چکیده پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد گروه زیست شناسی
نام و نام خانوادگی: زهره طالبی یزدآبادی
عنوان پایان نامه: ارزیابی بیان موساشی 1 و 2 ، پارامترهای اسپرمی، وضعیت کروماتین و استرس اکسیداتیو در اسپرم مردان نابارور با واریکوسل
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مرضیه تولائی، دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده: یکی از عوارض پاتولوژیک واریکوسل در مردان نابارور با واریکوسل، افزایش دما در بیضه بوده که با کاهش کیفیت اسپرم، آسیب DNA و تغییر بیان بسیاری از ژنها و پروتئینهای مورد نیاز سلول ارتباط دارد. از آنجایی که پروتئینهای متصل شونده به RNA نقش مهمی در کنترل پس از رونویسی فرآیند اسپرماتوژنز ایفا میکنند، بنابراین هدف این مطالعه، مقایسه بیان MSI-1 و MSI-2، به عنوان یکی از این پروتئینهای متصل شونده بهRNA، عملکرد اسپرم و وضعیت کروماتین در مردان نابارور با واریکوسل و افراد بارور بود. به علاوه، بیان این دو پروتئین، در بافت بیضه مردان بارور و نابارور آزواسپرمی نیز ارزیابی میگردد.
مواد و روشها: در این مطالعه، 30 نمونه مایع منی از افراد بارور و 30 نمونه مایع منی از مردان نابارور با واریکوسل جمعآوری گردید. ارزیابی پارامترهای اسپرمی، پراکسیداسیون لیپید اسپرم، آسیب DNA، کمبود پروتامین و بیان MSI-1 و MSI-2 در سطح RNA و پروتئین به ترتیب بر اساس سازمان بهداشت جهانی(WHO 2010)، تست بادی پای، تانل، روش کرومایسین A3 ، Real time PCR و وسترن بلات انجام شد. به علاوه، بیان MSI-1 و MSI-2 در 9 بافت بارور و آزواسپرمی(به عنوان یک بافت پاتولوژیک بیضه) نیز ارزیابی گردید. روش ایمونواستینینگ برای ارزیابی جایگاه MSI-1 و MSI-2 در بافت بیضه استفاده شد.
یافته ها: میانگین پارامترهای اسپرمی در مردان نابارور با واریکوسل در مقایسه با افراد بارور، کاهش معنیداری یافته بود، در حالی که میانگین آسیب DNA، کمبود پروتامین و پراکسیداسیون لیپید اسپرم افزایش معنیداری داشت(p<0.05). با مقایسه میزان بیان ژنهای MSI-1 و MSI-2 در سطح RNA و پروتئین، در اسپرم افراد نابارور با واریکوسل و افراد بارور، هیچ تفاوت معنیداری مشاهده نکردیم(p>0.05) که این نتایج، شبیه نتایج به دست آمده از مقایسه بافتها بود. تکنیک ایمونوهیستوشیمی نشان داد که پروتئینهای MSI-1 و MSI-2علاوه بر سلولهای سرتولی، در سلولهای اسپرماتوگونی و اسپرماتوسیتها نیز بیان میگردند.
نتیجه گیری: افزایش دمای بیضه در مردان نابارور با واریکوسل بر عملکرد اسپرم تاثیر میگذارد، اما هیچ تغییری در بیان MSI-1 و MSI-2 ایجاد نمیکند. پروتئین MSI-1 عمدتا در مراحل ابتدایی اسپرماتوژنز بیان شده در حالی که پروتئین MSI-2 در انتهای اسپرماتوژنز نیز بیان شده است.
