت، بیان بالای EGFP توسط سیستم رپلیکاز و ماندگاری کوتاه مدت مینی سیرکل در سلول های HEK293T را اثبات کرد.

کلیدواژه: آلفاویروس ، پروموتر ساب ژنومی، minicircle، RNA خودتکثیرشونده ، RNAرپلیکاز

 

نام و نام خانوادگی:ساره سروش زاده
عنوان پایان نامه: کشت صفحه ای سلول های رنگدانه دار شبکیه، مشتق از سلول های بنیادی جنینی انسانی بر روی بستر آلژینات اصلاح شده
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:

ماتریکس خارج سلولی نقش مهمی در بقای سلولی و هموستاز ایفا می­کند. در واقع، بسیاری از سلول­ها مستقل از ماتریکس شان نمی تواند زنده بمانند. به منظور حفظ این مهم، ایده مهندسی بافت که حیطه­ای چند رشته­ای از روش­های مهندسی و علوم زیستی میباشد داده شد. علاوه بر معرفی موادی با خواص نزدیک به غشای پایه ی سلول ها، برخی از محققان بر این باورند که دستیابی به صفحات سلولی بدون حفظ داربست بسیار حائز اهمیت است. برخی از اختلالات بینایی در سراسر جهان به علت آسیب دیدن یا از دست رفتن کامل سلول­های رنگدانه دار شبکیه (RPE)  میباشد. با توجه به تحولات قابل توجه در دستیابی به سلول­های RPE از سلول­های بنیادی جنینی انسان (hESCs)، ما به سلول­های RPEدر یک سیستم همکشتی بدون استفاده از هیچ فاکتور خارجی دست پیدا کردیم.از طرفی دیگر، یک داربست دو لایه از هیدروژل آلژینات آماده کردیم که به منظور بهبود پیوست سلول­هابه داربست و به دست آوردن یک لایه سلولی، لایه فوقانی آلژینات را توسط پپتید سه اسید آمینه­ای آرژنین-گلایسین-آسپارتیک اسید(RGD) ،پروتئین لامینین 111 و ماتریژل به طور جداگانه اصلاح کردیم.لایه سلولی رها شده از بستر، بیان مارکرهای اختصاصی و ترشح ترکیبات خاص غشای پایه را دارا بود، همچنین دارای اتصالات محکم خاص توسط پروتئینZO-1 بود که به عنوان سد خونی شبکیه معرفی میشود و نقش مهمی در هموستاز شبکیه بازی می­کند. در این مطالعه، ما یک روش جدید دستیابی به صفحات سلول RPE بدون حفظ داربست برای هدف درمانی آینده معرفی کردیم.

کلیدواژه: صفحات سلول های رنگدانه دار شبکیه (RPE) ، آلژینات، پپتید سه اسید آمینه ای آرژنین-گلایسین-آسپارتیک اسید (RGD)، لامینین 111

 

نام و نام خانوادگی:نرگس شمس
عنوان پایان نامه: ساخت یک حامل ویروسی دارای پروموتر انسولین انسانی
رشته تحصیلی: زيست فناوري – ميکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر کامران قائدی

چکیده:

دیابت شایع‌ترین بیماری غدد درون ریز است که سالانه تعداد زیادی از افراد مبتلا به آن، جان خود را از دست می‌دهند. دیابت یک اختلال متابولیک در بدن است که با افزایش سطح گلوکز خون همراه است. این بیماری نوعی بیماری مزمن است که بر توانایی بدن برای استفاده از انرژی موجود در غذاها، تأثیر می‌گذارد. سه گروه اصلی دیابت عبارتند از: دیابت نوع 1، دیابت نوع 2 و دیابت بارداری. دیابت نوع 2 با بالا بودن گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین و کمبود نسبی انسولین شناسایی می‌شود. دیابت نوع 1 ناشی از حمله خود ایمنی علیه سلول‌های β مولد انسولین بخش درون ریز پانکراس است. سلول‌های β پانکراس مسئول تولید هورمون انسولین هستند که گلوکز خون را در سطح طبیعی حفظ می‌کند. درمان جایگزینی سلول‌های بتا پانکراس یکی از امیدوارکننده‌ترین روش‌های درمانی محسوب می‌شود. تمایز hPSC‌ها به IPC‌های عملکردی نویدبخش درمان جایگزینی سلول برای بیماران مبتلا به دیابت است. علی‌رغم پیشرفت‌های اخیر در توسعه پروتکل‌های تمایز سلول‌های بتا از hPSCs، مشخص می‌شود که سلول‌های شبیه بتا مشتق از hPSC نسبت به سلول‌های بتا انسانی دارای کاستی‌هایی هستند. روش‌های پیشرفته برای کمک به تلاش‌ها برای توسعه و اصلاح پروتکل‌های تمایز سلول‌های بتا از hPSC‌ها بسیار مطلوب است. این ایده با مطالعات اخیر تأیید می‌شود که PSC‌های اصلاح شده ژنتیکی که بیان ژن‌های خاص را گزارش می‌دهند، یکی از رویکرد‌های درمان امیدوارکننده جایگزینی سلول است که برپایه تمایز سلول‌های بنیادی به سلول‌های β است. Pdx1 و انسولین نشانگرهای کلیدی اختصاصی سلول‌های بتا در مراحل مختلف تکامل سلول‌های بتا هستند. نظارت بر بیان Pdx1 و انسولین تا حد زیادی به ایجاد پروتکل‌های تمایز سلول بتا کمک می‌کند. برای بررسی عملکرد رده‌های سلولی، وکتور حاوی پروموتر انسولین انسانی برای نظارت بر تمایز سلولی استفاده می‌شود. هدف اصلی در این طرح تولید وکتور ویروسی حاوی پروموتر انسولین انسانی است تا بتوان در آینده از این وکتور جهت تخمین میزان بازده تمایز سلول‌های پرتوان انسانی به سلول‌های β پانکراس استفاده نمود.

کلیدواژه: دیابت نوع 2، پروموتر انسولین، وکتور

 

نام و نام خانوادگی:زینب جولایی
عنوان پایان نامه: اثر مصرف پروبیوتیک توسط موش های سوری نژاد BALB/C در دوران بارداری و شیردهی بر برخی از میکروفلورهای روده در مدل استرس حاد موش های ماده بالغ نسل بعد
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر حمیدرضا مهاجرانی
استاد راهنما دوم:دکترکیانوش درمیانی

چکیده:

research has shown that probiotics affect mental health and brain function by acting through the intestinal and brain axes. Therefore, intestinal microbiota can be an important target for the effect of probiotics on behavior that has been considered in this study. Evidence gathered in recent years has shown that gastrointestinal disorders are directly related to mental illnesses such as depression. Features of tic effects such as a combination of intestinal microbiota, hormones and epigenetic characteristics include host age, environment, characteristics and sex. Both males and females have similar patterns in terms of nutritional and microbial use. This means that there is instability and changes in the gut microbiota during the life stages that may be related to a particular age and disease of a genus. In addition, a comparison of the number of intestinal microbiota at different stages of development (meaning the time from birth to) has been shown. Is. In the acute stress model of adult female next-generation mice, BALB / C mice are paid to determine if probiotic use can reduce the population of potentially diseased microbiota.

کلیدواژه: Probiotics, Intestinal microflora, Acute stress, BALB / C mice.

