چکیده پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد
نام و نام خانوادگی: الناز پورگلي زاده
عنوان پایان نامه: بررسی نقش modified m RNA Sox10 بر تمایز سلولهای بنیادی بر رده اولیگودندروست
رشته تحصیلی: زیست شناسی سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر فرشاد همایونی مقدم
چکیده:
سلولهاي اوليگودندروسيت نقش بسيار مهمي در بازسازي غلاف ميلين در بيماريهاي دميلينه کننده مانند مالتيپل اسکلروزيس دارند. به نظر ميرسد سلول درمانی میتواند به عنوان یک راهکار درمانی برای این بیماریها در نظر گرفته شود. نقش فاکتورهای رونویسی Olig2 ˓Sox10 و Nkx2.2 در تکامل و تمایز سلولهای بنیادی عصبی به رده اولیگودندروسیت مشخص شده است. در میان این فاکتورهای رونویسی، Sox10به طور موثری این تمایز را القا کرده است. تا کنون از روشهای زیادی برای تولید سلولهای اولیگودندروسیت با استفاده از این فاکتورهای رونویسی انجام شده است˓ اما به دلیل مشکلاتی از جمله دستکاریهای ژنتیکی و ایمن نبودن هر کدام از این روشها˓ نمیتوان از این سلولها در بالین استفاده کرد. جهت تولید سلولهای اولیگودندروسیت با قابلیت کاربرد بالینی در این مطالعه برای اولین بار از تکنیکin vitro Transcribed modified mRNA(ivT-mmRNA) برای افزایش بیان فاکتور رونویسی Sox10 برای تمایز به اولیگودندروسیت استفاده شد، و از ترکیبivT-mmRNA-Sox10(ivT-Sox10) و محیط تکثیری و تمایزی اولیگودندروسیت به منظور تمایز بهره گرفته شد. ivT-Sox10 به صورت تنها و به صورت ترکیبی با Olig2 و Nkx2.2 در تمایز به رده اولیگودندروسیت مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور دستیابی به پروتکلی با بالاترین کارایی ترانسفکشن و تمایز˓ انواع استراتژیهای کشت سلول در نظر گرفته شد و ترانسفکشن در 4 گروهA:Single-mNSC-Adherent, B:Single-mNSC-Suspension˓ D:Neurosphere-Adherent و C:Neurosphere-Suspension انجام شد. پس از آن به منظور شمارش اولیگودندروسیتهای بالغ تولید شده˓ بررسیهای مورفولوژیکی و سپس رنگ آمیزی ایمونوسایتوشیمی انجام شد. نتایج این بررسیها نشان داد که˓ ترانسفکشن ivT-Sox10 و جمع آوری آن پس از 4 ساعت و سپس استفاده از فاکتورهای محیطی PDGFAA˓ bFGF˓T3 به مدت 14 روز نتایجی مشابه با ترکیب این 3 فاکتور رونویسی (ivT-mmRNA-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2(ivT-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2)) در تمایز mNSC به OPCs و اولیگودندروسیتهای بالغ را دارا است. بنابراین با توجه به اینکه ترکیب فاکتورهای رونویسی نیازمند میزان بیشتری از محلولهای ترانسفکشن (کاتیونیک لیپید) میباشد و سمیت این ترکیبات بالاست˓ همچنین از طرف دیگر تولید هر کدام از این ivT-mmRNAها زمان بر و پرهزینه است˓ استفاده از فاکتور رونویسی Sox10 به تنهایی میتواند به میزان کافی و با هزینه کمتر اولیگودندروسیت تولید نماید. یافتههای ما نشان داد که˓ ivT-Sox10 در همه گروهها و بویژه در گروه Single-mNSCs-Suspension بیشترین میزان تمایز به رده اولیگودندروسیت را دارد و از نظر میزان القاء تمایز (61%) در مقایسه با ترکیب (71%)ivT- Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2 با اختلاف تقریبا ده درصد موفق بوده است.
کلیدواژه:سلولهای اولیگودندروسیت˓ ivT-Olig2˓ Sox10˓ Nkx2.2 ˓ivT-Sox10 mNSCs.