واژگان کلیدی: ناباروری مردان، واریکوسل، اسپرماتوژنز، پارامترهای اسپرمی، پروتئینهای متصل شونده بهRNA ،Musashi
تاریخ دفاع: دی 1397
نام و نام خانوادگی: محسن رحمانی
عنوان پایان نامه: مارکرهای اصلی دخیل در استرس شبکه آندوپلاسمی و تأثیر داروی دفراسیروکس بهعنوان شلاته کننده آهن در رت های القاشده با واریکوسل
رشته تحصیلی: زیستشناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مرضیه تولائی، دکتر محمدحسین نصر اصفهانی
چکیده: بر اساس یافتههای اخیر، تجمع بیشازحد آهن منجر به افزایش تولید رادیکالهای آزاد و آغاز استرس شبکه آندوپلاسمی میشود که میتواند اختلالاتی در سطح سلولی و مولکولی در سلول به همراه داشته باشد. هدف این مطالعه، ارزیابی مارکرهای دخیل در استرس ER و تأثیر داروی دفراسیروکس بهعنوان شلاته کننده آهن در ارتباط با پارامترهای اسپرمی (غلظت، تحرک، مورفولوژی اسپرم)، سلامت DNA (آسیب DNA، کمبود پروتامین، هیستون اضافه) و لیپیدپراکسیداسیون همچنین ارزیابی میزان آهن بافتی و مقایسه هیستولوژی بافتی بیضه در رت های القایی واریکوسل است.
مواد و روش: این مطالعه بر روی 70 حیوان آزمایشگاهی رت نر، نژاد ویستار انجام شد. رت ها در 7 گروه تقسیم شدند: 30 رت تحت عمل القاء واریکوسل قرار گرفتند. گروه اول: رت های القای واریکوسل بعد از 2 ماه مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه 2: رت های القا واریکوسل بعد از 2 ماه تحت درمان با داروی دفراسیروکس و گروه سوم از رت های القای واریکوسل بهعنوان گروه بدون دارو در نظر گرفته شدند و بعد از گذشت 4 ماه هر دو گروه اخیر مورد ارزیابی قرار گرفتند. در 2 و 4 ماه به ترتیب گروههای کنترل و کنترل-شم نیز مورد ارزیابی شدند. موارد ارزیابی در این مطالعه عبارتاند از: پارامترهای اسپرمی( غلظت، تحرک، مرفولوژی غیرطبیعی اسپرم)، سلامت DNA(آسیب DNA، کمبود پروتامین، هیستون اضافه)، لیپیدپراکسیداسیون بهعنوان مارکر آسیب ROS، همچنین بررسی آهن بافتی، هیستولوژی بافتی، بیان ژنهای دخیل در ارتباط با استرس ER و آپوپتوز و حیات سلول توسط تکنیک qPCR.
یافتهها: در سطح سلولی، القا واریکوسل پس از 2 ماه، هیستولوژی بافتی را تحت تأثیر قرار داده است و بهطور معناداری منجر به آسیب پارامترهای اسپرمی( غلظت، تحرک، مورفولوژی غیرطبیعی) سلامت DNA(آسیب DNA، کمبود پروتامین، هیستون اضافه) و لیپیدپراکسیداسیون، همچنین میزان آهن بافتی شده است.(05/0>p). در سطح مولکولی، القاء واریکوسل در 2ماه منجر به افزایش معنادار Nrf2، Caspase3 و مهار بیان Grp78، همچنین بیان کیفی sxbp-1 گردیده است. 2ماه مداخله با داروی دفراسیروکس بهعنوان شلاته کننده آهن باعث روند بهبودی در سطح بافتی افزایش معنادار تحرک، کاهش معنادار مورفولوژی غیرطبیعی، میزان آهن، همچنین افزایش معنادار Nrf2، Caspase3 و افزایش Grp78 در مقایسه با گروه واریکوسل-بدون دارو گردیده است.
نتیجهگیری: القاء واریکوسل منجر به افزایش شدید آهن و متعاقب آن منجر به افزایش شدید استرس ER میگردد. ازآنجاییکه میتوکندری و شبکه آندوپلاسمی فراوانترین اندامک، همچنین پرمصرفترین اندامک ازلحاظ آهن در سلول هستند القاء واریکوسل منجر به اختلال هوموستاز ردوکس در هر دو اندامک میگردد و بدین طریق پارامترهای اسپرمی، سلامت DNA، بیان ژنهای دخیل در استرس ER و مرگ سلولی را تحت تأثیر قرار میدهد. داروی دفراسیروکس بهعنوان شلاته کننده آهن به نظر میرسد منجر به ایجاد روند بهبودی در رت های القاء واریکوسل گردد و همچنین علامت بقاء را افزایش دهد.
