چکیده پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

نام و نام خانوادگی:کیوان سلیمی
عنوان پایان نامه: مدل سازی و شبیه سازی سیستم اسمز معکوس جهت تصفیه تکمیلی پساب صنعتی فولاد مبارکه
رشته تحصیلی:مهندسی شیمی-طراحی فرایند
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر وحید جوانبخت

چکیده:
نياز روز افزون به آب در صنايع و به خصوص صنایع فولاسازی یه لحاظ کمیت و کیفیت آب مصرفی، از يک طرف و محدود بودن منابع آب، کاهش آنها با گذشت زمان و قرار گرفتن ايران در منطقه خشک و کم باران کره زمين از طرف ديگر، استفاده مجدد از پساب هاي صنعتي را در کانون توجه قرار مي دهد. از اين رو انتخاب روشي کارا و بهينه جهت تصفيه پساب ضروري مي نمايد. پسابهاي صنعتي آبهاي يک بار مصرفي هستند که در کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه به منظور استفاده مجدد، تصفيه و بازيابي مي شود. در اين پژوهش، با توجه به نياز مبرم صنایع به آب و لزوم بازگشت مجدد آب مصرفی که به پساب تبدیل شده است، استفاده از سیستم های استفاده مجدد جهت حذف مواد معدنی محلول مورد توجه قرار گرفته است. مهمترین فرایندی که در حال حاضر به لحاظ ملاحظات فنی و اقتصادی جهت کاهش مواد محلول مورد استفاده قرار می گیرد، اسمز معکوس است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از نرم افزار شبیه ساز ROSA و با توجه به در نظر گرفتن میزان دبی ثابت، نتایج حاصل از تغییر در شرایط و چیدمان المال های غشایی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت با مقایسه میزان انرژی ، راندمان سیستم و میزان بهینه فشار، مناسبترین نتیجه حاصل از نرم افزار ROSA در خصوص تصفیه نمک های محلول، به عنوان پایلوت ساخته و نهایتا پس از 2 ماه راهبری، نتایج پایلوت استخراج و با نتایج حاصل از نرم افزار با استفاده از تست های آماری مقایسه و نتایج استخراج گردید. نتایج نشان می دهد داده های حاصل از پایلوت و نرم افزار در پارامترهای فشار ورودی پمپ با فشار بالا و تغذیه کننده غشا، فشار آب نمک خروجی، میزان دبی تولیدی و دفعی و برگشتی با هم مطابقت داشته و تنها میزان EC آب تولیدی در نتایج حاصل از پایلوت بیشتر از میزان محاسبه شده در نرم افزار می باشد. در مجموع با توجه به نتایج حاصل امکان استفاده از نوع غشاء و همچنین راندمان حاصل می تواند در طرح های آتی استفاده مجدد از پساب در صنایع فولادسازی مورد استفاده قرار گیرد و تنها بایستی ضریب تصحیح جهت پارامتر EC خروجی در نظر گرفته شود.
کلیدواژه:تصفيه پساب، صنايع فولادسازي، اسمزمعکوس، نرم افزار ROSA

تاریخ دفاع: زمستان 1399

نام و نام خانوادگی:زهرا حمامی
عنوان پایان نامه: سنتز بیولوژیکی و مشخصه یابی نانوذرات اکسید مس توسط عصاره سیب زمینی و پوست آن
رشته تحصیلی:مهندسی شیمی -نانو فناوری
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر وحید جوانبخت