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی:علی اکبر مجیدی
عنوان پایان نامه: متاسوماتیسم عناصر نادر خاکی در آنومالی XI، منطقه معدنی بافق استان یزد
رشته تحصیلی:مهندسی معدن اکتشاف
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر محمد علی مکی زاده
چکیده:
آنومالی XI بخشی از معدن سه چاهون واقع در منطقه بافق که خود جزئی از واحد ایران مرکزی می باشد. ذخیره آهن در آنومالی XI بر اثر جابجایی های تکتونیکی که پس از تشکیل کانسار رخ داده (فاز تکتونیکی آلپی)، به دو توده معدنی شمالی و جنوبی تفکیک شده است. این دو توده توسط یک گسل بزرگ از یکدیگر جدا شده اند. توده شمالی دربرگیرنده سه کان تن آهن با حالتی تقریبا افقی و همچنین عدسی هایی با ابعاد کوچک است. این کان تن ها در میان سنگ های آتشفشانی –رسوبی دگرسان شده با ترکیب متوسط جای گرفته اند. کانسنگ عمدتا متشکل از مگنتیت و مارتیت است. توده جنوبی، ساختمانی گنبدی شکل دارد و به شکل تاقدیسی چین خورده و فرسایش یافته است. کانسار سازی در این آنومالی به صورت توده ای، رگچه ای و استوک ورک است. از لحاظ سنگ شناسی سنگ میزبان آنومالی XI شامل سنگ های ولکانیکی و توده های نفوذی (ریولیت، ریوداسیت، گرانودیوریت و گابرو) است. از لحاظ ترکیب سنگ شناسی سنگ میزبان حداقل به چند رخساره کاملا متمایز قابل تقسیم است. 1. سنگهای با درصد بالایی از آمفیبول از نوع ترمولیت – اکتینولیت و فلدسپات و قطعات دگرسان شده بیگانه اغلب آمفیبولیزه شده که تحت عنوان آمفیبولیت و آمفیبولیت پیروکسنیت هورنبلدیت است. 2. سنگ های با درصد بالایی آپاتیت (90%) که به سنگ های آپاتیتی معروف است. 3. سنگ هایی است که متشکل از آلبیت است و دارای ادخالهایی از اکتینولیت و هماتیت می باشد. حضور هماتیت در این سنگ ها موجب ایجاد رنگ صورتی شده است. آنومالی XI حاوی کانی آپاتیت در رنگ، شکل و اندازه های مختلف است. این کانی مهمترین کانی فسفاته آنومالی XI می باشد. زیر میکروسکوپ سه نوع آپاتیت قابل تشخیص است. 1- آپاتیت های شکل دار تا نیمه شکل دار که حاوی انکلوزیون های مونازیت و زنوتیم هستند. 2- آپاتیت های نیمه شکل تا بی شکل می باشند.3- آپاتیت هایی که کوچکتر از 6% میلی متر می باشند. در برخی از آپاتیت ها مناطق تیره و روشن دیده می شود. بعد از فلورآپاتيت مونازيت مونوکلينيک ((LREE, Th, U, Ce) (P SiO4)) و زنوتيم تتراگونال ((Y, HREE,U,Th)(P, SiO4) دو اورتوفسفات بسيار معمول در سنگهاي آذرين هستند که به صورت انکلوزیون های اولیه و متاسوماتیک درون آپاتیت، و بر سطح آن و ما بین آن تشکیل شده اند مگنتیت به صورت اولیه، شکل دار تا نیمه شکل دار در مقاطع میکروسکوپی مشاهده می شود و در برخی موارد به شدت مارتیتی شده است.آمفیبول در سنگ میزبان ترکیب ادنیت و مگنزیوهاستنگزیت دارد. فلدسپارها ترکیب آلبیت تا الیگوکلاز را دارا می باشند.
نتایج آنالیزهای ICP-MS بر روی نمونههاي آنومالی XI حاکی از آن است که ترکیب سنگ شناسی آنها عمدتا در محدوده سنگهاي ريوليت، ريوداسيت، بازالت و بازالت آندزيتي و به لحاظ تکتونيکي اکثر نمونهها در محدوده گرانيتهاي درون قارهاي قرار ميگيرند. سنگ ميزبان آنومالی XI تغييرات زيادي را در طيف عناصر اصلي و کمياب نشان ميدهد، که منعکس کننده دگرساني شديد در اين مجموعه است. مقادير انديسهاي AI، SI و CCPI براي سنگهاي دگرسانشده زون دگرساني سديک و کلسيک-آهن به ترتيب 31.47، 80.20، 22 درصد و 42.67، 80.79، 65.10 درصد است. لذا شدت دگرساني از سنگهاي ريوليتي تقريبا سالم به سمت انواع دگرسانشده براي نمونههاي مربوط به زون دگرساني کلسيک-آهن افزايش مييابد. محاسبه تغییرات جرمی گرانت حاکی از آن است که عناصر Al, Zr,Ti, Nb از جمله عناصر نامتحرک ضمن دگرساني بودهاند. ميزان عناصر Na, Ca, Mg, Fe, Y در طي دگرساني افزيش و ميزان Si در نمونههاي دگرسان نسبت به انواع کم دگرسان کاهش يافته است. نمودارهای ژئوشیمی نشان داده است که مگنتیت های آنومالی XI در محدوده مربوط به کانسارهای آهن-آپاتیت از نوع کایرونا قرار گرفته است.