 

نام و نام خانوادگی:نرگس جمشیدیان
عنوان پایان نامه: بررسی بیان آنزیم های سیستاتیونین بتا-سنتاز و سیستاتیونین گاما-لیاز دخیل درمسیرترانس سولفوراسیون و هم اکسیژناز- 1 در بیضه موش های نر دارای کمبود ویتامین D3
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصراصفهانی
استاد راهنما دوم:دکتر مرضیه تولائی

چکیده:

هدف تحقیق: اتوفاژی در تکوین و بقای جنین نقش داشته و برای تخریب mRNAی مادری و حذف تجمع پروتئین و اندامک‌های غیرضروری و نیز تسهیل باز برنامه ریزی در جنین لازم و ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت اتوفاژی از طریق بررسی میزان پروتئین LC3 در جنین های حاصل از SCNT در گونه بز در مقایسه با جنین های حاصل از IVF و علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT و پیشنهاد ترکیب هایی جهت بهبود وضعیت جنین های شبیه سازی شده، شکل گرفته است. یکی از این ترکیبات راپامایسین است که با مهار اختصاصی mTORC1 بعنوان فعال کننده مسیر اتوفاژی عمل می کند.
روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تعیین غلظت بهینه ی ترکیب راپامایسین از جنین های SCNTاستفاده شد. سپس غلظت بهینه به منظور بررسی تاثیرگذاری بر تکوین جنین های شبیه-سازی شده مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از سلول های فیبروبلاست جنینی بز نژاد saanenاستفاده شد. به منظور ارزیابی تأثیر راپامایسین بر الگوی اتوفاژی در جنین‌های حاصل از SCNT ، بیان پروتئین LC3 در مرحله تشکیل پیش هسته در جنین های SCNT در مقایسه با جنین های IVF توسط ایمنوفلورسانس مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT پرداخته شد. در نهایت به منظور کیفیت سنجی جنین ها، بلاستوسیست های روز هفتم برای ژن های پرتوانی و تروفکتودرمی، مورد بررسی و آنالیز ژنتیکی قرار گرفتند.
یافته ها : پس از بررسی اثر غلظت های مختلف و زمان های متفاوت روی جنین های بز حاصل از SCNT دو غلظت ۱۰ و۱۰۰ نانومولار بهترین اثر را از نظر افزایش میزان بلاستوسیست بز در روز هفتم داشت .
نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه در 6 ساعت اولیه پس از انتقال سلول و فعال سازی تخمک در روند شبیه سازی، اتوفاژی در مقایسه با جنین های حاصل از IVF، مشاهده نشده، همچنین از طرفی مهار القای اتوفاژی در حین فعال سازی تخمک‌ها در روند SCNT به دلیل وجود 6DMAP است؛ بدین ترتیب که 6-DMAP با غیر فعال کردن مسیر MAPK در ساعات اولیه پس از فعال سازی در SCNT، باعث کاهش القای اتوفاژی می شود ولیکن غلطت بهینه ی راپامایسین با مهار مسیر MTOR اتوفاژی مهار شده را القا می کند.

کلیدواژه: اتوفاژی، بازبرنامه ریزی اپی ژنتیکی ، تکوین قبل از لانه گزینی، راپامایسین، شبیه سازی.

 

نام و نام خانوادگی:نسرین ماهوش
عنوان پایان نامه: بررسی تاثیر راپامایسین از طریق فعال سازی اتوفاژی بر تکوین جنین‌های شبیه سازی شده در مرحله قبل از لانه گزینی در گونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرنوش جعفرپور
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:

هدف تحقیق: اتوفاژی در تکوین و بقای جنین نقش داشته و برای تخریب mRNAی مادری و حذف تجمع پروتئین و اندامک‌های غیرضروری و نیز تسهیل باز برنامه ریزی در جنین لازم و ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت اتوفاژی از طریق بررسی میزان پروتئین LC3 در جنین های حاصل از SCNT در گونه بز در مقایسه با جنین های حاصل از IVF و علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT و پیشنهاد ترکیب هایی جهت بهبود وضعیت جنین های شبیه سازی شده، شکل گرفته است. یکی از این ترکیبات راپامایسین است که با مهار اختصاصی mTORC1 بعنوان فعال کننده مسیر اتوفاژی عمل می کند.
روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تعیین غلظت بهینه ی ترکیب راپامایسین از جنین های SCNTاستفاده شد. سپس غلظت بهینه به منظور بررسی تاثیرگذاری بر تکوین جنین های شبیه-سازی شده مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از سلول های فیبروبلاست جنینی بز نژاد saanenاستفاده شد. به منظور ارزیابی تأثیر راپامایسین بر الگوی اتوفاژی در جنین‌های حاصل از SCNT ، بیان پروتئین LC3 در مرحله تشکیل پیش هسته در جنین های SCNT در مقایسه با جنین های IVF توسط ایمنوفلورسانس مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر آن به بررسی نقش 6-DMAP (حضور و عدم حضور) در راه اندازی مسیر اتوفاژی در جنین های SCNT پرداخته شد. در نهایت به منظور کیفیت سنجی جنین ها، بلاستوسیست های روز هفتم برای ژن های پرتوانی و تروفکتودرمی، مورد بررسی و آنالیز ژنتیکی قرار گرفتند.
یافته ها : پس از بررسی اثر غلظت های مختلف و زمان های متفاوت روی جنین های بز حاصل از SCNT دو غلظت ۱۰ و۱۰۰ نانومولار بهترین اثر را از نظر افزایش میزان بلاستوسیست بز در روز هفتم داشت .
نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه در 6 ساعت اولیه پس از انتقال سلول و فعال سازی تخمک در روند شبیه سازی، اتوفاژی در مقایسه با جنین های حاصل از IVF، مشاهده نشده، همچنین از طرفی مهار القای اتوفاژی در حین فعال سازی تخمک‌ها در روند SCNT به دلیل وجود 6DMAP است؛ بدین ترتیب که 6-DMAP با غیر فعال کردن مسیر MAPK در ساعات اولیه پس از فعال سازی در SCNT، باعث کاهش القای اتوفاژی می شود ولیکن غلطت بهینه ی راپامایسین با مهار مسیر MTOR اتوفاژی مهار شده را القا می کند.

کلیدواژه: اتوفاژی، بازبرنامه ریزی اپی ژنتیکی ، تکوین قبل از لانه گزینی، راپامایسین، شبیه سازی.

 

نام و نام خانوادگی:مرجان صادقی
عنوان پایان نامه: ارزیابی تاثیر IWR1 بعنوان مهار کننده مسیر پیام رسان WNT بر تکوین قبل از لانه گزینی جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی شده در گونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر فرنوش جعفرپور
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:

مقدمه: علیرغم پیشرفتهای فراوان در بهبود روش لقاح آزمایشگاهی و شبیه سازی (IVF ،SCNT )کارایی آن از نظر تکوین پس ازلانه گزینی در مقایسه با بارداری طبیعی در گونه های مختلف کمتر است. سه مسیر اصلی پیام رسان در تکوین جنین دخیل هستند: WNT،FGF ،TGF-β، در بین این مسیرها ،مسیر WNT نقش مهمی را در فرآیند تکوین دارد. اطلاعات محدودی در مورد نقش مسیر WNT در تکوین جنین های لقاح یافته وجود دارد. مطالعات قبلی نشان داده است که فعال سازی مسیر WNT در طی مراحل پس از تسهیم یا متراکم شدن جنین می تواند تکوین قبل از لانه گزینی را کاهش دهد. با توجه به این ، در این مطالعه ما اثر مهار WNT را با استفاده از یک ریزمولکول (IWR1 ) در طی مراحل پس ازمتراکم شدن جنین در تکوین قبل از لانه گزینی جنین های IVF و SCNT در گونه های بز ارزیابی کردیم.
مواد و روش ها:به منظور بررسی مهار مسیر WNT بر میزان بلاستوسیست جنین های حاصل از IVF ، 3 غلظت از IWR1 (25/1, 5/2, 5 میکرومولار) 4 روز پس از لقاح به محیط کشت اضافه شد. میزان بلاستوسیست در روز 7 رشد در شرایط آزمایشگاهی ارزیابی شد. علاوه بر این ، تعداد کل سلول (TCN) ، تعداد توده سلول داخلی (ICM) وتعداد سلول های تروفکتودرم (TE) از طریق رنگ آمیزی دیفرنشیال در بلاستوسیست مشتق شده از گروه های مختلف تیماری ارزیابی شد. سپس میزان جابه جایی پروتئین B-CATENIN از طریق رنگ امیزی ایمونوسیتوشیمی بررسی شد و بیان ژن های در گیر در مسیر (b-catenin و frizlled ) و ژن های تکوینی ( nanog و cdx2 و oct4) از طریق تکنیک Real time pcr مورد بررسی قرار گرفت .سپس دو غلظت موثر بر تکوین در جنین های ivf (1.25 و 5 )بر روی جنین های حاصل از شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفت و تمام انالیز های بالا نیز برای این جنین ها انجام گرفت.
يافته¬ها: نتایج ما نشان داد که تیمار جنین های حاصل از IVF با غلظت های 1.25 و 5 میکرومولار IWR1 میزان بلاستوسیست را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد ( 32.25±3.58 و 33.69±5.64 درصد به ترتیب) در مقایسه با گروه کنترل (20.38±2.68 %) .و همچنین تیمار جنین های SCNT نیز در دو غلظت 1.25 و 5 میکرومولار از IWR1 میزان بلاستوسیست را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد (25.23±1.69 و 35.25±2.72 )
تعداد ICM ، TE و TCN پس از تیمار با IWR1 در جنین های بلاستوسیست تغییر نکرد. میزان شدت رنگ بتاکتنین نیز مطابق با الگوی تکوین در روز هفتم جنینی بود .
نتیجه گیری: نتایج مطالعه ما نشان داد که مهار مسیر WNT با یک مولکول کوچک کارآمد ، IWR1 ، می تواند تکوین جنین قبل از لانه گزینی را از نظر میزان بلاستوسیست بهبود بخشد بدون اینکه بر روی تعداد کلی سلول ها و بیان ژن های تکوینی اثر سوء ای بگذارد.

کلیدواژه: مسیر پیام رسانی WNT ، SCNT ، IWR1

 

نام و نام خانوادگی:ریحانه آقاجانی
عنوان پایان نامه: بررسی پارامترهای اسپرمی، تست های عملکردی و اجزاء اصلی چرخه ی “one carbon cycle” در موش های نر تیمار شده با پاروکستین متعاقب القای افسردگی
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
استاد راهنما دوم:دکتر مرضیه تولائی

چکیده:

هدف: بیماری های شدید افسردگی (MDD) یکی از بیماری های پیشرو در جهان است و استفاده از داروهای ضد افسردگی همچون پاروکستین بسیار شایع می باشد، مطالعات و بررسی های پیشین، مشخص نموده که این دارو با تأثیری که روی هورمون هایی نظیر LH و FSH می گذارد، می تواند پارامترهای اسپرمی همچون: مورفولوژی، تعداد و تحرک را تحت تاثیر قرار دهد ومنجر به کاهش پتانسیل باروری شود. از طرفی افسردگی یک بیماری پیچیده است و عوامل ژنتیکی، اپی ژنتیکی(چرخه ی انتقال کربن و متیلاسیون) و محیطی در بروز آن نقش دارند و از آنجایی که برخی مطالعات هم نشان داده اند که در افراد افسرده به طور کلی کمبود فولات و ویتامین B12 و افزایش هموسیستئین وجود دارد که از اجزاء اصلی “one carbon cycle” هستند و چرخه هم به نوبه ی خود در تولید انتقال دهنده های عصبی نظیر سروتونین نقش دارد،که می توان به اهمیت حضور ویتامین B12 و فولات برای پیش برد چرخه و بیوسنتز انتقال دهنده های عصبی مثل سروتونین و کاهش افسردگی پی برد . بنابراین هدف این مطالعه، القاء افسرگی در موش های نر نژاد NMRI و بررسی تاثیر داروی پاروکستین بر پارامترهای اسپرمی، تست های عملکردی اسپرم و اجزاء اصلی چرخه ی “one carbon cycle” که در هموستاز سلولی و تعادل اکسیدانت – انتی اکسیدانتی و ایجاد افسردگی نقش بسزایی دارد، می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه، 30 موش نر نژاد NMRI را در 5 گروه به شرح زیر :
1)موش هایی که افسردگی مزمن در آنها ایجاد می شود.
2)موش های افسرده، که با دوز اپتیمال داروی پاروکستین تیمار شده اند.
3) موش های بدون افسردگی، تیمار شده فقط با داروی پاروکستین.
4)گروه سالین(حلال پاروکستین).
5)گروه کنترل تقسیم نموده و پس از تکمیل دوره ی اسپرماتوژنز حیوانات، آنها را قربانی کرده و به ارزیابی پارامترهای اسپرمی، پراکسیداسیون لیپید اسپرم، آسیب DNA، کمبود پروتامین و تست بادی پای، پرداخته و پلاسمای حیوانات را برای بررسی اجزای اصلی چرخه ی انتقال کربن جداسازی کرده ایم .
یافته¬ها: پارامترهای اسپرمی و تست های عملکردی اسپرم در حیوانات گروه پاروکستین و گروه استرس، در مقایسه با گروه کنترل و سالین و گروه استرس + پاروکستین، تفاوت معنی داری داشته است (p<0.05). با مقایسه اجزای اصلی چرخه ی انتقال کربن نظیر متیونین ،هموسیستئین ، فولات ، B12 ،گلایسین ، ترئونین و هورمون های FSH و LH در پلاسمای خون موش های گروه استرس و گروه پاروگستین و گروه استرس + پاروکستین در مقایسه با گروه کنترل و سالین، تفاوت معنی¬داری مشاهده کردیم(p>0.05) که این نتایج، مشایه نتایج به دست آمده از مقایسه بافت ها بود.
نتیجه¬گیری: افسردگی و استرس بدون درمان می تواند پارامترهای اسپرمی و در نتیجه پتانسیل باروری را متأثر کند.همچنین در این مطالعه مشاهده شد که استفاده از داروی پاروکستین به تنهایی هم می تواند اثر سوء داشته باشد و بر پارامتر های اسپرمی و بافت های بدن اثر تخریبی بگذارد.از طرفی اجزاء اصلی چرخه ی انتقال کربن نیز که نقش مهمی در متابولیسم بدن و مسیرهای مختلف ضروری برای بدن دارد نیز تفاوت معنی داری، در گروه استرس و گروه پاروکستین در مقایسه با گروه های کنترل دارد.