چکیده:
نانوذرات اکسید مس یکی از مهم ترین اکسید های فلزی واسطه هستند که به دلیل امتیازات و خواص ویژه ای چون شکاف انرژی باریک،  پایداری شیمیایی، روش تهیه ساده، ارزانی، فراوانی، قابل دسترس بودن به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته اند. از میان روش هاي مختلف براي سنتز نانوذرات اکسیدهاي فلزات واسطه، روش سنتز سبز ساده، آسان، پایدار و سازگار با محیط زیست و مقرون به صرفه است و محصولات این روش به عنوان نانوذرات زیستی شناخته می شود.در این پژوهش نانوذرات اکسید مس به روش سنتز سبز سنتز شده و خواص ضد باکتری آنها و همچنین توانایی آن برای حذف آلاینده های رنگی دایرکت رد 80 و متیلن بلو در چهار فرآیند (جذب سطحی، جذب سطحی به کمک اولتراسونیک، فرآیند فوتوکاتالیستی، فرآیند اکسیداسیون پیشرفته) بررسی شده است. جهت بررسی ساختار کریستالی، توپوگرافی سطح، تعیین عناصر، شکاف انرژی و سطح ویژه نانوذرات اکسید مس سنتز شده آنالیزهای BET، DRS، EDX، FESEMو XRD انجام شد. اهداف مطالعه شامل تعیین خواص آنتی باکتریال نانوذرات اکسیدمس برای دو باکتری گرم مثبت و گرم منفی و استفاده از نانوذرات سنتز شده به عنوان جاذب برای تخریب رنگ دایرکت رد 80 از محلول آبی و تعیین سینتیک جذب سطحی و سینتیک فوتوکاتالیستی با استفاده از مدل های شبه مرتبه اول، شبه مرتبه دوم، نفوذ درون ذره ای، الوویچ و لانگمویر بررسی شد. نتایج نشان داد که نانوذرات اکسید مس سنتز شده خواص آنتی باکتریال عالی با قطر بازدارنده 21 و 27 میلی متر برای باکتری گرم منفی و گرم مثبت دارند و همچنین نانوذرات اکسید مس سنتز شده با تمامی مدل های سینتیکی همخوانی خوبی دارند ولی با مدل شبه مرتبه دوم تطابق بیشتری دارند .همچنین جاذب توانایی جذب همزمان دورنگ دایرکت رد 80 و متیلن بلو را نیز دارد و فرآیند احیا جاذب نیز در چهار مرحله با موفقیت ارزیابی شد.

کلیدواژه:سنتز سبز، نانوذرات اکسید مس، آنتی باکتریال، حذف رنگ

تاریخ دفاع: زمستان 1398

نام و نام خانوادگی:داود علی اکبری
عنوان پایان نامه: مطالعه، بررسی و بهبود عملکرد شیفت رجیستر ورودی سریال – خروجی سریال (SISO) ، در فناوری اتوماتای سلولی نقطه ای کوانتمی
رشته تحصیلی: مهندسی برق – الکترونیک
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر عبدالحسین رضائی

چکیده:
فناوری آتوماتای سلولی نقطه ای کوانتمی (QCA) ، یکی از فناوری های در مقیاس نانو است که به عنوان یک جایگزین ممکن برای فناوری های مبتنی بر ترانزیستور، نظیر CMOS ، معرفی شده است. فناوری های مبتنی بر CMOS ، در مقیاس نانو، با چالش های جدی نظیر اثرات کانال کوتاه، تغییرات ناخالصی، اتلاف و نشت بالای توان و افزایش چگالی توان مواجه می باشند. فناوری آتوماتای سلولی نقطه ای کوانتمی (QCA) ، نسبت به فناوری CMOS ، دارای مزایای بسیاری از قبیل سرعت بالا، مساحت کم و توان مصرفی کم می باشد. کلیه مدارهای دیجیتال، با استفاده از فناوری QCA ، در مقیاس نانو قابل طراحی و پیاده سازی می باشند. یک ثبات یا رجیستر، مجموعه ای از فلیپ فلاپ ها )سلول های حافظه( است که می تواند اطلاعات دودویی را در خود نگه دارد. رجیستری که قادر است اطلاعات باینری ذخیره شده در خود را به سمت راست یا چپ انتقال دهد، شیفت رجیستر نامیده می شود. یکی از مهمترین مدارهای الکترونیکی، شیفت رجیستر می باشد. در این پایان نامه در ابتدا یک فلیپ فلاپ نوع D (D-FF) ، طراحی شده است. با استفاده از این فلیپ فلاپ جدید، دو مدار شیفت رجیستر ورودی سریال- خروجی سریال (SISO) سه بیتی و شیفت رجیستر ورودی موازی-خروجی موازی (PIPO) سه بیتی، طراحی شده است. کلیه مدارهای پیشنهادی با استفاده از ابزار نرم افزاری
CADesigner نسخه 3 / 0 / 2 ، شبیه سازی شده اند. نتایج شبیه سازی نشان می دهد که ساختار فلیپ فلاپ پیشنهادی دارای ۲۹ سلول، 02 / 0 میکرومتر مربع مساحت و 5 / 0 پالس ساعت تاخیر می باشد.
ساختار شیفت رجیستر ورودی سریال-خروجی سریال (SISO) دارای ۱۰۵ سلول، 07 / 0 میکرومتر مربع مساحت و 5 / 0 پالس ساعت تاخیر می باشد. ساختار شیفت رجیستر ورودی موازی-خروجی موازی (PIPO) دارای 9۵ سلول، 07 / 0 میکرومتر مربع مساحت و 5 / 0 پالس ساعت تاخیر می باشد. نتایج مقایسه ساختار پیشنهادی برای مدار فلیپ فلاپ با تحقیقات قبلی نشان می دهد که در این ساختار، مساحت، تاخیر و هزینه به ترتیب 3 / 33 درصد، 3 / 33 درصد و 5 / 55 درصد نسبت به آخرین طرح ارائه شده، کاهش یافته است. در ساختار پیشنهادی برای شیفت رجیستر ورودی سریال-خروجی سریال مساحت، تاخیر و هزینه به ترتیب 50 درصد، 8 / 81 درصد و 9 / 90 درصد نسبت به آخرین طرح ارائه شده، کاهش یافته است. در ساختار پیشنهادی برای شیفت رجیستر ورودی موازی-خروجی موازی، تعداد سلول، مساحت، تاخیر و هزینه به ترتیب 39 / 17 درصد، 30 درصد، 3 / 33 درصد و 3 / 53 درصد نسبت به آخرین طرح ارائه شده کاهش یافته است.
کلیدواژه: آتوماتای سلولی نقطه ای کوانتمی، فناوری نانو، فلیپ فلاپ نوع دی (D-FF) ، شیفت رجیستر ورودی سریال-خروجی سریال (SISO) ، شیفت رجیستر ورودی موازی-خروجی موازی