کلیدواژه:منطقه بافق، آپاتیت، مگنتیت، عناصر نادر خاکی، ژئوشیمی
تاریخ دفاع: زمستان 1397
نام و نام خانوادگی: پیمان نجفی خانی آبادی
عنوان پایان نامه: بهینه سازی مصرف انرژی با کاهش تاخیر در شبکه بی سیم بدن و شبیه سازی آن با نرم افزار OMNET++
رشته تحصیلی:مهندسی پزشکی- بیوالکتریک
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر شهربانو فلاحیه حمیدپور
چکیده:
امروزه با افزایش روزافزون جمعیت و هزینههای سنگین خدمات پزشکی و پیشگیری و مبارزه با بیماریهای همهگیر (اپیدمی) باعث پدید آمدن فناوریهای جدید مانند شبکههای بیسیم بدن(WBAN) شده است، که بر پایه گرههای حسگر هوشمند برای اندازهگیری، سنجش و نظارت بر علائم حیاتی بیمار هستند. محققان در سالهای اخیر به استفاده از WBANSها علاقهمند شدهاند. دلیل استفاده از این شبکهها این است که هرساله میلیونها نفر به علت بیماریهایی مانند آسم، دیابت، بیماریهای قلبی عروقی و بیماریهای دیگر از دنیا میروند. نظارت بر سلامتی با استفاده از برنامهی WBANS انجام میشود. حسگرها بر روی بدن انسان قرار میگیرند و میتوانند بر علائم حیاتی نظیر ضربان قلب، فشارخون، سطح گلوکز، دمای بدن و دیگر موارد نظارت کنند. یک WBAN نظارت مداوم بر سلامت یک بیمار را بدون محدودیت در فعالیتهای زندگی روزمره شخص فراهم میکند و سبب میگردد که هزینههای بیمار در بیمارستان کاهش پیدا کند. در این روش احتیاجی به بستری کردن بیمار در بیمارستان نیست و بیمار میتواند در منزل تحت مراقبت قرار گیرد. یک شبکه حسگر منطقه بدن، اتصال گرههای متعددی است که میتواند روی بدن یا درون بدن فرد قرار گیرد و کنترل سلامت او را از راه دور بر عهده گیرند. هدف از WBAN ها سادهسازی و بهبود سرعت، دقت و پایایی ارتباط سنسورها در داخل و در مجاورت بدن یک انسان است. با توجه به اهمیت کاربرد این نوع شبکهها و دشوار بودن شارژ یا تعویض گرههای حسگر، مصرف انرژی یکی از چالشهای مهم در این شبکهها بشمار میآید. در این پایاننامه از یک روش جدید مسیریابی چندگامه برای کاهش مصرف انرژی استفادهشده است. در این روش از هشت گره برای ارسال اطلاعات استفادهشده است. در پروتکل پیشنهادی هر گره از بین گرههای کاندید با توجه به مقدار تابع هزینه گام بعدی را مشخص میکند. همچنین هر بسته حداکثر میتواند دو گام را تا رسیدن به چاهک طی کند. تابع هزینه جدید برای انتخاب گام بعدی با توجه به انحراف معیار انرژی و فاصله تعیین میگردد. نتایج با الگوریتمهای SIMPLE و EECBR مقایسه شده و توانسته است موجب کاهش مصرف انرژی در شبکه شود. همچنین عملکرد الگوریتم را ازلحاظ تعداد بستههای رسیده به مقصد بهبود بخشد.