کلیدواژه: ناباروری مردان، افسردگی، اسپرماتوژنز، پارامتر های اسپرمی، پاروکستین ،SSRI ، سروتونین ، چرخه ی انتقال کربن

 

نام و نام خانوادگی:نفیسه زمانی
عنوان پایان نامه: بررسی آنزیم‌های سیستاتیونین بتا-سنتتاز و سیستاتیونین گاما-لیاز دخیل در مسیر ترانس سولفوراسیون و HO-1، در بافت بیضه مدل موش‌های نر نژاد C57، دارای کمبود ویتامین‌های B9 و B12
رشته تحصیلی:زیست فناوری میکروبی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مرضیه تولائی
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:

مقدمه: با توجه به اینکه ثابت شده است افزایش هموسیستئین باعث افزایش استرس اکسیداتیو از طریق تولید بیش از حد گونه های فعال اکسیژن (ROS) می شود و افزایش ROS مرتبط با ناباروری است. یکی از چرخه های متابولیکی که در تولید آنتی اکسیدانت ها به واسطه یکسری آنزیم ها، کوفاکتورها و ویتامین ها عمل می کند، چرخه 1-کربن است. لذا در این مطالعه سعی بر آن شد که، با ایجاد مدل موش های نر نژاد C57 دارای نقص ویتامین های B9 و B12، آنزیم های اصلی دخیل در مسیر ترانس سولفوراسیون (CBS و CSE)، از چرخه 1-کربن که در تولید آنتی اکسیدانت ها نقش دارند، و همچنین HO-1 بر روی بافت بیضه این موش ها، مورد بررسی قرار گیرد.
روش‌ها: در این تحقیق از 20 سر موش نر نژاد C57 (چهار هفته با میانگین وزن10-15 گرم) در دو گروه ده تایی شامل گروه های کنترل با مصرف غذای نرمال AIN-93G و گروه کمبود ویتامین های B9 و (VBD) B12 با مصرف جیره غذایی فاقد ویتامین های B9 و B12 به مدت 90 روز استفاده گردید. پس از گذشت 90 روز با خون گیری از قلب، نمونه های خون موش ها جمع آوری شد و میزان ویتامین های B9 و B12، تستوسترون و هموسیستئین در هر گروه تعیین گردید و همچنین قسمت دم اپیدیدیم برای انجام تست های پارامترهای اسپرمی و بافت بیضه برای بررسی هیستوپاتولوژی و ایمنوهیستوشیمی به آزمایشگاه آندرولوژی ارسال گردید. بررسی بیان ژن های CBS، CSE و HO-1 در سطح RNA در بافت بیضه با استفاده از تکنیک Real time PCR و همچنین بررسی بیان پروتئین CBS، CSE و HO-1 در بافت بیضه با استفاده از تکنیک Western blot انجام گردید.
نتایج: میانگین غلظت اسپرم و تحرک کل اسپرم در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 نسبت به گروه کنترل به طور قابل توجهی پایین بود. در حالی که میانگین مورفولوژی غیرطبیعی اسپرم در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 به طور قابل توجهی بالاتر از گروه کنترل بود. علاوه بر این، میانگین پراکسیداسیون لیپیدهای اسپرم، هیستون باقیمانده کروماتین و آسیب DNA در گروه کمبود ویتامین های B9 و B12 در مقایسه با گروه کنترل به طور قابل توجهی بالاتر بود و ROS درون سلولی، تفاوت معنی داری را بین دو گروه نشان نداد. کمبود ویتامین های B9 و B12 باعث کاهش سطح سرمی تستوسترون و تاثیر منفی بر کیفیت پارامترهای اسپرمی می شود. هموسیستئین در گروه VBD نسبت به گروه کنترل افزایش قابل توجهی داشته است و میزان متیلاسیون DNA اسپرم در گروه VBD نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است. کمبود ویتامین های B9 و B12 منجر به کاهش بیان ژن های CBS و CSE و افزایش بیان ژن HO-1 در بیضه موش ها گردید.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته های این پژوهش کمبود ویتامین های B9 و B12 علاوه بر تاثیر منفی بر کیفیت پارامتر های اسپرمی موجب هایپومتیلاسیون DNA اسپرم از طریق تاثیر بر چرخه 1-کربن می شود. از طرفــي کمبود ویتامین‌های خانواده B مــي توانــد منجر به افزایش هموسیستئین پلاسما شود. افزایش هموسیستئین در گروه VBD انتظار می‌رفت به دلیل نقص در ژن CBS و CSE مسیر ترانس سولفوراسیون باشد. همچنین کمبود ویتامین‌های B9 و B12 منجر به افزایش بیان ژن HO-1 می گردد. لذا HO-1 نقش مهمی‌ در مکانسیم دفاع سلول در پاسخ به استرس اکسیداتیو ناشی از کمبود ویتامین‌های B9 و B12 اجرا می‌کند. لذا کاهش سطح خانواده ویتامین B در بدن می تواند مرتبط با کاهش عملکرد بیضه و فرایند اسپرماتوژنز باشد.

کلیدواژه: چرخه 1- کربن، CBS ، CSE، استرس اکسیداتیو، پارامترهای اسپرمی

 

نام و نام خانوادگی:ساره کتوئی زاده
عنوان پایان نامه: بررسي بیان نسبي ژن TNP1 و lncRNA مجاور آن ) lnc-Ac007557 ) در بافت بیضه حاصل از مردان آزواسپرمي
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر کیانوش درمیانی

چکیده:

مقدمه : آزواسپرمی یکی از دلایل ناباروری در 10 – 15 % مردان است که به فقدان کامل اسپرم در انزال مایع منی اطلاق میشود . آزواسپرمی به دو دستهی عمده آزواسپرمی انسدادی (Obstructive azoospermia)و آزواسپرمی غیرانسدادی ( Non obstructive azoospermia ) تقسیم میگردد . پروتئین Transitional protein1 ( TP1 ) در فرآیند فشردهسازی کروماتین در طی بلوغ اسپرم نقش مهمی دارد . طی این فرآیند ابتدا TP1 جایگزین هیستو نها شده ، سپس خود ، توسط پروتامینها جایگزین میشود . long non coding RNA ها(lncRNA ) در تنظیم بیان ژن ها به صورت سیس یا ترانس نقش قابل توجهی ایفا میکنند. یافتن lncRNA های مرتبط با ژنهای آزواسپرمی غیرانسدادی (NOA) ممکن است دیدگاه جدیدی در مکانیسمهای مولکولی آزواسپرمی غیرانسدادی فراهم کند. از طرفی، lncRNA ها نسبت به ژنهای کدکننده به طور اختصاصیتر در بافتها و سلولها بیان می شوند، از این رو می توانند بیومارکرهای مناسبی برای تشخیص بیماریهای ناباروری باشند . در مطالعه حاضر، هدف ما ارزیابی بررسی الگوهای بیانی lncRNA AC007557(LINC)1921 مجاور ژن TNP1 (<10kb) است . برای این منظور ، الگوهای بیانی TP1 و LINC01921 در بیوپسی بیضه بیماران آزواسپرمی تعیین گردید و ارتباط بیان این lncRNA با ژن TNP1 ارزیابی شد.
مواد و روش ها : نمونه ی بافت بیضه در 51 مرد آزواسپرمی شامل 36 مرد آزواسپرمی غیرانسدادی(NOA )و 15 مرد آزواسپرمی انسدادی (OA ) به عنوان کنترل، از مردان آزواسپرمی مراجعه کننده به مرکز باروری و ناباروری اصفهان جهت عمل micro-TESE تهیه شد . از نظر بافت شناختی نمونه های بافت بیضه طبقه بندی شدند . RNA تام توسط TRIZOL از نمونههای بافت استخراج شد و جهت سنتز cDNA مورد استفاده قرار گرفت. الگوهای بیانی ژن TNP1 و 01921LINC در نمونه ها توسط واکنش qPCR-RT و روش ΔΔCt-2 محاسبه گردید . کارایی بیومارکر هر ژن توسط منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC) ارزیابی شد.
نتایج: سطح بیان ژن TNP1 و lncRNA مجاورش، LINC01921 به طور قابل توجهی در نمونههای NOA در مقایسه با OA کاهش یافته بود . به علاوه ، همبستگی مثبتی بین الگوی بیانی TNP1 و LINC01921 وجود داشت . همچنین آنالیز منحنی ROC نشان داد که سطح زیر نمودار برای TNP1 و LINC01921 به ترتیب 92 / 0 و 83 / 0 بود که پتانسیل آنها را به عنوان بیومارکر آزواسپرمی نشان میدهد.
بحث: در این مطالعه سطح بیان TNP1 و LINC01921 در نمونههای NOA به عنوان تست و نمونه های OA به عنوان کنترل ارزیابی شد.
نتایج ما تفاوت چشمگیر بین سطح بیان دو گروه را نشان د اد . شناسایی lncRNA مجاور ژن آزواسپرمی میتواند دیدگاه ارزشمندی در ناباروری مردان فراهم کند و به روشن سازی مکانیسم مولکولی بیماری کمک کند.