کلید واژه ها: استرس شبکه آندوپلاسمی، آهن، دفراسیروکس، پارامتر های اسپرمی
تاریخ دفاع: بهمن 97
نام و نام خانوادگی: آرام احمدزاده گلسفید
عنوان پایان نامه: ارزیابی بیان برخی از ژنهای دخیل در استرس شبکه ی آندوپلاسمی در رت های نر القاء شده با واریکوسل از نژاد ویستار
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و ملکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مرضیه تولایی، دکتر محمد حسین نصراصفهانی
چکیده: واریکوسل به تورم غیر طبیعی شبکه ی پامپینیفرم در کیسه ی اسکروتوم اطلاق میگردد. واریکوسل یکی از شایعترین علل ناباروری در مردان بوده که به لحاظ بالینی با کاهش کیفیت مایع منی و ضعف پارامترهای اسپرمی همراه است. طبق مطالعات در افراد مبتلا به واریکوسل سطح گونه های فعال اکسیژن (ROS) استرس اکسیداتیو، آپوپتوز و در نتیجه آسیب DNA نسبت به افراد طبیعی بالاتر میباشد. در مردان نابارور این افزایش سطح استرس اکسیداتیو در طی مراحل اسپرماتوژنز ، میتواند موجب تغییر در وضعیت سیستم اکسایش کاهش سلولی ، پراکسیداسیون لیپیدهای غشائی و تجمع پروتئینهای بدتاخورده (Misfolded) و تا نخورده (Unfolded) در سلول گردد. در پاسخ به این شرایط یکی از مسیرهایی که در اسپرماتیدها با هدف حفظ هموئوستازی فعال میشود؛ مسیر UPR Unfolded Protein Response است؛ که بسته به میزان استرس حاکم بر سلول میتواند منجر به بقای اسپرمها و یا ایجاد آپوپتوز در آنها شود. UPR نشأت گرفته شده از شبکه ی آندوپلاسمی صاف (SER) و شامل سه مسیر اصلی ATF6 – PERK – IRE1 است؛ که در صورت بروز استرس با فعال سازی آبشاری پروتئینها سعی بر ادامه ی بقای اسپرماتیدها دارد امّا با ادامهی روند شرایط استرس و پیامدهای تخریبی ناشی از آن میتواند سلولها را به سمت آپوپتوز هدایت کرده و آنها را منهدم نماید. لذا در این مطالعه با القای واریکوسل در مدل حیوانی ، بیان برخی از ژنهای دخیل در استرس شبکهی آندوپلاسمی بررسی شده ؛ همچنین اثرات ناشی از القای واریکوسل بر روی کیفیت اسپرم و پارامترهای اسپرمی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
واژه های کلیدی : واریکوسل استرس شبکه ی آندوپلاسمی مسیر UPR – آپوپتوز پارامترهای اسپرمی
نام و نام خانوادگی: بهاره علیزاده شورجستان
عنوان پایان نامه: بررسی اثر پروپرانولول بر روی پلاریزاسیون میکروگلیای موش به فنوتیپهای M1 و M2
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده: میکروگلیاها، سلولهای مسئول ایمنی ذاتی در سیستم عصبی مرکزی هستند. این سلولها علاوه بر حفاظت عصبی دارای نقش مهمی در آسیبهای عصبی از طریق التهاب میباشند. میکروگلیاها با توجه به پیامهای تنظیمی متحمل دو نوع فعال شدن متفاوت میشوند: فنوتیپ سمیت نورونی (M1) که با تولید سایتوکاینهای التهابی محیط مضری را برای نورونها ایجاد میکنند و فنوتیپ محافظ نورونی (M2) که با تولید میانجی های ضد التهابی محیط حمایت کنندهای برای نورونها ایجاد میکنند. در نتیجه کنترل پاسخ التهابی میکروگلیاها به عنوان عامل مهم در درمان اختلالات عصبی مطرح میشوند و ترکیبات دارویی میتوانند در تغییر وضعیت آنها دخالت کنند. با توجه به اینکه افراد کهنسال در معرض بیماریهای کهنسالی قرار دارند و مشخص نیست که استفاده از داروهای متنوع در سنین کهنسالی بر عملکرد میکروگلیا چه تأثیری میگذارد در این مطالعه به بررسی اثر پروپرانولول به عنوان یکی از داروهای پر مصرف در کنترل فشار خون بر روی التهاب ناشی از LPS در میکروگلیا پرداخته شد. همچنین با توجه به گزارشهای ضد و نقیض در مورد بتابلوکرها