کلیدواژه:شبکه حسگر بیسیم سطح بدن، مسیریابی چندگامه، بهرهوری انرژی، پروتکل مسیریابی
تاریخ دفاع: زمستان 1399
نام و نام خانوادگی: یحیی رضایی آدریانی
عنوان پایان نامه: تشخیص عیب توربینهای گازی با استفاده از روش ترکیبی عصبی فازی – موجک
رشته تحصیلی: مهندسی برق- کنترل
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مسعود عسکری
چکیده:
توربینهای گازی، نقشی بسیار مهم و حیاتی در صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و نیرو ایفا میکنند. مدیریت رفتارهای دینامیکی و پیچیده توربینهای گازی، نیازمند سیستمهای کنترل، حفاظت و مانیتورینگ با قابلیت اطمینان، انعطاف، برنامهریزی بالاست. با توجه به هزينه بالاي توربین، تشخيص بهموقع عيوب آن قبل از وقوع هرگونه اتفاق ناگوار، میتواند بسيار تعیینکننده باشد، درنتیجه تشخيص خطاهاي موجود در يك سيستم میتواند از وقوع حوادث پرهزينه و خطرناك جلوگيري نماید. رویکرد مورداستفاده در این پایاننامه که ترکیبی از تبدیل موجک و شبکههای عصبی- فازی تطبیقی میباشد، با تجمیع تواناییهای این دو روش، میتواند در تشخيص عيب هوشمندی که به اغتشاشات مقاوم باشد بپردازد تا با تشخیص بهموقع و دقیق عیبهای احتمالی، از ايجاد آسیبهای جاني و مالي جلوگيری نماید. در این پایاننامه الگوریتم پیشنهادی، مدل عصبی-فازی تطبیقی، برای تنظیم توابع عضویت فازی تاکاگی سوگنوی خود، نیاز به دادههای آموزش دارد که این دادهها از مدل غیرخطی استخراجشده و سپس از طریق الگوریتمهای یادگیری مبتنی بر شبکههای عصبی منجر به ایجاد مدل عصبی-فازی تطبیقی توربین گازی میگردد. در ادامه از اختلاف خروجی سیستم غیرخطی از مدل بهدستآمده بر اساس شبکههای عصبی-فازی تطبیقی، با بهکارگیری تبدیل موجک، سیگنال مانده به دست میآید. پسازآن، خروجی تبدیل موجک به یک شبکه عصبی پیش رو وارد گردیده تا بر اساس ویژگیهای دینامیکی آن، به تشخیص نوع عیب پرداخته شود. جهت طبقهبندی عیبها پس از وقوع، از الگوریتم عصبی-فازی تطبیقی بهره برده شد. اين سيستم تشخيص عیب، هرگونه تغيير و همچنين ميزان انحراف خروجیها را از وضعيت سالم آشکارسازی میکند. نتايج نشان میدهد كه اين روش قادر به تشخيص زودهنگام عیوب در توربين گازی موردبررسی میباشد که میتواند به نگهداري مقرونبهصرفه و همچنين افزايش دسترسي و قابليت اطمينان نيروگاه كمك كند.
کلیدواژه: توربین گازی، سیستمهای کنترل، تشخیص عیب، تبدیل موجک، شبکه عصبی فازی تطبیقی
تاریخ دفاع: پاییز 1399
نام و نام خانوادگی: مریم کشانی
عنوان پایان نامه: بررسی بیان نسبی hsa-miR-16-5p و ارتباط آن با مسیر انتقال پیام اسید های چرب در طی پیشرفت بدخیمی در رده های سلولی سرطان کلورکتال
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی فروشانی، دکتر کامران قائدی
چکیده:
با توجه به تغییر سبک زندگی و بهخصوص رژیم غذایی در عصر حاضر، سرطان کولورکتال، که شایعترین نوع سرطان دستگاه گوارش است، شیوع بالایی پیداکرده است. مطالعات انجامگرفته بر روی میزان مصرف اسیدهای چرب بلند زنجیره در ارتباط با سرطان کولورکتال نشاندهنده ارتباطی معنیدار بین میزان مصرف آنها در رژیم غذایی و افزایش بروز بدخیمیهای کولورکتال است. از طرفی مطالعات مختلف نشان دادهاند که hsa-miR-16-5p در سرطان کولورکتال کاهش بیان قابلتوجهی دارد و کاهش بیان این miRNA با بروز بالای متاستاز غدد لنفاوی و پیشرفت بیماری همراه است. در این مطالعه با در نظر گرفتن مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب و با استفاده از مقالات مختلف، تعداد یازده ژن جهت بررسی بیان و ارتباط آنها با hsa-miR-16-5p انتخاب گردید. از بین ژنهای کاندید شده، نه ژن که طبق پایگاه بیوانفورماتیکی miRWalk 2.0 هدف miRNA مذکور هستند، انتخاب شدند. درنهایت سه ژن VEGFA، PPARα و FASN که امتیاز بالای چهار در پایگاه miRWalk 2.0 داشتند انتخاب گردیدند. در ادامه، سطح بیان hsa-miR-16-5p و mRNA این ژنها با استفاده از Real Time RT-PCR در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتالCaco-2, HCT116, SW480) HT-29 ) بررسی گردید. بررسی نتایج حاصل نشاندهنده کاهش معنیدار سطح بیان hsa-miR-16-5p در ردههای مختلف سلولی سرطان کولورکتال نسبت به گروه کنترل (HDF) بود. از طرفی سطح بیان ژنهای VEGFA، PPARα و FASN الگوی بیانی مخالف با hsa-miR-16-5p را نشان دادند و بهطور معنیداری افزایش بیان در سطح این سه ژن مشاهده گردید. اگرچه آزمونهای بیشتری برای تأیید پیشبینیهای بیوانفورماتیکی موردنیاز است، بااینحال میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً کاهش بیان hsa-miR-16-5p منجر به کاهش اثر مهاری آن بر روی mRNA ژنهای هدف گشته و موجب افزایش بیان آنها گردیده است. با توجه به نقش کلیدی این ژنها در مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب در سرطان کولورکتال، عواملی که از طرق مختلفی همچون تغییرات اپی ژنتیکی (مانند miRNA ها) منجر به افزایش سطح بیان این ژنها میشوند، جایگاه درمانی ارزشمندی برای سرطانهای مختلف و بهویژه سرطان کولورکتال خواهد بود. ازاینرو کاهش سطح بیان hsa-miR-16-5p میتواند بهعنوان یک هدف درمانی بالقوه جهت درمان بیماران مبتلابه سرطان کولورکتال در مطالعات آینده مدنظر قرار گیرد.