کلیدواژه: آزواسپرمی، lncRNA ، TNP1 ، ناباروری مردان

 

نام و نام خانوادگی:هنگامه تقیان دینانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان پروتئین های خانواده Ten-Eleven Translocation (TET1-3)  و وضعیت متیلاسیونDNA در بیضه ی رت های القاء شده واریکوسل
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مرضیه تولائی
استاد راهنما دوم:دکتر محمدحسین نصر اصفهانی

چکیده:

واریکوسل به بزرگ شدن وریدهای شبکه سیاهرگی پامپینی فورم درون کیسه بیضه گفته می شود. به دنبال ایجاد واریکوسل شرایطی از جمله تجمع جریان خون، هیپوکسی، هایپرترمی، عدم تعادل هورمونی، استرس اکسیداتیو در بیضه ایجاد می شود. افراد نابارور مبتلا به واریکوسل با افزایش دمای بیضه و استرس اکسیداتیو مواجه هستند که این استرس اکسیداتیو می تواند منجر به آسیب DNA و به دنبال آن تغییرات اپی ژنتیکی از جمله متیلاسیون DNA شود.کروماتین سلول اسپرم بسیار متراکم است و میزان متیلاسیون DNAدر این سلول بالا است. با ورود اسپرم به داخل تخمک، کروماتین از حالت تراکم خارج شده و دمتیلاسیون DNA رخ می دهد. آنزیم هایی که نقش در فرایند دمتیلاسیون فعال DNA دارند تحت عنوان Ten-Eleven Translocation (TET1-3)می باشند. عدم بیان هرکدام از این آنزیم ها در اسپرم می تواند با نقص در فرایند دمتیلاسیون فعال DNA پس از ورود اسپرم به داخل تخمک همراه باشد و به دنبال آن با کاهش تکوین و تکامل مرتبط باشد. همچنین بیان این آنزیم ها با تراکم کروماتین و تحرک اسپرم ارتباط مستقیم دارد. مطالعات متعددی نشان داده اند که ارتباط معنی داری بین سطح استرس اکسیداتیو و فعالیت آنزیم ها وجود دارد. در این راستا پیشنهاد شده است که فعالیت آنزیم های TET در شرایط استرس اکسیداتیو کاهش می یابد، به دنبال آن سطح دمتیلاسیون فعال DNA کاهش می یابد و هیدروکسی متیل سیتوزین رخ نمی دهد(5-hmC).
هدف: با توجه به اینکه ثابت شده است که در شرایط واریکوسل، استرس دمایی و به دنبال آن سطح استرس اکسیداتیو بطور معنی داری بالا است، در این مطالعه سعی بر آن است که بیان آنزیم های TET در بیضه رت های القاء شده واریکوسل مورد ارزیابی قرار گیرد.
روش اجرا: این مطالعه بر روی30 حیوان آزمایشگاهی رت نر، نژاد wistar انجام شد. رت های نر بطور تصادفی در 3 گروه کنترل، شم و واریکوسل طبقه بندی شدند.
2ماه پس از القاء واریکوسل رت ها قربانی شده و از بیضه چپ ( به دلیل ساختار آناتومیکی متفاوت و اینکه شیوع واریکوسل در آن بیشتر است) برای بررسی پروتئین های خانواده (TET1-3) TETاز روش وسترن بلات و ایمنوهیستوشیمی و برای بررسی5-hmC از روش ایمنوهیستوشیمی استفاده شد. برای بررسی بیان mRNA TETs نیز از روش Real time استفاده شد. همچنین با گرفتن مقاطع بافت بیضه، با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی، وضعیت متیلاسیون DNA مورد بررسی قرار گرفت. از اسپرم اپیدیدیم سمت چپ برای بررسی پارامترهای اسپرمی،کروماتین اسپرم (هیستون و پروتامین) و ROS استفاده شد.
نتایج: در سطح سلولی، القاء واریکوسل پس از 2 ماه منجر به کاهش کیفیت پارامترهای اسپرمی (غلظت، تحرک و مورفولوژی) و آسیب سلامت DNA ( آسیبDNA ، کمبود کروماتین، هیستون اضافه) و لیپید پراکسیداسیون گروه واریکوسل در مقایسه با دو گروه کنترل و شم شده است(05/0P<). همچنین واریکوسل باعث افزایش معنی دار5-hmC و کاهش معنی دار 5-mC در گروه واریکوسل در مقایسه با گروه کنترل-شم می گردد. در سطح مولکولی، القاء واریکوسل پس از 2 ماه منجر به افزایش معنی دار بیان TET2هم در سطح پروتئین و هم در سطح mRNA در گروه واریکوسل در مقایسه با گروه کنترل-شم گردیده است. در بیان TET1,TET3 در سطح mRNA در دو گروه کنترل-شم و واریکوسل تغییر معنی داری مشاهده نگردید، همچنین در سطح پروتئین با توجه به تکرار مکرر وسترن بلات با غلظت های مختلف آنتی بادی و پروتئین هیچ باندی برای این دو آنزیم مشاهده نشد.
نتیجه گیری: القاء واریکوسل منجر به کاهش متیلاسیون DNA و افزایش دمتیلاسیون DNA با افزایش بیان برخی از آنزیم های TET در بیضه رت ها می گردد و پیامد آن کاهش کیفیت اسپرم و همچنین کاهش تست های عملکردی اسپرم می باشد.