بر آمیلوئیدوپاتی، تأثیر پروپرانولول بر روی بیان ژن آنزیم تجزیه کننده انسولین و نپریلایزین توسط میکروگلیا بررسی شد. در این مطالعه میکروگلیاها از مغز نوزاد موش جنس مذکر تهیه و ابتدا به مدت 24 ساعت توسط پروپرانولول با غلظت 10μM سپس به مدت 4 ساعت و 24 ساعت توسط LPS تیمار شدند. تیمار شدند. سپس بیان نشانگرهای میکروگلیای M1 و M2 و همچنین بیان ژن IDE و Mme با روش Real time PCR اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که پیش تیمار با پرو پرانولول باعث ایجاد فنوتیپ M2 در برخی از میکروگلیاها و فنوتیپ حد واسط در برخی دیگر میشود. در ساعات اولیه اعمال استرس با (4ساعت) LPS میکروگلیاهای M2 فنوتیپ خود را حفظ کردند اما میکروگلیاهای حد واسط به سمت M1 شیفت پیدا کردند سپس وقتی برای مدت زمان بیشتری در معرض LPS قرار داده شدند (24 ساعت) میکروگلیاهای M2 نیر به سمت M1 شیفت پیدا کردند. بنابراین پروپرانولول میتواند در شرایط استرس شدید کوتاه مدت بر روی میکروگلیاها تأثیر مثبت گذاشته و جلوی پیشرفت سریع واکنشهای التهابی را بگیرد. همچنین تیمار با پروپرانولول باعث افزایش بیان IDE و Mme در میکروگلیاها میشود. تیمار سلولهای میکروگلیا با LPS نشان داد که بیان IDE و Mme پس از ایجاد استرس افزایش مییابد و احتمالاً پروپرانولول میتواند در مهار پیشرفت بیماری آلزایمر نیز مفید باشد.
کلیدواژه: میکروگلیاها، فنوتیپ M1 و M2، پروپرانول
تاریخ دفاع: 1397
نام و نام خانوادگی: رضا دهقانی ورنامخواستی
عنوان پایان نامه: بررسی تاثیر ممانتین و فرولیک اسید بر روی پلاریزاسیون میکروگلیای موش به فنوتیپهای M1 و M2
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده: سلولهای میکروگلیا به عنوان مهمترین سلولهای ایمنی در سیستم عصبی مرکزی (CNS) محسوب میشوند که در جراحات یا شرایط پاتولوژیک، با محرکهای مختلف فعال میشوند و تحریک شدن میکروگلیاها باعث تبدیل شدن آنها به حالتهای کلاسیک (M1) و آلترناتیو (M2) میشود. (1) سلولهای M1 ، باعث ترشح سایتوکاین های پیش التهابی (IL-1β, IL-6 و TNF-α) میشوند در حالی که سلولهای M2 باعث ایجاد وضعیت فعال درمان توسط IL-13 وIL-4 میشوند که در نهایت باعث ترمیم بافت و بازسازی ماتریکس خارج سلولی (ECM) میشوند. به این ترتیب اگرچه سلول های میکروگلیا M1 میتوانند باعث تخریب پاتوژنها شوند اما این حالت از فعال شدن میکروگلیا میتواند به طور همزمان سمیت ناشی از التهاب را در بافت سالم ایجاد کند. لذا تغییر وضعیت میکروگلیا از نوع M1 به نوع M2 میتواند این روند را مهار کند. ترکیبات دارویی و گیاهی متعددی هستند که میتوانند در این تغییر وضعیت دخالت نمایند. لذا در این مطالعه به بررسی داروها و ترکیبات ضد آلزایمری که اثر آنها بر شیفت میکروگلیا بررسی نشده مانند ممانتین و فرولیک اسید میپردازیم . بدین منظور ابتدا سلولهای میکروگلیا از مغز موشهای نر C57BL6 ، 3 روزه استخراج و مشخصه یابی شدند. پس از آن این سلولها به پنج گروه تقسیم شدند و چهار گروه از آنها تحت استرس با بتا-آمیلوئید قرار گرفتند. 