کلیدواژه: سرطان کولورکتال، hsa-miR-16-5p، VEGFA، PPARα، FASN، Real Time RT-PCR، مسیر انتقال پیام اسیدهای چرب.
تاریخ دفاع: زمستان 1396
نام و نام خانوادگی: بهار مهدوی
عنوان پایان نامه: طراحی، ساخت و ارزیابی عملکرد یک mRNA چند ژنی با کاربرد بالقوه تولید سلولهای بنیادی پرتوان القایی انسانی
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کیانوش درمیانی، دکتر محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده:
فنآوری سلولهای بنیادی پرتوان القایی یا به اختصار سلولهای iPS، تأثیر بسزایی در پیشرفت بیولوژی سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی دارد. از سال 2006 تاکنون، تکنولوژی سلولهای iPS به سرعت تکامل یافته و رویکردهای مختلفی جهت تولید سلولهای iPS گسترش یافته است. در این میان، روشهای mRNAهای تغییر یافتهی سنتزی و حاملهای اپیزومالی به طور معمول برای تولید سلولهای iPS غیر الحاقی به کار میروند. mRNAهای سنتز شده پتانسیل بسیار خوبی را برای دستیابی به سلولهای iPS غیر الحاقی ایمن و با کارایی بالا از خود نشان دادهاند. با این حال، پایداری پایین mRNAها ضرورت انتقال روزانهی آنها را موجب میشود که کاری پرهزینه و وقتگیر است. در مقابل DNAهای اپیزومالی غیر ویروسی، رویکردی نسبتاً آسان، کم هزینه و کم خطر را برای ارائهی فاکتورهای برنامهریزی مجدد به داخل سلولهای سوماتیکی فراهم میکنند؛ اما در مقایسه با رویکردهای الحاقی کارایی این روش بسیار پایین است. برای غلبه بر این محدودیتها در مطالعهی حاضر، یک mRNA پلیسیسترونیک و یک پلاسمید خارج کروموزومی پلیسیسترونیک حاوی توالی تنظیم کنندهی پس از رونویسی ویروس هپاتیت Woodchuck یا به اختصار WPRE طراحی کرده و ساخته شد. توالی WPRE باعث بهبود پایداری mRNAهای سنتز شده و mRNAهای تولید شده در سلولهای هدف گشته و به دنبال آن سطح بیان فاکتورهای القا کنندهی سلولهای iPS را افزایش میدهد.
ما یک پلاسمید پلیسیسترونیک خارج کروموزومی پایدار را به عنوان یک ابزاری ساده و عملی برای تولید سلولهای iPS گسترش دادیم. این حامل نسبتاً کوچک سطوح بالایی از بیان همزمان چهار فاکتور برنامهریزی مجدد با تیتر مشابه را که یک پارامتر حیاتی و مهم برای برنامهریزی کارآمد و اصولی در نظر گرفته میشود نشان داد. علاوه بر این، یک mRNA سنتز شدهی پلیسیسترونیک پایدار را به عنوان یک ابزار بالقوه برای القای سلولهای iPS ایمن و کارآمد توسعه دادیم. استفاده از کلاهک انتهای ′5، نوکلئوتیدهای تغییر یافته و دم پلی A انتهای ′3 در ساختار mRNAهای سنتز شده، باعث افزایش پایداری و افزایش بازده ترجمه میشود. از طرف دیگر برای کاهش پاسخهای ایمنی سلولی، بعد از رونویسی در شرایط آزمایشگاهی تیمار با فسفاتاز انجام میگیرد تا منجر به حذف ′5 تری فسفات از انتهای mRNAهای کلاهکگذاری نشده شود. علاوه بر این، بکارگیری توالی WPRE در انتهای ′3 کاست بیانی باعث افزایش نیمه عمر mRNA و به دنبال آن افزایش بازده و پایداری بیان پروتئین در سلولهای هدف میگردد.