تاریخ دفاع: زمستان 1398

نام و نام خانوادگی:سید علی میرعلایی
عنوان پایان نامه: هدایت خودکار ربات با استفاده از کنترل کننده فازی و میدان پتانسیل مجازی
رشته تحصیلی: مهندسی برق- کنترل
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مسعود عسکری

چکیده:
در این پایان‌نامه با هدف کنترل مسیریابی ربات یک رویکرد جدید براساس الگوریتم سیستم چندعامله فازی مبتنی بر میدان پتانسیل مجازی پیشنهاد می‌گردد. ایده اصلی در روش پیشنهادی، پیاده‌سازی مفهوم میدان پتانسیل مجازی جهت مسیریابی ربات توسط سه عامل ناوبری، اجتناب از موانع و ادراک است. هدایت ربات به موقعیت هدف براساس مفهوم جذب به سمت هدف توسط عامل ناوبری ربات با بکارگیری یک کنترل‌کننده فازی صورت می‌گیرد و همچنین، مسئولیت دور نگه داشتن ربات از موانع مبتنی بر مفهوم دفع از موانع است که توسط عامل اجتناب از مانع پیاده‌ سازی می‌شود و در نهایت عامل ادراک مسئولیت نمونه‌ برداری از محیط پیرامون ربات توسط هشت سنسور نصب شده بر روی ربات را برعهده دارد و همچنین برای حل مساله تضاد منافع و هماهنگی عوامل فوق، یک تابع سودمندی بکارگرفته شده است و در ادامه نشان داده شد که خرابی سنسورها می‌تواند بر روی عملکرد کنترل‌کننده پیشنهادی تاثیرگذار باشد، بدین منظور در این تحقیق یک سیستم عیب‌یابی و تصحیح عیب به منظور کاهش اثر مخرب خرابی سنسور طراحی گردید.
نهایتاً، کارایی روش پیشنهادی توسط شبیه‌سازی سناریوی‌های مختلف تایید شده است. در این سناریوها دیده می‌شود که ربات در محیطی متشکل از موانع مختلف حتی با وجود خرابی یکی از سنسورهایش توانایی دستیابی به موقعیت هدف بدون برخورد با موانع را دارد.

کلیدواژه:ربات متحرک، میدان پتانسیل مجازی، سیستم‌های چند عامله، کنترل‌کننده فازی، سیستم شناسایی و تصحیح عیب، مسیریابی و اجتناب از موانع.