24 ساعت بعد سه گروه از سلولهای تحت استرس بتا آمیلوئید با سه گروه دارویی ممانتین، فرولیک اسید و ممانتین-فرولیک اسید تیمار شدند. بررسی اثر استرس بتا آمیلوئید بر روی سلولهای میکروگلیا در مقایسه با گروه کنترل نشان داد که با ایجاد التهاب سطح سایتوکاینهای پیش التهابی افزایش و سایتوکاینهای ضدالتهابی کاهش مییابند. همچنین با ایجاد التهاب، فنوتیپ این سلولها دستخوش تغییر شده و از حالت شاخهای و میلهای به سمت آمیبی متمایل میشوند که تمام این شواهد نشان دهنده فعال شدن حالت M1 میکروگلیا است. از طرفی تیمار با گروههای دارویی ممانتین، فرولیک اسید و ممانتین-فرولیک اسید برای هرکدام از ژنها نتایج متفاوتی داشت که نتایج کلی در باره ممانتین و فرولیک اسید مطابق با انتظار بود به طوری که تیمار با این داروها در مقایسه با گروه بتا-آمیلوئید باعث کاهش سایتوکاینهای پیشالتهابی و افزایش سایتوکاینهای ضد التهابی شد. همچنین تغییرات فنوتیپی از حالت آمیبی به سمت میله ای و شاخه دار متمایل گشت که این نتایج نشان دهنده شیفت میکروگلیا به سمت M2 میباشد. اما در مورد گروه ممانتین-فرولیک اسید فقط بیان مربوط به سایتوکاینهای ضدالتهابی مطابق انتظار افزایش یافت و در مورد سایتوکاینهای پیش التهابی بر خلاف انتظار، ممانتین- فرولیک اسید باعث افزایش بیان ژنهای CD68 و IL-6 در مقایسه با گروه بتا-آمیلوئید شد که میتواند نتیجه تاثیر نسبی ممانتین-فرولیک اسید بر روی تغییر فنوتیپ میکروگلیا به سمت M2 باشد.
واژگان کلیدی: میکروگلیا، پلاریزاسیون، سایتوکاین، التهاب عصبی، ممانتین، فرولیک اسید، بتا-آمیلوئید
نام و نام خانوادگی: فرنوش پناهی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان نسبی has-miR-29a-3p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کولورکتال
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد
استاد راهنما: دکتر فرزاد سید فروتن، دکتر مریم پیمانی فروشانی
چکیده: با توجه به گسترش روزافزون بیماری سرطان کولورکتال بهعنوان سومین سرطان شایع در مردان و دومین در زنان، پژوهش درزمینهی تشخیص زودرس و اهداف درمانی اختصاصی در این سرطان توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. ازجمله مسیرهایی که در بیماریزایی و تشدید این سرطان دخالت دارند، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب است. مطالعات مختلف نشان دادهاند hsa-miR-29a-3p، در سرطان کولورکتال دچار افزایش بیان میشود. در این پژوهش با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب، با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی و مقالات مختلف، یازده ژن انتخاب شدند که ازاینبین هشت ژن توسط hsa-miR-29a-3p مورد هدف قرار میگیرد و درنهایت بر اساس امتیازی که پایگاه دادهایmiRWalk 2.0 برای این ژنها در نظر گرفت،4ژن PPARα، PPAR β/δ، PGC1-α، VEGFA جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با miRNA مذکور انتخاب گردید ؛ بنابراین سطح بیان hsa-miR-29a-3p و mRNAهای ژنهای پیشبینیشده در ردههایHCT116،Caco-2 ،HT-29 با استفاده تکنیک Real-time RT-PCR بررسی گردید. نتایج بیانگر این بودند که سطح بیان hsa-miR-29a-3p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به کنترل افزایش معناداری را داشته و همچنین سطح بیان mRNA ژنهای PPARα، VEGFA، الگوی بیان افزایشی و درحالیکه ژنهای PPAR β/δ و PGC1-α الگوی بیان کاهشی را نشان دادند. نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین ژن PGC1-α با الگوی بیان کاهشی و hsa-miR-29a-3p با الگوی بیان افزایشی وجود دارد. بنابراین میتوان اینطور بیان کرد که افزایش سطح hsa-miR-29a-3p با اثر مهاری که بر روی mRNAی ژنهای هدف دارد میتواند منجر به کاهش بیان آنها گردد. با توجه به اینکه این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب بهعنوان یکی از مسیرهای مؤثر در القای تومور زایی مشارکت دارند افزایش سطح بیان hsa-miR-29a-3p با کنترل سطح بیان این ژنها میتواند در مطالعات آینده بهعنوان یک نشانگر بهکاربرده شود.