کلیدواژه: واریکوسل، پروتئین های TETs ، متیلاسیون DNA،5-hmC FNDC5، miR-129-5P

 

نام و نام خانوادگی:لیلا ملکی
عنوان پایان نامه: اعتبار سنجی ژن FNDC5 به عنوان ژن هدف miR-129-5p درگیر در بیماری دیابت نوع 2
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر کامران قائدی
استاد راهنما دوم: دکتر مریم پیمانی فروشانی
چکیده:

دیابت یک اختلال متابولیک در بدن است که با افزایش سطح گلوکز خون همراه است. این بیماری نوعی بیماری مزمن است که بر توانایی بدن برای استفاده از انرژی موجود در غذاها، تأثیر می گذارد. سه گروه اصلی دیابت عبارت اند از : دیابت نوع 1، دیابت نوع 2 و دیابت بارداری. دیابت نوع 2 با بالا بودن گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین و کمبود نسبی انسولین شناسایی می‌شود. در گذشته ارتباط افزایش بافت چربی که مشخصه‌ی اصلی چاقی است با بیماری های متابولیک نظیر دیابت نوع 2 و بیماری های قلبی عروقی مشخص شده است. مطالعات نشان دادند که تغییر بیان miRNA ها با پاتولوژی بیماری دیابت در ارتباط می باشد. مجموعا مطالعات زیادی به اهمیت نقش miRNA ها در تنظیم مسیر سیگنالی انسولین در بافت چربی اشاره می کنند بر اساس مطالعات انجام شده یکی از ژن های تاثیر گذار در بیماری های متابولیک و هموستازی از جمله بیماری دیابت نوع 2 ژنFNDC5 می باشد. نشان داده شده است که این ژن در بافت چربی بیماران مبتلا به دیابت کاهش می یابد. همچنین پایگاه های داده ی مختلفی از جمله MiRWalk و Target Scanپیش بینی می کنند که این ژن یکی از اهداف miR-129-5p می باشد. همچنین مطالعه ای که در پژوهشکده رویان بر روی بافت چربی موش های چاق (مدل دیابت) انجام شده بود نشان داده است که افزایش بیان miR-129-5p ارتباط معناداری با کاهش بیان ژن FNDC5 دارد. در نتیجه هدف از این مطالعه، اعتبار سنجی ژن FNDC5 مورد هدف miR-129-5p است که در رده¬ ی HEK293T توسط تکنیک لوسیفراز انجام می شود.

کلیدواژه: دیابت نوع 2، ژن FNDC5، miR-129-5P

 

نام و نام خانوادگی:محیا شاهم آبادی
عنوان پایان نامه: ارزیابی تکوین قبل و بعد از لانه گزینی جنین های شبیه سازی تولید شده با روش بلوغ آزمایشگاهی دو مرحله ای درگونه بز
رشته تحصیلی:زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما اول: دکتر مهدی حاجیان
استاد راهنما دوم: دکتر فرنوش جعفرپور
چکیده:

FSH در سلول های کومولوس تخمک های بدست آمده از فولیکول های کوچک منجر به کاهش صلاحیت رشد تخمک در شرایط آزمایشگاه می شوند. بنابراین احتملا حذف این دو هورمون و افزودن واسطه های مترشحه از سلول های گرانولازا یعنیNatriuretic peptide ، Prostaglandin E2 (PGE2) و Amphiregulin (AREG) به بهبود بلوغ آزمایشگاهی تخمک کمک خواهد کرد. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرNP و AREG و PGE2 در محیط کشت بلوغ دو مرحله ای بر بلوغ آزمایشگاهی تخمک و همچنین ارزیابی جنین قبل و بعد از لانه گزینی در گونه بز است.
در این مطالعه در مرحله ی IVM، COCها در محیط کشت دو مرحله ای کشت می شوند. بدین صورت که COC  ها ابتدا 8 ساعت در معرض NP با غلظت nM 1000 و سپس 18 ساعت در محیط دارای PGE2(1nM) + AREG(600nM) کشت شدند. سپس شاخص بلوغ میوزی هسته با رنگ آمیزیHoechst ، درصد تسهیم و بلاستوسیست جنین های شبیه سازی، تعداد بلاستومر بلاستوسیست ها با استفاده از رنگ آمیزی افتراقی، درصد برگشت-پذیری جنین ها پس از پروسه ی انجماد – ذوب و بیان ژن های مرتبط با تکوین جنین در بلاستوسیست های حاصل از پروسه ی شبیه سازی بررسی و با جنین های حاصل از دو گروه کنترل شامل Conventional IVM و (TCM) Tissue culture medium مقایسه شد. در نهایت درصد آبستنی جنین های حاصل از پروسه ی شبیه سازی و انجماد – ذوب در دو گروه Conventional IVM به عنوان گروه کنترل و گروه NP-> PGE2 + AREG به عنوان گروه تیماری، پس از انتقال جنین به منظور ارزیابی تکوین بعد از لانه گزینی نیز بررسی شد.
گروه NP -> PGE2 + AREG نسبت به گروه Conventional IVM درصد تخمک در فاز متافاز دو کمتر و فاز آنافاز – تلوفاز بیشتری را نشان داد. در ارزیابی درصد تسهیم و بلاستوسیست، هیچ تغییر معنی داری بین سه گروه آزمایشی دیده نشد. همچنین افزایش معنی دار تعداد سلول ICM و Total و نسبت ICM / TE در بلاستوسیست-های گروه NP-> PGE2 + AREG نسبت به دو گروه کنترل دیگر شاهد بودیم. در بررسی درصد وضعیت برگشت پذیری پس از انجماد – ذوب جنین ها، گروه NP -> PGE2 + AREG نسبت به گروه کنترل Conventional IVM تفاوت معنی دار نشان نداد اما نسبت به گروه کنترل TCM افزایش معنی داری را شاهد بودیم. همچنین افزایش بیان ژن NANOG در بلاستوسیست های گروه NP-> PGE2 + AREG نسبت به گروه کنترل دیده شد.
مطالعه ی حاضر به عنوان تاییدی بر مطالعات گذشته در این راستا، نشان داد که افزودن NP به محیط کشت بلوغ تخمک از طریق مهار ازسرگیری زود هنگام میوز تخمک و از طرف دیگر با فعال کردن مسیر لیپولیز منجر به کاهش قطرات لیپیدی می شود. لازم به ذکر است که در مطالعه ی حاضر برای اولین بار از هر دو فاکتور AREG و PGE2 در محیط بلوغ کشت دو مرحله ای در بز استفاده شد و همچنین برای اولین بار اثرات روش بلوغ دو مرحله ای بر تکوین قبل و بعد از لانه گزینی جنین های حاصل از روش شبیه سازی بررسی شد. در واقع در این مطالعه، حذف LH و FSH و جایگزینی واسطه های این دو هورمون (AREG و PGE2)، باعث بهبود کیفیت جنین حاصل از روش شبیه سازی، وضعیت برگشت پذیری پس از انجماد – ذوب و درصد آبستنی پس از انتقال شد.

کلیدواژه: بلوغ آزمایشگاهی، تکوین جنین، Natriuretic peptide،Prostaglandin E2 ، Amphiregulin

 