تاریخ دفاع: زمستان 1398

نام و نام خانوادگی:محمدحسن سلیمیان
عنوان پایان نامه: مطالعه، بررسی و بهبود روش تشخیص سرطان سینه با استفاده از دسته ویژگی های استخراج شده جدید از تصاویر حرارتی سینه
رشته تحصیلی: مهندسی پزشکی – بیوالکتریک
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر عبدالحسین رضائی

چکیده:
سرطان سینه رایج ترین نوع سرطان در بین زنان است. مطالعات پاتولوژیک نشان داده است که بیش از 80 درصد ناهنجاری های سینه در مراحل اولیه خوش خیم هستند. بنابراین مهم ترین مسأله در درمان آن تشخیص زودهنگام سرطان سینه می باشد. ترموگرافی مادون قرمز سینه یک روش تصویرگیری مبتنی بر ثبت الگوهای توزیع دمایی بافت سینه است و به دلیل غیرتهاجمی، غیرتماسی و غیرفعال بودن و عدم استفاده از تابش یونیزان، روشی مناسب درتشخیص زودهنگام سلول های سرطانی است. استخراج دسته ویژگی مناسب می تواند سرعت و دقت تشخیص سرطان سینه را افزایش دهد. در این پایان نامه یک روش جدید برای تشخیص زودهنگام سرطان سینه براساس استخراج دسته ویژگی جدید ارائه شده است. دسته ویژگی انتخاب شده شامل 17 ویژگی از جمله ویژگی های آماری شامل واریانس، میانه، مد، چولگی و کشیدگی، ویژگی های مبتنی بر هیستوگرام شامل میانگین، نُرم، انحراف معیار، ویژگی های مبتنی بر ماتریس هم وقوعی شامل کنتراست، آنتروپی، هموژنیتی، انرژی و همبستگی، ویژگی¬های مبتنی بر مورفولوژی نواحی مشکوک نظیر عدد اولر و محیط، گشتاور مرکزی با مرتبه 3 و گشتاور مرکزی با مرتبه 4 می باشد. در این روش جدید از الگوریتم های طبقه بندی کننده ی k نزدیک ترین همسایگی (kNN)، ماشین بردار پشتیبان(SVM)، شبکه عصبی پرسپترون چندلایه (MLP) و شبکه عصبی تابع پایه شعاعی (RBF) برای طبقه¬بندی تصاویر حرارتی و تعیین سرطان سینه استفاده شده است. در روش پیشنهادی با محاسبه ی مقدار ویژگی ها، ماتریس هم وقوعی با استفاده از فیلتر گابور و بدون استفاده از فیلتر گابور به الگوریتم طبقه بندی کننده داده شده است. روش پیشنهادی تشخیص سرطان سینه در نرم افزار MATLAB 2016 و با استفاده از 121 نمونه تصویر حرارتی سینه مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج ارزیابی نشان می دهد که میانگین صحت در روش پیشنهادی برای الگوریتم های طبقه بندی کننده MLP، RBF، SVM و kNN برای حالت بدون اعمال فیلتر گابور به ترتیب 5/62، 8/70، 50 و 2/90 درصد، میانگین حساسیت برای این الگوریتم ها به ترتیب 6/91، 5/87، 6/41 و 5/87 درصد، و میانگین اختصاصیت برای این الگوریتم ها به ترتیب 6/25، 3/40، 2/32 و 8/46 درصد می باشد. میانگین صحت برای حالت با اعمال فیلتر گابور به ترتیب 7/67، 4/89، 5/63 و 8/95 درصد، میانگین حساسیت برای این الگوریتم ها به ترتیب 2/66، 7/85، 4/58 و 4/88 درصد، و میانگین اختصاصیت برای این الگوریتم ها به ترتیب 6/45، 4/49، 2/47 و 6/58 درصد می باشد.