کلیدواژه ها: سرطان کولورکتال، اسیدهای چرب، miR-29a-3p، مسیر پیامرسان اسیدهای چرب، PPARα ،PPAR β/δ ،PGC1-α ،VEGFA
نام و نام خانوادگی: زهرا کویتی پور
عنوان پایان نامه: بررسی بیان نسبی hsa-miR-27a-3p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کلورکتال
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی فروشانی، دکتر کامران قائدی
چکیده: در جوامع امروزی نرخ بروز سرطانها بهطور قابلتوجهی رو به افزایش است و ازاین بین، سرطان کولورکتال بهعنوان یکی از چهار سرطان انسانی با میزان بسیار بالای بروز و مرگ و میر مطرح شده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیره در ارتباط با سرطان کولورکتال نشاندهنده ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای کولورکتال است. در این مطالعه با استفاده از مقالات مختلف، یازده ژن دخیل در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب، انتخاب گردید. با استفاده از پایگاه های مختلف بیوانفورماتیک، hsa-miR-27a-3p در ارتباط با ژنهای دخیل در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب کاندید شد، اگرچه مطالعات قبلی میزان بیان و عملکرد متناقضی از آن در سرطان کولورکتال را نشان داده بودند. hsa-miR-27a-3p براساس پیشبینیهای بیوانفورماتیکی نه ژن از میان ژنهای کاندید شده را هدف قرار میدهد. شش ژن FASN، FABP2، PPARa، PPARg، PGC1a و VEGFB به عنوان هدفهای احتمالی hsa-miR-27a-3p که در پایگاه دادهای miRWalk2.0 دارای امتیاز بالای چهار بودند، انتخاب شدند. سپس با استفاده از تکنیک Real Time RT-PCR سطح بیان نسبی hsa-miR-27a-3p و mRNAهای ژنهای هدف پیشبینیشده در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال (Caco-2، HCT116، HT-29 و SW480) بررسی گردید. نتایج حاصل، نشاندهنده کاهش معنادار در سطح بیان hsa-miR-27a-3p و در مقابل، افزایش معنادار در سطح بیان mRNA ژنهای هدف پیشبینیشده (بهجز (PGC1a در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به سلول کنترل (HDF) بود. بررسی ارتباط بیانی میان hsa-miR-27a-3p و ژنهای هدف نشاندهندهی الگوی بیانی مخالف و معناداری بود. با وجود نیاز به آزمونهای بیشتر جهت تائید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی، میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً کاهش سطح hsa-miR-27a-3p منجر به کاهش اثر مهاری آن بر mRNAهای هدف و متعاقباً افزایش بیان آنها گشته است. نظر به نقش مهم و کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلف همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند میکروRNAها) منجر به تغییر سطح بیان این ژنها میشوند، می توانند جایگاه بالقوه ارزشمندی در درمان سرطانهای مختلف بهویژه سرطان کولورکتال داشته باشند. ازاینرو افزایش سطح بیان hsa-miR-27a-3p می بایستی در مطالعات آینده بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان مبتلایان به سرطان کولورکتال مدنظر قرار گیرد.