کلیدواژه:
سلولهای iPS، پلیسیسترونیک، پپتید 2A، mRNAهای تغییر یافته، پلاسمیدهای خارج کروموزومی، توالی WPRE
تاریخ دفاع: پاییز 1398
نام و نام خانوادگی:ایمان نیک طبع
عنوان پایان نامه: بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای میتوکندریایی کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی -دکتر فرزاد سید فروتن
چکیده:
دیابت نوع دو یا دیابت وابسته به انسولین، یکی از شایع ترین اختلالات متابولیک، ناشی از اختلال عملکرد انسولین در بافتهای هدف به ویژه عضلات اسکلتی است. شیوه زندگی کنونی منجر به مصرف رژیمهای غذایی پرچرب غنی از AGEs و ورزش کمتر شده که دو عامل خطر اصلی دیابت هستند. تحقیقات نشان داده است که مصرف بیش از حد رژیمهای پرچرب غنی از AGEs منجر به اختلال عملکرد میتوکندری میشود و کاهش تولید ATP میشوند. با توجه به گران بودن داروهای شیمیایی و عوارض جانبی زیاد آنها ، توجه درمانی به سمت گیاهان جلب میشود. علاوه بر این، اثرات مثبت ورزش بر بهبود عملکرد انسولین تأیید شده است.
مواد و روشها: این مطالعه روی موشهای نر C57BL / 6 انجام شد. به منظور القاء دیابت نوع دو، ابتدا موشها به مدت 16 هفته با رژیم پرچرب غنی از AGEs تغذیه شدند. سپس 8 هفته درمان مختلف جهت بررسی تأثیر آنها بر وضعیت دیابتی صورت گرفت تیمارها شامل داروی گیاهی گلیکوگل، ورزش، ورزش-داروی گیاهی گلیکوگل ، داروی شیمیایی متفورمین، داروی شیمیایی به همراه داروی گیاهی گلیکوگل و جزء اصلی گلیکوگل (مریم گلی) بودند. آزمایشات بیوشیمیایی شاملFBS ، GTT ، انسولین ناشتا ، HOMA-IR و مطالعات مولکولی شامل بیان نسبی ژنهای mt-Nd1 ، mt-Nd5 ، mt-Co1 ، mt-Co2 و Atp5a و سطح ATP برای مقایسه اثرات درمانهای مختلف در عضله اسکلتی بودند.
نتایج: بعد از 16 هفته رژیم غذایی پرچرب غنی از AGEs، دیابت نوع 2 با موفقیت القا شد و نتایج بافت شناسی، FBS ، GTT و انسولین ناشتا آن را تأیید کرد. پس از آن، بهبود فنوتیپی و بیوشیمیایی کلی در همه تیمارها تا حدی مشاهده شد. پس از القای دیابت نوع 2، بیان نسبی ژن هایmt-Nd1 ، MT-Nd5 ، mt-Co1 و mt-Co2 ، در مقایسه با گروه دیابتی افزایش یافته است. با این حال، هیچ تغییر قابل توجهی در بیان Atp5a و سطح ATP مشاهده نشد. بالاترین میزان بیان ژن در گروه ورزش و بالاترین سطح ATP در گروه ورزش-گلیکوگل مشاهده شد.
بحث: نتایج این مطالعه نشان می دهد که موارد زیر: رژیم غذایی پرچرب غنی از AGEs منجر به نقص عملکرد طبیعی میتوکندری میشود. بیشترین بهبود در وضعیت دیابتی با ورزش هوازی به همراه مصرف داروهای گیاهی گلیکوگل حاصل شد، زیرا گلیکوگل به تشدید اثرات مثبت ورزش هوازی کمک میکند.
کلیدواژه: دیابت نوع 2، چاقی، اختلال عملکرد میتوکندری، محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته، ورزش، ATP
تاریخ دفاع: تابستان 1398
نام و نام خانوادگی: مریم حق پرست آزاد
عنوان پایان نامه:بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلایکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای هستهای کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو
رشته تحصیلی: زیستشناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کامران قائدی- دکتر مریم پیمانی
چکیده: یکی از بیماریهای شایع قرن حاضر، دیابت نوع دو و یا دیابت غیر وابسته به انسولین است که ناشی از اختلال عملکرد هورمون انسولین در بافت های هدف میباشد. سبک زندگی کنونی منجر به مصرف رژیمهای غذایی پرچرب فراوری شده (حاوی ترکیبات AGE) و کم تحرکی شده که این عوامل خطر ابتلا به دیابت را افرایش میدهند. تحقیقات نشان دادهاند که مصرف بیش از حد مواد غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE باعث نقص در مسیرهای پیام رسانی دخیل در التهاب و استرس اکسیداتیو شده و نقص در عملکرد میتوکندری به معنای کاهش میزان ATP را در پی دارد. با توجه به عوارض جانبی داروهای شیمیایی امروزی،نگاه درمانی به سمت گیاهان دارویی متمرکز گردیده است. همچنین آثار مثبت مداخلهی ورزش بر بهبود عملکرد انسولین بر همگان مشخص است. هدف این مطالعه بررسی مقایسهای و همزمان اثرات گلایکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای هستهای کد کنندهی پروتئینهای زنجیرهی انتقال الکترون در موشهای چاق مدل دیابت نوع دو است.