کلیدواژه: سرطان سینه، ترموگرافی، پردازش تصویر، استخراج ویژگی

تاریخ دفاع: پاییز 1398

نام و نام خانوادگی:مهران آقایی
عنوان پایان نامه: طراحی کنترل کننده PID – فازی تطبیقی برای هدایت یک هواپیمای کوچک بدون سرنشین
رشته تحصیلی: مهندسی برق- کنترل
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر جواد عسکری

چکیده:
هدف از این پایان نامه کنترل و راهبری هواپیمای بدون سرنشین بال ثابت می باشد. لذا در این پژوهش، به دنبال طراحی کنترل کننده PID – فازی تطبیقی و شبیه سازی عملکرد آن در نرم افزار متلب هستیم که بتواند ارتفاع و سرعت حرکت پهپاد را با ارسال فرامین مناسب کنترل و پایدار کند. در نبود خلبان، پاسخ دادن به تنش های موجود در مسیر سخت تر می گردد؛ پس کنترل کننده باید بتواند به سرعت به تغییرات پاسخ دهد. بدین منظور برای در نظر گرفتن عدم قطعیت ها، از کنترل کننده فازی با زمان بندی بهره استفاده شده است. با توجه به ادبیات این زمینه، متدهای کنترلی زیادی برای آن ارائه شده است که از دقت بالایی نیز برخوردارند؛ اما بعضا بدلیل استفاده از روابط پیچیده و در دسترس نبودن تمامی اطلاعات لازم ، درک و پیاده سازی روش مطرح شده، مشکل بنظر می رسد. اگر از جنبه دیگری به موضوع نگاه کنیم طرحی برای کنترل همزمان حرکت طولی و عرضی پهپاد با در نظر گرفتن اثر متقابل مشخصه های پرواز روی یکدیگر، بحث را چالشی تر می کند. در این پژوهش ضمن در نظر گرفتن سادگی کار و پرهیز از پیچیدگی، کنترل طولی سرعت و ارتفاع مسیر پرواز یک پهپاد بصورت بر خط با استفاده از کنترل کننده فازی تطبیقی انجام شده است. حسن کاربرد چنین کنترل کننده ای این است که در صورت بروز عوامل نابسامان جوی مانند تغییر جهت و سرعت باد و یا تغییر وزن بار پهپاد، تفاوتی در سرعت و ارتفاع حاصل نشود. در این پژوهش مدل پهپاد غیر خطی، کنترل کننده فازی – تطبیقی آن نیز غیرخطی می باشد و اثر کوپلینگ مشخصه های پرواز در نظر گرفته شده است؛ مثلاً تغییرات سرعت همزمان با اوج گیری پهپاد. همچنین امکان حرکت آن در مسیر دایره ای، شبیه سازی شده است. نتایج شبیه سازی بدست آمده بصورت خطی با کنترل کننده PID – فازی تطبیقی مقایسه شده است.

کلیدواژه:هواپیمای بدون سرنشین – کنترل کننده فازی تطبیقی – اثر کوپلینگ – حرکت طولی – حرکت عرضی

تاریخ دفاع: پاییز 1399

نام و نام خانوادگی:زهرا رفیعی
عنوان پایان نامه: تهیه فیلتر کربوکسی متیل سلولز اصلاح شده جهت تصفیه پساب
رشته تحصیلی:مهندسی شیمی – جداسازی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر وحید جوانبخت

چکیده:
پساب های حاوی مواد رنگی سلامت عموم و تنوع زیستی را به خطر می اندازد. رنگ ها اکسیژن حل شده در سیستم آبی را کاهش میدهد و در نهایت بسیاری از فرآیند ها از قبیل فتوسنتز، تنفس و برخی فرآیندهای متابولیکی موجود در آب را متوقف می کنند. امروزه روش های بسیاری برای تصفیه آب و پساب وجود دارد، از جمله این روش ها عبارتند از ترسیب شیمیایی، تبادل یونی، فیلتراسیون غشایی و جذب سطحی. در بین این روش ها جذب سطحی با استفاده از یک جاذب مناسب، نتایج بسیار مطلوبی را در حذف رنگ و فلزات سنگین از آب و پساب نشان داده است. در این پژوهش فیلتر کربوکسی متیل سلولز توسط ZIF-8 اصلاح و شناسایی شد و جهت حذف رنگ متیلن بلو از نمونه آبی استفاده گردید. جهت شناسایی و توصیف فیلتر کربوکسی متیل سلولز اصلاح شده از آنالیزهای XRD ، SEM ، FTIR و BET استفاده شد. همچنین جهت حذف رنگ متیلن بلو پارامترهای زمان تماس و غلظت رنگ در دو سیستم پیوسته و ناپیوسته مورد بررسی قرارگرفت. داده های تجربی سینتیکی ناپیوسته با مدل های مرسوم جذب از قبیل شبه مرتبه اول، شبه مرتبه دوم، الوویچ و نفوذ درون ذره ای و همچنین داده های تجربی سینتیکی پیوسته با مدل های متداول توماس، آدامز-بوهارت، یون نلسون و… محاسبه وانطباق داده شد. این مطالعه نشان داد که کامپوزیت اصلاح شده پتانسیل بالایی جهت حذف رنگ متیلن بلو از خود نشان داد. حداکثر ظرفیت جذب فیلتر سلولزی در غلظت های 2 ، 5 و 8 میلی گرم برلیتردر سیستم پیوسته به ترتیب 0825 / 0 ، 466 / 0 ، 824 / 0 و در سیستم ناپیوسته به ترتیب 160 / 0 ، 568 / 0 ، 829 / 0 میلی گرم بر گرم به دست آمد. پارامترهای سینتیکی جذب ناپیوسته با مدل سینتیکی شبه مرتبه دوم و جذب پیوسته با مدل یون نلسون تطابق داشت. با انجام تست احیا پس از 5 مرحله احیای مناسبی مشاهده شد.