کلیدواژه ها: سرطان کولورکتال، hsa-miR-27a-3p، FASN، FABP2، PPARa، PPARg، PGC1a، VEGFB، Real Time RT-PCR، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب
نام و نام خانوادگی : مریم کشانی
عنوان پایان نامه : بررسی بیان نسبی hsa-miR-16-5p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسید های چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان
رشته تحصیلی : زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد
استاد راهنما : دکتر مریم پیمانی فروشانی، دکتر کامران قائدی
چکیده: با توجه به تغییر سبک زندگی و بهخصوص رژیم غذایی در عصر حاضر، سرطان کولورکتال، که شایعترین نوع سرطان دستگاه گوارش است، شیوع بالایی پیداکرده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیره در ارتباط با سرطان کولورکتال نشاندهنده ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای کولورکتال است. از طرفی مطالعات مختلف نشان دادهاند که hsa-miR-16-5p در سرطان کولورکتال کاهش بیان قابلتوجهی دارد و کاهش بیان این miRNA با بروز بالای متاستاز غدد لنفاوی و پیشرفت بیماری همراه است. در این مطالعه با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب و با استفاده از مقالات مختلف، تعداد یازده ژن جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با hsa-miR-16-5p انتخاب گردید. از بین ژنهای کاندید شده، نه ژن که طبق پایگاه بیوانفورماتیکی miRWalk 2.0 هدف miRNA مذکور هستند، انتخاب شدند. درنهایت سه ژن VEGFA، PPARα و FASN که امتیاز بالای چهار در پایگاه miRWalk 2.0 داشتند انتخاب گردیدند. در ادامه، سطح بیان hsa-miR-16-5p و mRNA این ژنها با استفاده از Real Time RT-PCR در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتالCaco-2, HCT116, SW480) HT-29 ) بررسی گردید. بررسی نتایج حاصل نشاندهنده کاهش معنیدار سطح بیان hsa-miR-16-5p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به گروه کنترل (HDF) بود. از طرفی سطح بیان ژنهای VEGFA، PPARα و FASN الگوی بیانی مخالف با hsa-miR-16-5p را نشان دادند و بهطور معنیداری افزایش بیان در سطح این سه ژن مشاهده گردید. اگرچه آزمونهای بیشتری برای تأیید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی موردنیاز است، بااینحال میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً کاهش بیان hsa-miR-16-5p منجر به کاهش اثر مهاری آن بر روی mRNA ژنهای هدف گشته و موجب افزایش بیان آنها گردیده است. با توجه به نقش کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلفی همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند miRNA ها) منجر به افزایش سطح بیان این ژنها میشوند، جایگاه درمانی ارزشمندی برای سرطانهای مختلف و بهویژه سرطان کولورکتال خواهد بود. ازاینرو کاهش سطح بیان hsa-miR-16-5p میتواند بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان بیماران مبتلابه سرطان کولورکتال در مطالعات آینده مدنظر قرار گیرد.
کلیدواژه ها: سرطان کولورکتال، hsa-miR-16-5p، VEGFA، PPARα، FASN، Real Time RT-PCR، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب.
نام و نام خانوادگی: محدثه اسماعیلی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان نسبی has-miR-17-5p و ارتباط آن بامسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کولورکتان
رشته تحصیلی: زیست شناسی – سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد
استاد راهنما: دکتر فرزاد سید فروتن – دکتر مریم پیمانی فروشانی
چکیده: ازآنجاییکه شیوه عادات زندگی و به خصوص رژیم غذایی در جوامع امروزی تغییرکرده است، سرطان کولورکتال تبدیل به یکی از شایعترین و مرگبارترین سرطانها شده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیره در ارتباط با سرطان کولورکتال نشاندهندهی ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای روده بزرگ است. درمطالعات مختلف افزایش بیان hsa-miR-17-5p، در سرطان کولورکتال نشان داده شده است. در این مطالعه با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب، با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی و مقالات مختلف، تعداد یازده ژن که در این مسیر دخالت دارند، انتخاب شدند. hsa-miR-17-5p، هفت ژن از مجموعه ژن های کاندید شده را هدف قرار میدهد. در نهایت پنج ژن FABP2، PPARα، PPARβ/δ، PGC1α و VEGFA که بر اساس پایگاه داده ای miRWalk 2.0 امتیاز بالای 5 داشتند، جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با miRNA مذکور انتخاب گردید. سپس سطح بیان hsa-miR-17-5p و mRNAهای ژنهای پیشبینی شده در ردههای سلولیCaco-2، HCT116 و HT-29 با استفاده از تکنیک Real-time RT-PCR بررسی گردید. بررسی نتایج حاصل نشاندهندهی افزایش معنادار سطح بیان hsa-miR-17-5p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به سلول کنترل (فیبروبلاست) بود. سطح بیان ژنهایFABP2 ، PPARα و VEGFA الگوی بیانی افزایشی و ژنهای PPARβ/δ و PGC1α الگوی بیان کاهشی را نشان دادند. از این بین تنها ژن PGC1α دارای ارتباط معناداری با hsa-miR17-5p میباشد، لذا تستهای بیشتری برای تایید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی نیاز است. نظر به نقش مهم و کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلف همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند miRNAها) منجر به افزایش سطح بیان این ژنها میشوند، جایگاه درمانی بالقوه ارزشمندی برای سرطانهای مختلف بهویژه سرطان کولورکتال خواهند بود. ازاینرو افزایش سطح بیان hsa-miR-17-5p میتواند بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان مبتلایان به سرطان کولورکتال در مطالعات آینده مد نظر قرار گیرد.