نام و نام خانوادگی: نازنین عصاره
عنوان پایان نامه: ارزیابی تکوین تخمک و تولید جنین آزمایشگاهی بز در حضور و عدم حضور LH و FSH
رشته تحصیلی: رشته زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مهدی حاجیان- دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده:
از آنجا که کیفیت و کمیت جنین حاصل از بلوغ آزمایشگاهی تخمک (In vitro maturation) در مقایسه با جنین حاصل از تخمک بالغ شده در شرایط طبیعی بدن (In vivo maturation) پایین تر از حد انتظار است، بهبود مطالعات مربوط به عوامل تنظیمی پتانسیل تکوین تخمک ضروری است. شایستگی تکوین در مجموعه تخمک و سلول های کومولوس (Cumulus oocyte complex) نتیجه اثرات هورمون های اندوکراین و فاکتور های مترشحه از سلول های کومولوس و گرانولوزا می باشد. هدف از این مطالعه تعیین اثر (CNP) Natrioretic peptide type C، (PGE2) Prostagelandin E2 و (AREG) Amphiregulin مترشحه از سلول های گرانولوزا بر بلوغ و تکوین تخمک بزی است.
در این مطالعه ابتدا غلظت سنجی مکمل های مورد استفاده انجام گرفت و پس از آن تخمک های نابالغ بزی به مدت 8 ساعت در معرض غلظت 1000 نانومولار CNP و به مدت 18 ساعت در معرض غلظت 1 نانومولار PGE2 و 600 نانومولار AREG کشت داده شده اند. پس از 26 ساعت شاخص انبساط سلول های کومولوس، وضعیت بلوغ میوزی هسته با رنگ آمیزی Hoechst، درصد تسهیم، بلاستوسیست و تعداد بلاستومر جنین های بدست آمده با رنگ آمیزی افتراقی ارزیابی شد. همچنین در ادامه بررسی میزان قطره های چربی با رنگ آمیزی Nile Red، بیان ژن های درگیر در مسیر لیپولیز از جمله (ATGL) Adipose triglyceride lipase (مرتبط با لیپولیز)، (PLIN2) Prelipin2 و (DGAT1) Diacylglycerol acyltransferase1 (مرتبط با ذخیره لیپید) مورد بررسی قرار گرفتند.
در غلظت 1000 نانومولار CNP به مدت هشت ساعت همزمانی توقف میوز و کاهش قطره های چربی را شاهد بودیم. در ادامه کاهش میزان قطره های چربی، همچنین بیان ژن های مرتبط با این پروسه، ATGL (دخیل در لیپولیز) افزایش معناداری در مقایسه با گروه conventional IVM و (TCM) Tissue culture medium داشته، بیان PLIN2 (مرتبط با ذخیره لیپید) افزایش معناداری در مقایسه با گروه conventional IVM داشته اما در سطح DGAT1 تفاوت معناداری در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد. در گروه CNP(8h) PGE2(1nM) افزایش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو و درصد بلاستوسیست در مقایسه با گروه کنترل را شاهد بودیم. در گروه CNP(8h) AREG(600nM) افزایش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو، درصد بلاستوسیست و تعداد سلول Trophectoderm در مقایسه با گروه کنترل شاهد بودیم و در نهایت با تایید غلظت های مورد استفاده در روند این آزمایش، تفاوت معناداری در شاخص انبساط سلول های کومولوس در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با گروه conventional IVM مشاهده نشد و از طرفی کاهش معناداری برای درصد تخمک ها متافاز دو در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با conventional IVM شاهد بودیم. همچنین تفاوت معناداری برای درصد تسهیم و بلاستوسیت در گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با conventional IVM مشاهده نشد و در آخر افزایش معناداری در تعداد سلول های Trophectoderm گروه CNP(8h) PGE2+AREG(18h) در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد.
این مطالعه مدارکی فراهم کرد حاکی از اینکه CNP از طریق سلول های کومولوس منجر به توقف میوز و فعال کردن مسیر لیپولیز و در نهایت باعث کاهش قطره های چربی شده و همچنین PGE2 و AREG منجر به بهبود بلوغ، انبساط سلول های کومولوس و کیفیت جنین در عدم حضور LH و FSH شده اند.

کلیدواژه: : بلوغ آزمایشگاهی، شایستگی تکوین، Natriuretic peptide، Amphiregulin، Prostagelandin E2، بز

تاریخ دفاع: پاییز 1399

نام و نام خانوادگی: سمانه نجفیان
عنوان پایان نامه: ایجاد ساختار سه بعدی شبکیه متشکل از سلول‌های رنگدانه‌دار و پیش‌ساز فوتورسپتوری شبکیه
رشته تحصیلی: زیست شناسی سلولی و ملکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمد حسین نصر اصفهانی

چکیده:
بیان موضوع:
در دهه‌های اخیر اختلالات بینایی شیوع بسیاری پیدا کرده‌اند که بعضی از آن‌ها قابلیت درمان ندارند. از جمله شایع‌ترین آن‌ها بیماری‌های شبکیه می‌باشد که بیشتر سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه و گیرنده‌های نوری را درگیر کرده‌اند. متأسفانه با پیشرفت بسیاری از این اختلالات، به مرور زمان، فرد بینایی خود را از دست می‌دهد. دانشمندان با روی آوردن به دانش استفاده از سلول‌های بنیادی مطالعات قابل توجهی در دستیابی به سلول‌های شبکیه انجام داده‌اند.
هدف:
شبکیه، لایه نازک بافتی در سطح داخلی چشم است. درفضای شبکیه چشم دو گروه سلولی وجود دارند که با همکاری یکدیگر نهایتاّ منجر به فرآیند دیدن می‌شوند: 1-سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه 2- سلول‌های عصبی شبکیه که از جمله آن‌ها سلول‌های فوتورسپتوری می‌باشند. طبق مطالعات محدود صورت گرفته قبلی، تمایز سلول‌های پیش‌سازعصبی شبکیه به میزان مؤثری تحت تأثیر سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه می باشد. بدین منظور هدف از این مطالعه، دستیابی به سلول‌های فوتورسپتوری شبکیه با استفاده از اثر القایی همکشتی سلول‌های پیش‌ساز عصبی شبکیه با سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه بوده‌است.
روش پژوهش:
در این مطالعه، همکشتی سلول‌های پیش‌ساز عصبی شبکیه با سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه (ARPE19) بر روی بستر آلژینات-لامینین111 (همانند موقعیت درون‌تنی) انجام شده و همچنین تیمار همزمان با DAPT (N-[N-(3,5-Difluorophenacetyl-L-alanyl)]-S-phenylglycine t-Butyl Ester) با گروه کنترل (کشت سلول‌های پیش‌ساز عصبی شبکیه تحت تیمار با DAPT) ، مقایسه شده است.
نتایج و بحث:
نتایج این مطالعه نشان داد که می توان با استفاده از ایجاد لایه آلژینات دستکاری شده شرایط مناسبی برای کشت سلول‌های ARPE19 به همراه RPC (Retinal Progenitor Cell) فراهم نمود. این مدل همکشتی سبب ایجاد ساختار سه بعدی از این دو نوع سلول شد. همچنین در مواردی ارتباط نزدیکی بین این دو لایه سلولی نیز مشاهده شد. همکشتی RPC با سلول‌های ARPE19 سبب تمایز بیشتر این سلول‌ها به سمت سلول‌های مخروطی فوتورسپتوری  شد. با حذف لایه هیدروژلی با استفاده از شلاته کننده های کلسیم، دو لایه سلولی بصورت ساختار بدون آسیب قابل برداشت و بررسی بودند. سلول‌های رنگدانه‌دار شبکیه با ترشحات فاکتورهای القایی خود به عنوان القاگر تمایزی عمل کرده و نقش مهمی در تمایز RPC به سلول‌های عصبی شبکیه (سلول‌های فوتورسپتوری) داشته است، بدین منظور این روش همکشتی برای ادامه مطالعات آینده درمانی مؤثر واقع خواهد شد.