مواد و روشها: این مطالعه بر روی موشهای نر نژاد C57BL/6 صورت گرفت. در ابتدا به منظور القاء دیابت نوع دو 16 هفته رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE مصرف شد. سپس به منظور بررسی روند درمان 8 هفته تیمارهای مختلف شامل داروی گیاهی گلایکوگل، ورزش، ورزش-داروی گیاهی گلایکوگل، داروی شیمیایی متفورمین، داروی شیمیایی به همراه داروی گیاهی گلایکوگل و جزء اصلی گلایکوگل (مریم گلی) مورد استفاده قرار گرفت. برای مقایسه تیمارهای مختلف از آزمایشات بافت شناسی، بیوشیمیایی شامل FBS، GTT، انسولین ناشتا و مطالعات مولکولی شامل میزان بیان ژنهای Ndufa2، Cox5a و Cox8b و میزان ATP موجود در بافت عضله اسکلتی استفاده شد.
نتایج: در پی 16 هفته مصرف رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE القاء دیابت نوع دو صورت گرفت و نتایج بافت شناسی، FBS، GTT، انسولین ناشتا بیانگر این مسئله هستند. از طرفی، تمامی تیمارها تا حدودی نشان از بهبود مشاهدات منتج از آزمایشات فنوتیپی و بیوشیمیایی دارند. در پی القاء دیابت نوع دو میزان بیان نسبی ژنهای Ndufa2، Cox5a و Cox8b به صورت معنی داری بالاتر از گروه کنترل مشاهده شد. اما میزان ATP تغییر چندانی نداشت. بیشترین میزان بیان ژنها در گروه ورزش-دارو مشاهده شد و بیشترین میزان ATP نیز در گروه ورزش-دارو وجود داشت.
بحث: نتایج این مطالعه حاکی از این است که در پی مصرف رژیم غذایی پرچرب حاوی ترکیباتAGE نقایصی در عملکرد طبیعی میتوکندریها به وجود آمده و بیشترین بهبود در پی مصرف داروی گیاهی همراه با انجام فعالیتهای ورزشی هوازی حاصل میشود بدین صورت که مصرف داروی گیاهی گلایکوگل منجر به تشدید اثرات مثبت فعالیتهای ورزشی هوازی میشود.
کلیدواژه: دیابت نوع دو، چاقی، نقص عملکرد میتوکندری، AGEs، ورزش، ATP
تاریخ دفاع: بهار 1398
نام و نام خانوادگی:شقایق دستجردی
عنوان پایان نامه: بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان ژنهای دخیل در مسیر بیوژنز میتوکندری در موشهای چاق مدل دیابت نوع 2
رشته تحصیلی: زیست شناسی گرایش سلولی مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر مریم پیمانی – دکتر کامران قائدی
چکیده: دیابت نوع دو یکی از فراگیرترین بیماریهای چند دهه ی اخیر است.این بیماری با سه ناهنجاري پاتوفیزیولوژیـك شامل مقاومت محیطي به انسولین، اختلال در ترشح و عملکرد انسولین و افزایش بیش از حد گلوکز تعریف میشود. سبک زندگی مدرن یعنی چاقی و بی تحرکی همراه با مصرف رژیمهای غذایی پرچرب فراوری شده (حاوی ترکیبات نهایی گلیکاسیون پیشرفته (AGEs ) ، به توسعه ی آن کمک کرده است. تحقیقات نشان داده اند که مصرف بیش از حد مواد غذایی پرچرب حاوی ترکیبات نهایی گلیکاسیون پیشرفته باعث نقص در مسیرهای پیام رسانی دخیل در التهاب و استرس اکسیداتیو شده و همچنین نقص در عملکرد میتوکندری را در پی دارد. با توجه به عوارض جانبی داروهای شیمیایی ضد دیابتی، امروزه نگاه درمانی به سمت ترکیبات گیاهی متمرکز شده است همچنین انجام تمرینات ورزشی به دلیل دارا بودن اثرات مثبت بر بهبود عملکرد انسولین و کاهش مقاومت به انسولین به عنوان یک راهکار غیر دارویی، پیشنهاد میشود. بنابراین در مطالعه ی حاضر پس از دیابتی کردن موشها با رژیم غذایی پر چرب حاوی AGEs، تأثیر ترکیب گیاهی گلیکوگل و ورزش استقامتی را به صورت جداگانه و همزمان بر بیان ژنهای مرتبط با بیوژنز میتوکندری شامل Pgc1α و Tfam در بافت عضله مورد ارزیابی قرار دادیم. غلظت پروتئین TFAM و PGC1α را که فاکتور رونویسی اصلی از ژنهای میتوکندریایی میباشد در سلولهای بافت عضله مورد بررسی قرار گرفت. آن چه که در نتیجه حاصل شد، افزایش میزان پروتئین TFAM در گروههای دارو و ورزش بود. بهبود دیابت درگروه هایی که دو تیمار با هم اعمال میشدند بسیار قابل ملاحظه بود. بنابر این استفاده از داروهای گیاهی و انجام تمرینات ورزشی به صورت هم زمان به جای استفاده از داروهای شیمیایی باعث کاهش دوز اثر مصرف داروهای شیمیایی و کاهش عوارض بیماری و درمان خواهد شد.