کلیدواژه:چارچوبهای فلزی- آلی، سنتز، MOF ، جذب سطحی، پسابهای رنگی

تاریخ دفاع: زمستان 1398

نام و نام خانوادگی:محمد عنایتی
عنوان پایان نامه: مطالعه، بررسی و بهبود عملکرد حافظه قابل آدرس‌دهی با محتوا در فناوری آتوماتای سلولی نقطه‌ای کوانتومی
رشته تحصیلی:مهندسی برق – الکترونیک
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر عبدالحسین رضائی

چکیده:
فناوری آتوماتای سلولی نقطه‌ای کوانتومی یک روش جدید برای پیاده‌سازی مدارهای دیجیتال در ابعاد نانو است. این فناوری جدید که در ابعاد مولکولی پیاده‌سازی می‌شود، دارای مزایای بسیاری از جمله توان مصرفی بسیار پایین، سرعت انتقال بالای اطلاعات و ابعاد کوچک در مقایسه با فناوری متداول نیمههادی اکسید‌فلز تکمیل‌شده (CMOS) می‌باشد. از طرف دیگر، حافظه قابل آدرس‌دهی با محتوا(CAM) نوع خاصی از حافظه است که عملیات جستجو را در مدت زمان بسیار کوتاهی انجام می‌دهد. همین قابلیت باعث شده است که این‌گونه حافظه‌ها مورد توجه محققین قرار گیرند. مدار CAM از دو بخش مدار انطباق و مدار حافظه تشکیل شده است. در این پایان‌نامه با استفاده از فناوری QCA سه ساختار جدید برای مدار CAM ارائه می‌شود. در ساختار اول یک گیت XOR 2-ورودی طراحی و با استفاده از این گیت‌، مدار انطباق جدیدی پیشنهاد می‌شود. با استفاده از این مدار انطباق جدید، یک مدار CAM جدید طراحی می‌شود. در ساختار دوم با طراحی یک مالتی پلکسر 2به1 جدید، یک واحد حافظه تک‌بیتی طراحی شده و با استفاده از آن مدار CAM جدیدی طراحی می‌شود. در ساختار سوم یک مدار CAM با ترکیب مدار‌های جدید انطباق و واحد حافظه، طراحی می‌شود. مدارهای QCA پیشنهادی با استفاده از ابزار نرم‌افزاری QCADesigner نسخه 3/0/2 شبیه‌سازی شده‌اند. نتایج شبیه‌سازی نشان می‌دهد که ساختار پیشنهادی اول برای مدار CAM به 37 سلول، 03/0 میکرومترمربع مساحت و 5/0 پالس‌ساعت تأخیر، ساختار پیشنهادی دوم برای مدار CAM به 34 سلول، 036/0 میکرومترمربع مساحت و 25/1 پالس‌ساعت تأخیر و ساختار پیشنهادی سوم برای مدار CAM به 25 سلول، 02/0 میکرومترمربع مساحت و 75/0 پالس‌ساعت تأخیر نیاز دارد. نتایج مقایسه ساختار‌های پیشنهادی برای مدار حافظه قابل آدرس‌دهی با محتوا با سایر مدارهای حافظه قابل آدرس‌دهی با محتوا نشان می‌دهد که در ساختار اول مساحت، تعداد سلول و هزینه به ترتیب 25 درصد، 20 درصد و 25 درصد، نسبت به آخرین طرح ارائه‌‌شده کاهش یافته است. در ساختار دوم مساحت و تعداد سلول به ترتیب 18 درصد و 26 درصد نسبت به آخرین طرح ارائه‌شده کاهش یافته است و در ساختار سوم مساحت، تعداد سلول و هزینه به ترتیب 50 درصد ، 46 درصد و 25 درصد نسبت به آخرین طرح ارائه‌شده کاهش یافته است.