کلیدواژه: سلول‌های ARPE19، سلول‌های پیش‌ساز عصبی شبکیه (RPC)، سلول‌های فوتورسپتوری، DAPT، آلژینات-لامینین111

تاریخ دفاع: تابستان 1398

نام و نام خانوادگی:رضا ابوئی
عنوان پایان نامه: بررسی اثرات لقاح آزمایشگاهی بر اتوفاژی و آپوپتوز در جفت های روز 5/15 آبستنی در موش
رشته تحصیلی: زیست‌شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی- دکتر فرنوش جعفرپور

چکیده:
بارداری های حاصل از تکنیک های کمک باروری (ARTs) با افزایش عواقب نامطلوب بارداری نظیر زایمان زودهنگام، وزن کم هنگام تولد (LBW)، محدودیت رشد داخل رحمی (IUGR) و پره اکلامپسیا همراه است. مطالعات قبلی نشان دهنده این مهم می باشد که انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی (IVF) در گونه ی گاو، با نقص در رگزایی جفت و همچنین کاهش رشد جنین همراه است. اتوفاژی یک مکانیسم سلولی طرفدار بقاء می باشد که در اثر کمبود مواد غذایی و هایپوکسی ایجاد می شود. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر فهم این مهم بوده است که آیا اتوفاژی و آپوپتوز تکوین جفت را در گروه های ITC (که جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های همزمان شده ی به طور طبیعی، انتقال داده شد ) و ITS ( جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های سوپراووله که به وسیله هورمون همزمان شده اند، انتقال داده شد ) در مقایسه با گروه های تیماری دیگر اعم از: C ( کنترل )، CTC (جنین های حاصل از حاملگی طبیعی به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد) و STC ( جنین های حاصل از موش های سوپراووله به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد ) چه مقدار تحت تاثیر قرار داده است. بدین منظور، جفت ها در روز 5/15 آبستنی جمع آوری و میزان بیان ژن های مرتبط با اتوفاژی ( Atg5, Atg7, Beclin1, Lc3b) و آپوپتوز (P53,Bcl2,Bax) در سطح mRNA مورد بررسی قرار گرفت. همچنین علاوه بر آنالیز توسط real time-PCR ، میزان پروتئین دو ژن ATG7 و LC3B توسط تکنیک Western blot مورد ارزیابی قرار گرفت. و همچنین وزن جفت، وزن جنین و نسبت بین آنها اندازه گیری شد. طبق نتایج ما، وزن جنین و همچنین نسبت وزن جنین به وزن جفت در گروه¬های CTC، STC، ITC و ITS نسبت به گروه C (کنترل ) کاهش یافته بود. نتایج ما نشان دهنده این مهم می باشد که سطح بیان ژن های وابسطه به اتوفاژی و آپوپتوز در سطح mRNA تغییر معنی داری نداشت به جز ژن های Atg5 و Bax که در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل افزایش بیان معنی داری داشته است. علاوه بر این، سطح پروتئین ATG7 و LC3B در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری را نشان داده است. این نتایج نشان دهنده ی این مطلب می باشد که بعد از لانه گزینی، میزان اتوفاژی در موش های پذیرنده ای که علاوه بر تکنیک های انتقال جنین و لقاح آزمایشگاهی، تحت تیمار هورمونی قرار گرفته اند ( ITS ) نسبت به گروهی که تیمار هورمونی نداشته است ( ITC )، افزایش داشته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که سوپواوولاسیون می تواند موجب اختلالات اتوفاژی و آپوپتوز در جفت شود. این افزایش فعالیت اتوفاژی در جفت های حاصل از گروه ITS می تواند با اختلالات مشاهده شده در جفت، به دلیل انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به رحم سوپراووله هم راستا باشد.

کلیدواژه:اتوفاژی، آپوپتوز، جفت و موش، لقاح آزمایشگاهی.

تاریخ دفاع: زمستان 1399

نام و نام خانوادگی:خاطره مختاری کرچگانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیوانفورماتیکی و آنالیز بیانی مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع در روند پیشرفت بدخیمی در رده ی سلولی HT29 سرطان کولورکتال
رشته تحصیلی:زیست شناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی فروشانی-دکتر کامران قائدی

چکیده:
با توجه به تغییر سبک زندگی و به خصوص رژیم غذایی در عصر حاضر، چاقی به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در ابتلا به انواع بیماری ها از جمله سرطان کولورکتال به عنوان یکی از شایع ترین نوع سرطان دستگاه گوارش، است. در ارتباط با چاقی و خطر ابتلا به سرطان کولورکتال مسیرهای مولکولی مختلفی عنوان شده است مانند مقاومت انسولینی یا افزایش اسیدهای چرب آزاد پلاسما که سبب می شود مسیرهای سیگنالینگ سلول های اپیتلیال روده دچار تغییر شوند.
روش کار: در مطالعه ی حاضر با استفاده از داده های ماکرواَرِی این پرسش موردنظر است که در بافت اپیتلیالی روده افراد چاق چه مسیرهای پیام رسانی فعال می شود و این مسیرها با سرطان کولورکتال چه ارتباطی دارند. بعد از آنالیزهای بیوانفورماتیکی مشخص گردید که ژن هایی که در سرطان کولورکتال به‌طور معنی داری افزایش بیان می یابند، در بافت کولون افراد چاق نیز نسبت به همان افراد بعد از کاهش وزن بیان بالاتری دارند. همچنین آنالیزها نشان داده است که در افراد چاق ژن های 16 مسیر سیگنالینگ به‌طور معنی داری (FDR<0.05) افزایش‌یافته و این مسیرها فعال بوده اند. سپس بعد از رسم Cross talk مسیرهای شناسایی شده، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع که درCross talk با مسیر متابولیسم آراشیدونیک اسید بود، مورد توجه قرار گرفت. همچنین Cross talk ژن های این دو مسیر نشان داد که مسیر سیگنالینگ PPAR نیز در این مسیر و تنظیم آن تأثیرگذار است. مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع شامل 22 ژن است که پس از بررسی انجام شده با استفاده از پایگاه داده ی GEO مشخص گردید که 4 ژن (HSD17B12, TECR, FADS2, ELOVL5) از این مسیر به‌طور معنی داری (FDR<0.05) در نمونه بافت سرطان کولورکتال نسبت به نرمال افزایش بیان دارند. (همچنین داده های TCGA نیز همین یافته را نشان داد) (P.value<0.0001). سپس از مدل سلولی سرطان کولورکتال HT-29 و تیمار با لینولئیک اسید این فرضیه مورد بررسی قرار گرفت که تغییر بیان ژن های این مسیر چه تأثیری در روند بدخیمی خواهند گذاشت. در ادامه، سطح بیان ژن ها ی کاندید شده با استفاده از Real Time RT-PCR در رده ی سلولی HT-29 سرطان کولورکتال پس از تیمار با 200 میکرومول لینولئیک اسید بررسی گردید.
نتایج: بررسی نتایج حاصل، نشان‌دهنده کاهش معنی دار(P.value<0.01) سطح بیان ژن های کاندید شده در رده ی سلولیHT-29 سرطان کولورکتال و افزایش بیان PPARγ در حالت تیمار با لینولئیک اسید نسبت به گروه کنترل بود. همچنین کاهش معنی دار(P.value<0.01) مهاجرت، تشکیل کولونی و تکثیر از طریق بررسی تعداد سلول و زنده مانی سلول HT-29 در تیمار با لینولئیک اسید مشاهده گردید.
بحث: تفسیر نتایج حاصل نشان می دهد، احتمالاً لینولئیک اسید از طریق تأثیر مسیر سیگنالینگ PPAR به عنوان لیگاند اصلی، باعث کاهش ژن های کلیدی در مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع می گردد و این مسیر را بلوکه می کند و با توجه به ارتباط این مسیر و مسیر متابولیسم آراشیدونیک اسید پیشنهاد می شود که علاوه بر مسیرهای شناسایی شده در محور چاقی و سرطان کولورکتال، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب نیز مورد توجه است و نیاز به مطالعات بیشتر دارد.

کلیدواژه:سرطان کولورکتال، لینولئیک اسید، مسیر بیوسنتز اسیدهای چرب غیراشباع، Real Time RT-PCR ،FADS2, ELOVL5 TECR, HSD17B12,

تاریخ دفاع: زمستان 1398

6141