کلیدواژهها: سرطان کولورکتال، hsa-miR-17-5p، FABP2، PPARα، PPARβ/δ، PGC1α، VEGFA، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب
تاریخ دفاع: بهمن 96
شماره دانشجویی :
نام و نام خانوادگی : حامد اکبری
عنوان پایان نامه : بررسی بیان نسبی miRNA-140-5p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کلور کتال
رشته تحصیلی : زیست شناسی- سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما : دکتر کامران قائدی و دکتر فرزاد سید فروتن
چکیده : سبک زندگی و بهخصوص عادات رژیم غذایی در جوامع امروزی تغییر کرده است و همین موضوع، سرطان کولورکتال را به یکی از شایعترین و مرگبارترین سرطانها تبدیل کرده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیر در ارتباط با سرطان روده بزرگ نشاندهنده ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای روده بزرگ است. از جهتی مطالعات مختلف نشان دادهاند hsa-miR-140-5p، در سرطان کولورکتال دچار کاهش بیان میشود و این کاهش بیان با پیشرفت سرطان و متاستاز آن به غدد لنفاوی و ریه بیشتر هم میشود. در این مطالعه با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب، با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی و مقالات مختلف، تعداد یازده ژن جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با miRNA مذکور انتخاب گردید. از بین ژنهای کاندید شده، پنج ژن FABP2، PPARα ، PGC1-α ،VEGFA و VEGFB، که بر اساس پیشبینیهای بیوانفورماتیکی هدف miRNA مذکور هستند، انتخاب شدند. بنابراین سطح بیان hsa-miR-140-5p و mRNA های ژنهای پیشبینیشده در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال (HT-29 ,Caco2 ,HCT116 , SW480) با استفاده از Real-time RT-PCR بررسی گردید. بررسی نتایج حاصل نشاندهندهی کاهش معنادارp value<0.05))، سطح بیان hsa-miR-140-5p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به گروه کنترل(ردهی سلولی (HDF بود. این در حالی است که سطح بیان mRNA ژنهای هدف پیشبینیشده (VEGFA,VEGFB, PPARα )، دارای الگوی بیانی مخالف با miRNA مذکور بوده و بهطور معنیداری افزایش بیان نشان دادند. اگرچه آزمونهای بیشتری برای تائید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی نیاز است، بااینحال میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً کاهش سطح بیان hsa-miR-140-5p منجر به کاهش اثر مهاری آن بر mRNA های هدف مذکور گشته و موجب افزایش بیان آنها گردیده است. نظر به نقش مهم و کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلف همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند miRNA ها) منجر به افزایش سطح بیان این ژنها میشوند، جایگاه درمانی بالقوه ارزشمندی برای سرطانهای مختلف بهویژه سرطان کولورکتال خواهند شد. ازاینرو کاهش سطح بیان hsa-miR-140-5p میتواند بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان مبتلایان به سرطان کولورکتال در مطالعات آینده مدنظر قرار گیرد.
کلمات کلیدی : سرطان کولورکتال،hsa-miR-140-5p، FABP2، PPARα، PPARγ، PPAR β/δ، PGC1-α،VEGFA،,VEGFB FASNمسیر انتقال پیام اسیدهای چرب
تاریخ دفاع : 1396