کلیدواژه:نانو‌الکترونیک، نانوتکنولوژی، آتوماتای سلولی نقطه‌ای کوانتومی، حافظه قابل آدرس‌دهی با محتوا، مالتی‌پلکسر

تاریخ دفاع: تابستان 1398

نام و نام خانوادگی:محجوبه صالح
عنوان پایان نامه: تنظیم قند خون در بیماران دیابت نوع 1 با استفاده از کنترل کننده های تخمین زننده های اغتشاش
رشته تحصیلی:مهندسي پزشکي- بیوالکتریک
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر حمید محمودیان

چکیده:
بیماری دیابت اختلالي در جذب گلوکز خون توسط انسولین است. این بیماری ممکن است در دوحالت مختلف ظاهر گردد. در دیابت نوع 8 بر اثر واکنش سیستم ایمني بدن سلولهای بتا لوزالمعده که مسئول ترشح انسولین در بدن هستند از بین مي روند، در نتیجه بیمار مجبور به تزریق انسولین است و در دیابت نوع 0 نیز میزان انسولین تولید شده در بدن کافي نبوده و یا قدرت جذب گلوکز را ندارد. در بیماری دیابت، سلولها قادر به تبدیل کربوهیدرات ها به انرژی مورد نیاز بدن نیستند و این باعث غلظت بالای گلوکز خون )بالاتر از 815 میليگرم در دسيلیتر( یا هایپرگلیسمي ميشود. هایپرگلیسمي برای مدت طولاني باعث بیماریهای عروقي، کلیوی، چشمي و غیره ميشود. از طرف دیگر، براثر تزریق دوز زیاد انسولین، افت شدید غلظت قند خون )پایینتر از 65 میليگرم در دسيلیتر( یا یپوگلیسمي ایجاد ميشود که منجر به تاری دید، کما، کاهش هوشیاری و حتي مرگ فرد خواهد شد. از دیگر عیب های این بیماری محدود شدن شخص به یک نوع سبک زندگي خاص از نظر غذا و تحرک بدني مي باشد. با توجه به مشخصات فردی بسیار متفاوت بین افراد مبتلا به این بیماری، کنترل خودکار میزان انسولین در تجهیزات نظارت مداوم قندخون در راستای جلوگیری از هایپرگلیسمي و هیپوگلیسمي بسیار با اهمیت مي باشد .هدف این پایان نامه طراحي یک کنترلکنندهی بهینه به همراه تخمین زن حالت میباشد که برای مدل غیرخطي هوورکا توانایي تنطیم میزان گلوکز خون را با استفاده از کنترل میزان تزریق انسولین برای بیماران دیابتي نوع 8 داشته باشد. خصوصیات کنترل کننده پیشنهادی به نحوی است که برای سیستم غیرخطي طراحي شده و پایداری سیستم حلقه بسته تضمین میگردد. علاوه بر این با توجه به اینکه ساختار این کنترل کننده براساس تفاضل مدل واقعي از یک مدل مرجع است، کلیه اغتشاشهای مدل شده که در دو مدل واقعي و مرجع به صورت مشترک بوده حذف میگردند. مدل غیرخطي در نظر گرفته شده در هر نقطه کاری خطي شده و عوامل غیرخطي به صورت اغتشاش مدل میگردند. مدل مرجع مورد نظر براساس روش الگوریتم ژنتیک بهینه سازی شده و تابع هزینه مورد نظر به گونهای انتخاب میگردد تا از بروز هیپوگلیسمي و هایپرگلیسمي جلوگیری شود. علاوهبرآن مدل حلقه بسته پیشنهادی در برابر انواع اغتشاش )همانند تغییر در میزان کربوهیدرات دریافتي، تغییر در زمان دریافت کربوهیدرات، حذف وعدههای غذایي و تغییرات وزن بدن( بررسي و نتایج ارائه میگردد. نتایج شبیه سازی نشان میدهند که پاسخ سیستم حلقه بسته در اکثر موارد مناسب بوده و از بروز هیپوگلیسمي و هایپرگلیسمي جلوگیری شدهاست و تنها در برابر اغتشاش تغییرات وزن بدن تاثیرپذیر بودهاست.