کلیدواژه:دیابت نوع دو، رژیم AGEs، بیوژنز میتوکندری، داروی گیاهی، ورزش استقامتی
تاریخ دفاع: تابستان 1398
نام و نام خانوادگی: معصومه سادات حر
عنوان پایان نامه:بررسی اثرات مقایسهای و همزمان گلیکوگل و تمرینات ورزشی استقامتی بر بیان پروتئینهای دخیل در کمپلکس التهابی NLRP3 در موشهای چاق مدل دیابت نوع ۲
رشته تحصیلی: زیست شناسی گرایش سلولی و مولکولی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد ناپیوسته
استاد راهنما: دکتر کامران قائدی- دکتر مریم پیمانی
چکیده: دیابت نوع دو از دسته بیماریهای متابولیک مزمنی است که در حال گسترش روز افزون میباشد. به طوری که سازمان بهداشت جهانی آمار افراد دیابتی تا سال ۲۰۲۵ را بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان پیشبینی میکند. این بیماری در کشورهای توسعه یافته به دلیل شیوه نادرست زندگی افزایش چشمگیری دارد. در بیماری دیابت نوع دو قند خون به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده و بدن در مقابل انسولین مقاوم میشود. درواقع یکی از دلایل ایجاد مقاومت به انسولین راهاندازی مسیرهای التهابی میباشد.
مکانیسمهای التهابی به دنبال تجمع بافت چربی و ترشح انواعی از سایتوکاینها فعال میشوند. نمونهایی از این مسیرهای التهابی، کمپلکس التهابی NLRP3 میباشد که موجبات فعالسازی پروتئین کاسپاز یک و IL-1β را فراهم میکند. تجویز انسولین یکی از روشهای درمانی در درمان این بیماری است. در حالی که تغییر در شیوه زندگی از طریق اصلاح رژیم غذایی و انجام فعالیت فیزیکی منظم گام مؤثری در درمان این بیماری میباشد.
در این راستا نشان داده شده است که استفاده از برخی فراوردههای گیاهی منجر به بهبود متابولیسم گلوکز میشود. از جمله داروهای گیاهی مورد استفاده در درمان این بیماری میتوان به داروی ترکیبی گلیکوگل اشاره نمود. از آنجا که رژیم غذایی پر چرب و عدم تحرک از دلایل اصلی ابتلا به این بیماری است محورهای مطالعاتی این پژوهش بر تأثیر داروی گلیکوگل بر اجزاء کمپلکس التهابی NLRP3 به همراه مداخلات ورزشی بر روی مدلهای موشی که توسط رژیم غذایی پرچرب حاوی AGEs دیابتی شدهاند، متمرکز میباشد.
از این رو با انجام تکنیکهای وسترن بلات برای سنجش پروتئین کاسپاز-۱ و Real Time RT PCR به منظور سنجش IL-1β به بررسی بیان این پروتئینها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که مصرف ترکیب دارویی گلیکوگل به همراه تمرینات ورزشی موجب کاهش بیان پروتئین کاسپاز-۱ و IL-1β میگردد. بنابراین انجام فعالیتهای منظم ورزشی به همراه استفاده از مکمل گیاهی مناسب (گلیکوگل) منجر به کاهش التهاب و بهبود مقاومت به انسولین میگردد.
کلیدواژه: دیابت نوع دو ، انسولین ،التهاب ، گلیکوگل
تاریخ دفاع: بهار 1398