کلیدواژه:دیابت، کنترل سطح گلوکز خون، کنترل کننده بهینه، الگوریتم ژنتیک

تاریخ دفاع: 1398

نام و نام خانوادگی:رضا ابوئی
عنوان پایان نامه: بررسی اثرات لقاح آزمایشگاهی بر اتوفاژی و آپوپتوز در جفت های روز 5/15 آبستنی در موش
رشته تحصیلی: زیست‌شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمدحسین نصر اصفهانی- دکتر فرنوش جعفرپور

چکیده:
بارداری های حاصل از تکنیک های کمک باروری (ARTs) با افزایش عواقب نامطلوب بارداری نظیر زایمان زودهنگام، وزن کم هنگام تولد (LBW)، محدودیت رشد داخل رحمی (IUGR) و پره اکلامپسیا همراه است. مطالعات قبلی نشان دهنده این مهم می باشد که انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی (IVF) در گونه ی گاو، با نقص در رگزایی جفت و همچنین کاهش رشد جنین همراه است. اتوفاژی یک مکانیسم سلولی طرفدار بقاء می باشد که در اثر کمبود مواد غذایی و هایپوکسی ایجاد می شود. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر فهم این مهم بوده است که آیا اتوفاژی و آپوپتوز تکوین جفت را در گروه های ITC (که جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های همزمان شده ی به طور طبیعی، انتقال داده شد ) و ITS ( جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به موش های سوپراووله که به وسیله هورمون همزمان شده اند، انتقال داده شد ) در مقایسه با گروه های تیماری دیگر اعم از: C ( کنترل )، CTC (جنین های حاصل از حاملگی طبیعی به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد) و STC ( جنین های حاصل از موش های سوپراووله به موش هایی که به طور طبیعی همزمان شده اند، انتقال داده شد ) چه مقدار تحت تاثیر قرار داده است. بدین منظور، جفت ها در روز 5/15 آبستنی جمع آوری و میزان بیان ژن های مرتبط با اتوفاژی ( Atg5, Atg7, Beclin1, Lc3b) و آپوپتوز (P53,Bcl2,Bax) در سطح mRNA مورد بررسی قرار گرفت. همچنین علاوه بر آنالیز توسط real time-PCR ، میزان پروتئین دو ژن ATG7 و LC3B توسط تکنیک Western blot مورد ارزیابی قرار گرفت. و همچنین وزن جفت، وزن جنین و نسبت بین آنها اندازه گیری شد. طبق نتایج ما، وزن جنین و همچنین نسبت وزن جنین به وزن جفت در گروه¬های CTC، STC، ITC و ITS نسبت به گروه C (کنترل ) کاهش یافته بود. نتایج ما نشان دهنده این مهم می باشد که سطح بیان ژن های وابسطه به اتوفاژی و آپوپتوز در سطح mRNA تغییر معنی داری نداشت به جز ژن های Atg5 و Bax که در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل افزایش بیان معنی داری داشته است. علاوه بر این، سطح پروتئین ATG7 و LC3B در گروه تیماری ITS نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری را نشان داده است. این نتایج نشان دهنده ی این مطلب می باشد که بعد از لانه گزینی، میزان اتوفاژی در موش های پذیرنده ای که علاوه بر تکنیک های انتقال جنین و لقاح آزمایشگاهی، تحت تیمار هورمونی قرار گرفته اند ( ITS ) نسبت به گروهی که تیمار هورمونی نداشته است ( ITC )، افزایش داشته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که سوپواوولاسیون می تواند موجب اختلالات اتوفاژی و آپوپتوز در جفت شود. این افزایش فعالیت اتوفاژی در جفت های حاصل از گروه ITS می تواند با اختلالات مشاهده شده در جفت، به دلیل انتقال جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی به رحم سوپراووله هم راستا باشد.

کلیدواژه:اتوفاژی، آپوپتوز، جفت و موش، لقاح آزمایشگاهی.

تاریخ دفاع: زمستان 1399

52487